خدای مهربون من
یه کاری کن
قهر نکنم
با داداشم
بیخودی دعوا نکنم
همون که دوست داری باشم
شاعر: طیبه شامانی
#آیه_دعوا_نکردن
#شعر
@zibakhani
وقتی که با جیغ و داد
حرف بزنیم چی میشه؟
هرکی به ما گوش میده
زود عصبانی می شه.
*
وقتی که با مهربونی
حرف بزنیم همیشه،
هیچ کسی توی دنیا
دشمن ما نمی شه.
#آیه_دعوا_نکردن
#شعر
@zibakhani
#سوره_فیل
#داستان
#شعر
بچّه های نازنین! امروز برای یاد گرفتن سوره ی جدیدمان، میخواهم یک قصّه ی قشنگ برایتان بگویم که نام آن هست »لشکر فیلها«. چه کسی می-داند نام این سوره چیست؟ آفرین! سوره ی فیل.
در زمانهای قدیم پادشاه ستمگری زندگی میکرد به نام ابرهه. ابرهه لشکر بزرگی داشت، و در لشکرش از فیلهای بزرگ و نیرومند استفاده میکرد. در آن زمان، مردم زیادی از شهرهای دور و نزدیک برای دیدن خانه ی خدا به مکّه میرفتند، و آن جا خدا را پرستش میکردند. ابرهه از این که میدید کسی
به شهر او نمیآید، و مردم خانهی خدا و شهر مکّه را دوست دارند، حسودی میکرد، و نقشه میکشید که چگونه میتواند مردم را از خانه ی خدا دور کند؟
تا این که سرانجام تصمیم گرفت به شهر مکّه لشکرکشی کند، و خانه ی خدا را خراب سازد. ابرهه بر پشت فیل بزرگ و قویّ خود سوار شد، و همراه سربازان و لشکریانش به سوی مکّه به راه افتاد. او پیش خود گمان میکرد؛ با این همه لشکریان و فیلهای نیرومند، هیچ کسی نمیتواند جلوی او را بگیرد، و هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد.
ابرهه رفت و رفت تا به شهر مکّه رسید. مردم شهر از دیدن لشکریان ابرهه ترسیدند، و به کوهها و بیابان فرار کردند. ابرهه از فیلها خواست به سمت
خانه ی خدا بروند، ولی فیلهای مهربان به دستور ابرهه گوش نکردند، و سر جایشان محکم ایستادند. ابرهه خشمگین شد، و میخواست با لشکریانش
وارد شهر بشوند، که از دور ابر سیاه و بزرگی را دیدند که به سمتشان میآید. وقتی بیشتر دقّت کردند، دیدند پرندگان کوچکی شبیه پرستو دسته دسته به
سمت آنها میآیند. آری! این پرندگان از طرف خدا آمده بودند تا از خانهی او محافظت کنند. پرندهها در منقار و چنگالشان سنگهای کوچکی به نام
»سجیل« داشتند، که شبیه گِل خشکیده بود. پرندگان سنگها را از آسمان روی سر لشکریان پرتاب کردند. سنگهای سجیل به هر کسی میخورد، او را
نابود میکرد و از بین میبرد. پس از مدّت کوتاهی، ابرهه و همه ی لشکریان به سختی شکست خوردند، و مثل برگهای خرد شده، روی زمین ریختند، و نابود شدند.
پس از این اتّفاق عجیب و غریب، همه ی مردم دنیا فهمیدند که هیچ کسی نمیتواند به جنگ خدا برود، و او را شکست بدهد، و هر کسی با خدا بجنگد، هر قدر هم نیرومند باشد، عاقبتش مثل لشکر فیلها خواهد شد؛ که همگی خُرد و خمیر و لِه و لَوَرده شدند.
از آن به بعد، مردم بیشتری برای دیدن خانه ی خدا به شهر مکّه میرفتند، و بیشتر به خانه ی خدا و مردم مکّه احترام میگذاشتند. چند روز پس از این ماجرا، پیامبر عزیز ما در شهر مکّه به دنیا آمد.
