@MaddahionlinYEKNET.IR - zamine 2 - shabe 3 muharram 1400 - rasouli.mp3
زمان:
حجم:
7.9M
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه(سلام الله)
🌴ای نامسلمونا ما نسل طاهاییم
🌴آل رسول الله اولاد زهراییم
🎙 #مهدی_رسولی
┅✿ 🌴 ❀ 🌴 ❀ 🌴 ✿┅
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
🏴🕯🖤🕯🏴
🕌@ziarat_et
10.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بنت الحسین علیه السلام تسلیت باد. 🖤
ببار ای آسمون جای رقیه سلام الله علیها
به یاد داغ بابای رقیه سلام الله علیها ...
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#شهادت_حضرت_رقیه
🏴🕯🥀🕯🏴
🕌@ziarat_et
⚫️ شهادت غریبانهی حضرت رقیه سلاماللهعلیها
در تاریکیِ خرابههای شام، صدای نالهای از جگر خونین برخاست:
«پدر... پدر کجاست؟»
عمهاش آغوشش را تنگ کرد و با چشمانی اشکبار پاسخ داد:
«فرزندم... او به سفری دور رفته...»
رقیه (سلام الله علیها)، با دلِ بیقرار، در گوشهای از آن ویرانه زانوی غم بغل گرفت و به خواب رفت...
اما ناگهان از خواب پرید و باز فریاد زد:
«پدر را میخواهم! چرا صدایم را نمیشنود؟!»
صدای گریهاش چنان بلند شد که همهی اسیران را به شیون واداشت...
یزیدِ سنگدل، وقتی از ماجرا باخبر شد، دستور داد سر بریدهی امام حسین علیهالسلام را نزد او ببرند...
وقتی سرِ پدر را پیش رویش گذاشتند، رقیه(سلام الله علیها) با چشمانی معصوم پرسید:
«این سرِ کیست؟»
«سرِ پدرت است...»
ناگهان، آن کودکِ یتیم، سرِ خونین پدر را به سینه چسباند...
بر پیشانیاش بوسه زد و با صدایی لرزان گفت:
«پدر جان! چه کسی صورت تو را به خونت رنگین کرد؟
چه کسی گردنت را برید و مرا یتیم گذاشت؟...»
سپس، لبهای کوچکش را بر لبهای پدر گذاشت...
و در حالی که اشکهایش مانند باران بر گونههای پدر میریخت، جان به جانآفرین تسلیم کرد...
#تقویم_تاریخ
#صفر_۵
#شهادت_حضرت_رقیه(سلام الله علیها)
🏴🕯🥀🕯🏴
🕌@ziarat_et
⚫️ شهادت غریبانهی حضرت رقیه سلاماللهعلیها
در تاریکیِ خرابههای شام، صدای نالهای از جگر خونین برخاست:
«پدر... پدر کجاست؟»
عمهاش آغوشش را تنگ کرد و با چشمانی اشکبار پاسخ داد:
«فرزندم... او به سفری دور رفته...»
رقیه (سلام الله علیها)، با دلِ بیقرار، در گوشهای از آن ویرانه زانوی غم بغل گرفت و به خواب رفت...
اما ناگهان از خواب پرید و باز فریاد زد:
«پدر را میخواهم! چرا صدایم را نمیشنود؟!»
صدای گریهاش چنان بلند شد که همهی اسیران را به شیون واداشت...
یزیدِ سنگدل، وقتی از ماجرا باخبر شد، دستور داد سر بریدهی امام حسین علیهالسلام را نزد او ببرند...
وقتی سرِ پدر را پیش رویش گذاشتند، رقیه(سلام الله علیها) با چشمانی معصوم پرسید:
«این سرِ کیست؟»
«سرِ پدرت است...»
ناگهان، آن کودکِ یتیم، سرِ خونین پدر را به سینه چسباند...
بر پیشانیاش بوسه زد و با صدایی لرزان گفت:
«پدر جان! چه کسی صورت تو را به خونت رنگین کرد؟
چه کسی گردنت را برید و مرا یتیم گذاشت؟...»
سپس، لبهای کوچکش را بر لبهای پدر گذاشت...
و در حالی که اشکهایش مانند باران بر گونههای پدر میریخت، جان به جانآفرین تسلیم کرد...
#تقویم_تاریخ
#صفر_۵
#شهادت_حضرت_رقیه(سلام الله علیها)
🏴🕯🥀🕯🏴
🕌@ziarat_et