✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
شــ🌙ــب فرصتی برای تفڪر
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار میکردند كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود
شب ڪه میشد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف میکردند
یک روز برادر مجرد با خودش فكر ڪرد و گفت: درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره میکند
بنابراین شب ڪه شد یک كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت
در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت: درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم
من سر و سامان گرفتهام ولی او هنوز ازدواج نڪرده و باید آیندهاش تأمین شود
بنابراین شب که شد یڪ كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت
سالها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند ڪه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است
تا آنڪه در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند، آنها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آنکه سخنی بر لب بیاورند ڪیسههایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند
💠#خوبی هیچ وقت در دنیا و آخرت از بین نمیرود
از "خوب" به "بد" رفتن به فاصله لذته
🔴#پريدن از يک نهر باريک است
🔵#اما برای برگشتن باید از اقیانوس گذشت
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّد
#وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