خوب بچّه های عزیزم! این هم از قصّه ی »لشکر فیلها«. حاال که با سوره ی فیل آشنا شدیم، بیایید با همدیگر این سوره را بخوانیم، و آن را خوب خوب یاد بگیریم...
❓پرسشها:
1 -اسم پادشاهی که لشکر فیل داشت چه بود؟
2 -ابرهه میخواست چه کار کند؟
3 -خداوند چگونه از خانهی خود در برابر ابرهه محافظت کرد؟
4 -پرندهها با چه چیزی به جنگ لشکر فیلها رفتند؟
5 -سنگهای سجیل شبیه چه چیزی بود؟
6 -عاقبت ابرهه و لشکر فیلها چه شد؟
7 -عاقبت کسی که بخواهد با خدا بجنگد چه خواهد شد؟
8 -پیامبر عزیز ما کی به دنیا آمدند؟
🌸شعر کوتاه:
آهای آهای بچّه ها، سوره ی فیل کی خونده؟ لشکر فیلها چی شد؟ هیچ کی ازش نمونده
سورهی فیل چی میگه؟ خدا قویترینه هر کی باهاش بجنگه، عاقبتش همینه
@zibakhani
#سوره_فیل
#شعر
شعر سوره فیل
کی بود کی بود ابرهه
چی کار می کرد تو مکه
اون آدم خیلی بد
سوی مکه حمله کرد
یه لشکر فیل داشت
یه سپاه عظیم داشت
می رفت به سوی مکه
تا که بکوبه کعبه
چی شد چی شد یکباره
بارون سنگ می باره
یه عالمه ابابیل
اومد رو لشکر فیل
تو پاهاشون سنگ دارن
با دشمنا جنگ دارن
چی شد چی شد نتیجه
دشمنا نابود شدن
خاکستر و پودر شدن
سوره فیل نازل شد
قصه ی ما کامل شد
@zibakhani
#سوره_فیل
#شعر
🌸 یک حاکمِ ستمگر
🌱 بیرحم و ظالم و شر
🌸 فرماندهیِ یمن بود
🌱 شیطان و اَهرِمن بود
🌸 او داده بود تشکیل
🌱 آنجا سپاهی از فیل
🌸 این فردِ آتش افروز
🌱 آمد به مکه یک روز
🌸 میخواست کعبه را زود
🌱 سازد خراب و نابود
🌸 آنگه خدایِ دانا
🌱 با یک کلامِ زیبا
🌸 با لشکرِ پرستو
🌱 گفتا بیا ز هر سو
🌸 بود اسمشان اَبابیل
🌱 هریک حریفِ یک فیل
🌸 با سنگ ریزه سِجّیل
🌱 چون میزدند بر فیل
🌸 کاهِ جویده میشد
🌱 در خون تیپده میشد
🌸 پس لشکرِ ستمگر
🌱 نابود شد سراسر
🌸 با سنگ سرنگون شد
🌱 هم خوار و هم زبون شد
🌸 آن سال؛ عام فیل است
🌱 هم قصهاش طویل است
🌸 این قصهیِ پر از پند
🌱 بر لب نشانده لبخند
🌸 این کعبه را خدا هست
🌱 او بهترین پنا هست
🌸 یا رب پناهمان ده
🌱 هادیِ راهمان ده
🌸 مهدی بقیةَ الله
🌱 یا رب بیاید از راه
🌸 اجرایِ عدل کارش
🌱 دنیا در انتظارش
🌸 ذکرش به لب بگوییم
🌱 در انتظارِ اوییم
🌸 یارب به حق یاسین
🌱مهدی بیاید آمین
شاعر :سلمان آتشی
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@zibakhani
#شعر
#سوره_فیل
🌸یه روزی اون ابرهه
🌱با خنده و قهقهه
🌸زیادی مغرور میشه
🌱از عقلِ خود دور میشه
🌸باخود میگه چه خوبه
🌱که کعبه رو بکوبه
🌸بی فکر و بی اندیشه
🌱عازمِ مکه میشه
🌸ابرهه ی ستمگر
🌱صاحبِ فیل و لشکر
🌸داره یه لشکر فیل
🌱بی خبر از ابابیل
🌸نزدیکِ کعبه میشه
🌱بعدش بگم چه میشه؟!
