eitaa logo
زینبیون📡
349 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
65 فایل
🌍زمینه ساز ظهور باشیم حتی به اندازه قدمی کوتاه! مهدی غریب است 🌼اللهم عجل لولیک الفرج مقاومت اسلامی زینبیون انتقاد و پیشنهاد👈 @mahta_shin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب قاصم الجبارین گر علمدار دشت بلا تا ظهر عاشوراء بود _ بعد از آن یوم البلاء ، علمدار است. زمانی سلام الله علیه بعد از پدر خطبه میخواند. زمانی سلام الله علیه علم در دست میگیرد و نفس در سینه ی کوفیان و شامیان حبس میکند. زمانی بر پیکر پدر،حماسی اشک میریزد. و زمانی در شهادت پدر سخن میگوید. من این را دوست دارم که را در صحنه، اما میخواهد.این احترام زن در اسلام است.نه آنچه علینژاد ها و افشارها برای زنان سرزمینمان میخواهند. https://eitaa.com/joinchat/2664890402C75f606e45d
؛ تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد عشق حسین؛ عاشق پروراست عشق حسین؛ پرور است عشق به حسین، تازه داماد نصرانی را پایبند کرد و وهب به هوای عشق حسین؛ را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد بعد از هزار و اندی سال؛ باز هم عشق حسین؛ عشقِ زمینی را می‌دهد اینبار تازه دامادی به نامِ متولد ماهِ اردیبهشت ماهِ عاشقان. نور چشم پدر و قوتِ قلبِ درمهرماه نود؛ لباسِ مقدسِ به تن کرد و ورد زبانش شد: خدمت و خدمت و خدمت در اردیبهشت "نود و پنج" تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ شد. میدانِ جنگِ ؛ قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای بارانی کرد قبل از شهادت خوانده بود. در تیررس دشمن مثل مولایش حسین (ع) نُقل مراسم عروسی، نثارِ اش شد مادر می‌گوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید می‌شد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده پدر می‌گوید: "از همان دوران کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که های رجبی اش را آغاز کرد" حالا چندسالی هست که جایِ عباس، در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون، آسمانها است جایش خالیست اما ... گرمی ، همه شهر را گرم می‌کند ✍نویسنده: 🇮🇷 https://eitaa.com/zeynabeiyoun
1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌چهار پنج کلیومتر اونطرف تر از ، در (حومه حلب) با طوری که حتی رفقاش نتونستن جسم مطهرش رو برگردونند. به عقیده من مهدی مظلوم ترین مدافع حرم خوزستانه. چهارده هزار صلوات نذر کرده بود و تو آخرین اعزامش مرتب تسبیح به دستش بود و ذکر می‌گفت : هر چی ازش می‌پرسیدن نذر چیه واسه چیه یه جور می‌پیچوند . چهارده هزارتا که تموم شد یکی از بچه‌ها پافشاری کرد که باید بگی و با خنده جواب داد : . همرزماش دونوبت رفتند تا جسم پاک رفیقشون رو برگردونند اما نشد . دفعه دوم که خواستن مهدی رو برگردونند به طور اتفاقی عملیاتشون هم زمان شد با حمله‌ای که جبهه النصره تدارک دیده بود و چون بچه‌ها به پیشواز رفته بودن، عملا حمله دشمن دفع شد، اینجا بود که فهمیدم شهید بعدازشهادتش هم ، تو دنیا در حال یاری کردن دینش هست. چند روز بعد از شهادت، یکی از رزمنده‌های عراقی که شبکه‌های مسلحین رو رصد می‌کرد می‌گفت : دیدم که با پیکر پاک مهدی و سه شهید عراقی که از بچه‌های عصائب بودن سنگر درست کرده بودن (کاش دروغ باشه).شنیدن این حرف از دیدن شهادتش خیلی سخت‌تر بود . هر چند که اون هم به ضرورت حرکت که مهم تر از نفس کشیدنه پی برده بود، مثل رفت و حتی ذره ای از این خاک را اِشغال نکرد . ۲۰_خرداد_۹۵_حلب_روستای_حمره 🇮🇷https://eitaa.com/zeynabeiyoun
(علیه السلام)، در بیان مقام حضرت ابالفضل‌العباس فرمودند: «و إنّ للعباس عندالله عزّوجل منزلة یغبطہ بہا جمیع الشہداء یوم القیامة؛‌ براے ‎ در پیشگاه خداوند بزرگ مقامے است ڪہ همہ شہدا بر آن غبطہ می‌خورند». 🌹 به سپاه زینبیون بپیوندید.
*فـاطمـه ام‌البنیـن کیست؟؟* نامش بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود! 👈نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمام قبیله‌اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛ اما چیزی که او را متمایز می کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگآوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود. ❇️ کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می‌گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی‌شد. وقتی از او می‌پرسیدند که چرا ازدواج نمی‌کنی، می گفت: «مردی نمی‌بینم، اگر مردی به خواستگاری‌ام بیاید، ازدواج میکنم!» از خواستگاران پر و پا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می‌گشت. تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده‌ی علی بن ابیطالب (علیه السلام)، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معنا داری زد؛ فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.»  و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد. و شد همسر علی بن ابیطالب (علیه السلام)، جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله). 🔹بارزترین ویژگی اش، بود. 🔸 به جا و به موقع حرف می زد. 🔹حد خودش را می‌دانست 🔸و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت. روزی که پا در خانه‌ی امیرالمومنین(علیه السلام) گذاشت، اولین جمله‌اش به فرزندان ایشان این بود: نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا(سرام الله علیها) کجا؟ من آمده‌ام تا کنیزتان باشم. و به حق نشان داد که راست می‌گفت؛ همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می‌دانست. می گویند تا وقتی که فرزندان امام علی(علیه السلام ) خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند. از امام(علیه السلام) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه‌ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند. وقتی (علیه السلام)، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچه های زهرا(سلام الله علیها) را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام‌البنین، بلاگردان فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) اند. همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می‌کرد که: «مبادا حسن و حسین (علیهما السلام) را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافته‌ی جدا بافته‌اند، آسمانی‌اند، نوادگان پیامبر(صلی الله علیه) اند.» و همین تربیت بود که نتیجه‌اش را در نشان داد... او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی می کرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش می‌کرد: چشم و دل مولایم امام حسین (علیه السلام) و فرمان بردار او باشید.  ام البنین، از حضرت علی (علیه السلام)، صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای ، ، و شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. 🌷درود ورحمت خداوند بر آنها🌷
یاعلی؛ ما را هم، مثل حسین به بسپار...😭