eitaa logo
عطـــ🌺ـࢪنـࢪگس
469 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
52 فایل
بِسمَ‌رب‌المَہدے🌱 کپی ازمطالب‌کاناݪ‌آزاכہ
مشاهده در ایتا
دانلود
"بسمه تعالی " درخت را با قلب میکارند نه با دست ! برای همه قلبی آرزو می کنم ... اسفند ماه ، روز هدیه ی درخت به زمینِ پیر مبارک باد! دستهای قلب و روحتان پر عشق باد شیرین سخن می گوید: برگِ درختانِ سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار ، هر یک به تنهایی آیتی هستند که قدرت و توانایی خداوند سبحان را در برابر چشم هر بیننده ای به نمایش می گذارند. هر بخش از این آفرینش عجیب و زیبای خداوند، دفتری عظیم از خداوند بزرگ است. در دل بذر و نهالی است که به مرور ایام از آن درختی تنومند می سازد. همه ی ما هرگاه به درخت نگاه می کنیم، پیش از هرچیز محو ظاهری و برگ و میوه و شکوفه آن می شویم. اما از این حجاب ظاهری عبور می کنند و به عمق و معنا و حقیقت مطلب پی می برند. شگفت انگیزتر از درختان سبز ،در نظر هوشیار......... همانا آن است که باعث سبزی و حیات آن می شود. در قرآن کریم در سوره مبارکه «»، به آفرینش آسمان ها و زمین و نزول باران از آسمان، به رویش بستان ها اشاره کرده است. سپس انسان را به این نکته مهم توجه می دهد که به کیفیت ایجاد حیات در درختان بنگرید. اگر ..... حیات دهنده عیسوی زندگی بخش از جانب خداوند نبود، هرگز قادر نبودید که آنها را برویانید و از محصولشان برخوردار شوید. در امر رویش و رشد و نمو درختان کار ما انسانها: تنها و است، کسی که را در دل این بذر آفریده نور آفتاب حیات بخش باران خاک فرمان می دهد تا این دانه را برویانید فقط فقط و قامت شکل و شمایل درخت نیست که به انسان درس توحید و خداشناسی می دهد. اندیشمند؛ در ورای این ظواهر، قدرتی عظیم تر و نیرویی فوق العاده تر را مشاهده می کند. همان حیاتی که خداوند در بذر و نهال درخت می دهد و آن را به مخلوقی زیبا و شگفت انگیز مبدل می کند. هیچ درباره آنچه کشت می کنید، اندیشیده اید؟! شما آن را می رویانید یا ما می رویانیم؟!.. شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم؟!
بسم رب النور🌱 💠 جهت اندکی تامل وتفکر! یڪ ڪارگر عرب داشتیم ڪه خیلی می‌فهمید. اسمش "جمال" بود.‌ از خوزستان ڪوبیده بود و آمده بود برای ڪارگری. اوّل‌ها مَلات سیمان درست می‌کرد و می‌بُرد وَردستِ اوستا تا دیوار اتاق و حمّام را عَلَم کنند. داشت. بعد از چهار ماه، شد همه‌ڪارهٔ کارگاه؛ حضور و غیاب کارگرها، کنترل انبار، سفارش خرید و همه چیز. قشنگ حرف می‌زد. دایره‌ی لغات وسیعی داشت. تُنِ صدایش هم خوب بود، شبیه آلِن دِلون. خاصیّتش همان بود ڪه گفتم؛ خیلی قشنگ حرف می‌زد. یڪ بار کارگرِ مُقّنیِ قوچانی‌مان رفت توی یڪ چاهِ شش‌متری که خودش کنده بود بعد، خاک آوار شد روی سرش. "جمال " هم پرید به رئیس کارگاه خبر داد. رئیس ڪارگاه، رنگش شد مثل پنیر لیقوان! حتّی یادش رفت زنگ بزند آتش‌نشانی! "جمال"  تلفن ڪارگاه را گرفت و خودش زنگ زد. گفت که: «ڪارگرمان مانده زیر آوار.» خیلی خوب و خلاصه گفت. تَهِش هم گفت: «مُقنّّی‌مان دو تا دختر دارد، خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد، دست یتیم‌هایش به هیچ جا بند نیست.» بعد، جمال رفت سر چاه تا ڪمک کند برای پس‌زدن خاک‌ها. خاڪ که نبود؛ گِل رُس بود و برف یخ‌زدهٔ چهار روز مانده! تا آتش‌نشانی برسد، رسیده بودند به سَرِ مُقنّی؛ دقیقاً زیر چانه‌اش. هنوز زنده بود. اورژانسچی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی صورتش. آتش‌نشان‌ها گفتند چهار ساعت طول می‌کشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون. ساعت برای چاهی ڪه مُقنّی دوساعته و یڪنفره کَنده بودش! بعد هم شروع کردند. فراهم بود: بود. . گرم بود. هم بود. امّید نبود. مُقنّی سردش بود و ناامّید. "جمال"رفت روی برف‌ها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ قشنگ آلِن دِلونی برایش حرف زد. حرف که نمی‌زد! لاکِردار داشت برایش نقّاشی می‌کرد. "جمال" می‌خواست آسمانِ ابریِ زمستانِ دم غروب را آفتابی کند و رنگش ڪند. او می‌خواست امّید بدهد. می‌دانستند خاک رُس و برف چهار روزه، چقدر سرد است. مخصوصاً اگر قرار باشد چهار ساعت لایِ آن باشی! دو تا دختر فِسقِلی هم توی قوچان داشته باشی، بی‌شناسنامه. "جمال" کارش را خوب بلد بود. "جمال" خوب ‌می‌دانست که کلمات، منبع لایتناهی انرژی و امّیدند، اگر درست مصرفشان کنند. "" چهار ساعتِ تمام، ماند کنار مُقنّی و ریزریز دنیای خاکستری و واقعیِ دور و برش را برایش رنگ کرد؛ آبی، سبز، قرمز. ""امّید را تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعتِ تمام! زنده ماند. البتّه حتماً بیشتر هم به‌ همّت "جمال" زنده ماند. همه توی زندگی، یک "جمال" می‌خواهند برای خودشان. از اَزل تا به اَبد، بعضی وقت‌ها خاکستری بوده و هست. این وسط یکی باید باشد ڪه رنگ بپاشد روی این‌همه اَبرِ خاکستری. "" زندگیمان را پیدا کنیم. "" زندگیِ دیگران باشیم.      زنده ماندن زیرِ آوارِ زندگی، ڪلمات هستند و بس. را قبل از اِنقضاء، درست مصرف کنیم! دوست! در این روزهایۍ ڪه شاید خیلی‌ها حرف از ناامیدۍمی‌زنند، "جمال" ها داریم. 🌱