🌸یه عالمه ابابیل
🌱میاد رو لشکرِ فیل
🌸پرستوهای زیبا
🌱ابابیلن همونها
🌸هریکی سنگی دارن
🌱که از بالا میبارن
🌸ابرهه دید که داره
🌱بارونِ سنگ میباره
🌸خلاصه که آخرش
🌱ابرهه و لشکرش
🌸همگی نابود شدن
🌱خاکستر و دود شدن
🌸سورهی فیل همینه
🌱مــزدِ بــدی چـنــینه
شاعر: سلمان آتشی
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@zibakhani
🌸 شعر اول:
*اقرأ وارتقِ في العُلا،*
*فالعلم نورٌ يُضيءُ الدُنا،*
*في القرآن تجدُ السعادة،*
*فهو الكتابُ الذي لا يُنسى.*
🍀 معنا: در این شعر به اهمیت خواندن قرآن اشاره شده است. میگوید که با خواندن قرآن میتوان به درجات بالاتری رسید و علم، نوری است که دنیا را روشن میکند. همچنین، قرآن منبع شادی و آرامش است و کتابی است که هرگز فراموش نمیشود.
#شعر
#انگیزشی
#کلاسداری_کودک
@zibakhani
🌸 شعر دوم:
*يا طالب العلم، لا تتردد،*
*في قراءة القرآن، فالأجرُ مُؤكد،*
*كل آيةٍ فيها بركة،*
*تُضيءُ القلب وتُعطيكَ سُرُد.*
🍀 معنا: این شعر به دانشآموزان توصیه میکند که در خواندن قرآن تردید نکنند، زیرا پاداش آن حتمی است. هر آیهای که خوانده میشود، برکت دارد و قلب را روشن میکند و به انسان آرامش میدهد.
#شعر
#انگیزشی
#کلاسداری_کودک
@zibakhani
🌸 شعر سوم:
*في كل حرفٍ من القرآن،*
*تجدُ السكينة والأمان،*
*فاجعل قلبك مُتعلقًا به،*
*فهو الدليلُ في كل زمان.*
🍀 معنا: در این شعر به این نکته اشاره شده که در هر حرف از قرآن، آرامش و امنیت وجود دارد. همچنین، توصیه میشود که قلب خود را به قرآن متصل کنیم، زیرا قرآن راهنمایی است که در هر زمان و مکانی میتواند به ما کمک کند.
#شعر
#انگیزشی
#کلاسداری_کودک
@zibakhani
🌸 شعر چهارم:
*أحب القرآن، فهو شفيعي،*
*في يومٍ عظيمٍ، يومَ الوعيدِ،*
*يهديني إلى الصراط المستقيم،*
*ويجعلني من أهل الجنة، بإذن ربي.*
🍀 معنا: در این شعر، شاعر عشق خود به قرآن را بیان میکند و میگوید که قرآن شفیع او در روز قیامت خواهد بود. قرآن او را به راه راست هدایت میکند و امیدوار است که با کمک قرآن، از اهل بهشت شود.
#شعر
#انگیزشی
#کلاسداری_کودک
@zibakhani
🌸 شعر پنجم:
*يا نورَ قلبي، يا سراجَ دربي،*
*فيك السعادة، وفيك الطمأنينة،*
*أقرأُ آياتك، فأشعرُ بالراحة،*
*وأجدُ فيك كلَّ ما أحتاجه.*
🍀 معنا: در این شعر، شاعر به قرآن به عنوان نور قلب و چراغ راهش اشاره میکند. او میگوید که در قرآن شادی و آرامش وجود دارد و با خواندن آیات آن، احساس راحتی میکند و همه نیازهایش را در قرآن مییابد.
#شعر
#انگیزشی
#کلاسداری_کودک
@zibakhani
🌸 شعر ششم:
*كلما قرأتُ آيةً، زادَ إيماني،*
*وأحسستُ بحبِّ الرحمنِ،*
*ففي كلِّ كلمةٍ، حكمةٌ عظيمة،*
*تُضيءُ لي الطريقَ في كلِّ زمان.*
🍀 معنا: در این شعر، شاعر بیان میکند که هر بار که آیهای از قرآن میخواند، ایمانش افزایش مییابد و عشق به خداوند را احساس میکند. او میگوید که در هر کلمه از قرآن، حکمت بزرگی وجود دارد که راه را در هر زمان برایش روشن میکند.
#شعر
#انگیزشی
#کلاسداری_کودک
@zibakhani
🔸️شعر اجازه گرفتن
🌸هر وقت میخوام
🌱وارد جایی بشم
🌸در میزنم
🌱آروم و یواش
🌸بعدش میگم
🌱اجازه هست وارد اینجا بشم؟
🌸من میدونم
🌱هر جایی که میخوام برم
🌸قبل از ورود همیشه
🌱باید گرفت اجازه
🌸وقتی که گفتند بله
🌱اونوقت ورود مجازه
#آیه_ورود_با_اجازه
#شعر
@zibakhani
🔸️شعر اجازه گرفتن
🌸بچه خوب هر وقت میخواد
🌱که وارد جایی بشه
🌸با صدای بلند میگه
🌱اجازه هست وارد اینجا بشم؟
🌸قبل از ورود همیشه
🌱باید گرفت اجازه
🌸وقتی که گفتند بله
🌱اونوقت ورود مجازه
#آیه_ورود_با_اجازه
#شعر
@zibakhani
🌼شعرسوره همزه
به نام اون خدایی* که مهربونترینه
رحمت بیکرانش* نصیب مؤمنینه
هی عیب و ایراد نگیر* تا همزه نباشی
طعنه نزن به هیچ کی* تا لمزه نباشی
#سوره_همزه
#شعر
@zibakhani
🔹️شعر سوره همزه
✨بچه ها چه قدر عزیزه
🔸این سوره همزه
✨وای به حال عیبجویی
🔸مسخرگی زورگویی
✨دل به دنیا سپردن
🔸جمع کردن و سپردن
✨دنیا میشه بهانه
🔸انگار که جاودانه
✨وقت حساب کتابه
🔸عاقبتش عذابه
✨جهنمه نصیبش
🔸پس نخوریم فریبش
#شعر
#سوره_همزه
@zibakhani
َ🌺☘️🌺☘️
☘️🌺
🌺
کنار دوستانم
همیشه شادمانم
بزرگ و پاک و آبی
شبیه آسمانم
چرا عیب کسی را
به روی او بیارم؟
خودم می دانم آخر
که من هم عیب دارم
خدای مهربانم
خدای خوب و زیبا
کمک کن که ببینم
فقط عیب خودم را
شاعر :خانم فائزه زرافشان
🌺
☘️🌺
🌺☘️🌺☘️
#سوره_همزه
#شعر
@zibakhani
شعر و بازی برای آموزش مال حلال و حرام به بچه ها
در این بازی مربی وسط می ایستد و می گوید
من می تونم برم تو باغ مردم؟
بچینم، انگور 🍇باغ مردم؟
جواب بچه ها:نمی تونی نمی تونی.
من می تونم برم توی مغازه؟
بردارم یه مشت پسته تازه؟
جواب بچه ها:نمی تونی نمی تونی.
من می تونم بردارم، پولی رو از تو کوچه
باهاش برم بخرم خوراکی و کلوچه؟ 🍪
جواب بچه ها :نمی تونی نمی تونی.
یه کارت قرمز برا کار غلط داریم ما.
من می تونم با عیدی های خودم
خوراکی خوشمزه ای😋 رو بخرم؟
جواب بچه ها:می تونی می تونی
یک کارت سبز هم برا کار درست می ذاریم.
#سوره_همزه
#بازی
#شعر
@zibakhani