#هدیه_ها
#داستان
#درس_دوم
🌸 بچه ها سلام يادتون نره 🌸
پسری بود به اسم سينا. سينا پسر خوبی بود، اما یک عادت بد داشت و اونم این بود که سلام نمی کرد. یک روز ظهر از مدرسه به خانه برگشت و تکالیفش را انجام داد. وقتی عصر شد و هوا خنک شد، سينا از خونه بیرون آمد و به خونه دوستش هادی رفت و در زد. مادر هادی در را باز کرد. سينا گفت: هادی خوابه یا بیداره؟ بگید توپشو بیاره. مادر هادی ناراحت شد و گفت: کسی که سلام بلد نیست، رفیق پسر من نیست. و به خانه رفت و در را بست.
سينا خیلی ناراحت شد و به خانه برگشت و جریان را برای مادرش تعریف کرد. مادر سينا گفت: سينا سلام یادت نره، تا همه بگن گل پسره.
غروب مادر سينا به او پول داد و گفت: دو تا نون بخر، نون داغ و کنجدی بخر. سينا سلام یادت نره.
سينا وقتی به مغازه نانوایی رسید به یاد حرف مادرش افتاد و گفت: شاطر آقا سلام سلام، من نون میخوام، دو تا نون داغ کنجدی میخوام.
شاطر آقا جواب داد: برای بچه های با ادب، نون داغ و کنجدی میاره مشت رجب. و دو تا نون تازه به سينا داد.
سينا یاد گرفت که از این به بعد به همه سلام کنه و احترام بگذاره.
@zibakhani
#هدیه_ها
#درس_دوم
✅ اول از همه سلام کن و هفتاد تا ثواب ببر!
🤔 بچه ها می دونستید پیامبر عزیز و مهربونمون فرمودن: سلام کردن هفتاد تا ثواب ثواب داره که شصت و نه تا برای کسیه که اول سلام می کنه و یه ثواب مال کسیه که جواب سلام رو میده؟
☺️ پس بیایید زرنگ باشیم و همیشه قبل از دیگران سلام کنیم.
@zibakhani
#شعر
#درس_دوم
#هدیه_ها
🌈 شعر درباره سلام دادن 🌈
خانوم معلم می گفت:
سلام گل بهشته
اول هر صحبتی
سلام نباشه زشته
هر کسی را ببینم
سلام یادم نمیره
کار ندارم به این که
جوونه یا که پیره
مادر بزرگ خوبم
برای ما عزیزه
قرص و دوا می خوره
چند روزیه مریضه
بهش سلام می کنم
دوباره و دوباره
آخه می گن که سلام
سلامتی میاره…
@zibakhani
#شعر
#درس_دوم
#هدیه_ها
🦋 شعر سلام 🦋
به هر کجا که میریم در اوّل هر کــلام
می روید رو لب ما گلبوته ها ی سلام
قدیمی ها می گفتن چقدر خوب و زیبا
سلامتی می آره سلام برای دلهـــا
دوستی ها بر پا میشه با یک سلام وخنده
درخت دشمنی ها ازریشه میشه کنده
ای چشمة محبّت سلام بکن تو هر بار
این هدیة قشنگیست درلحظه های دیدار
@zibakhani
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣
#سخنی_با_مربیان
🌼پویش🌼 « یه قاچ مهربونی »🍉🍉
با سلام و ادب خدمت مربیهای محترم کانال 🌷
از همه مربیان عزیز میخواهیم دست در دست هم داده 🤝 تا با کمک و یاری هم ، به رشد و بالندگی و ارتقاء هرچه بیشترکانال بیفزاییم .🙏
شما مربیان عزیز میتوانید
تصاویر 📷
فیلم. 📹
صوتهایی📞
از ایده و خلاقیت های کلاسی خود و همچنین داستانهای درسی 📖 خود جمع آوری کرده و در اختیار این کانال قرار بدهید و با این کار خیر « یک قاچ مهربونی »🍉 به بچه های قرآنی هدیه🎁 کنید.
امید است در سایه الطاف الهی بتونیم در این مسیر نورانی ،پر انرژی تر و خلاقانه تر و کارآمد تر گام برداریم.💪
لطفا محتوای خود را به آدرس زیر بفرستید
https://eitaa.com/Alefba_Zibakhani
@zibakhani
AlFalaq.mp3
200.6K
👆🏻👆🏻 سوره مبارکه فلق 🎧
@zibakhani
AUD-20210725-WA0016.mp3
464.1K
👆🏻👆🏻 سوره مبارکه فلق 🎧
@zibakhani
#سوره_فلق
#داستان
#درس_سوم
فلق مثل اسمش هر روز صبح از خواب بيدار مي شد. باباي فلق گفته بود چون او در يك صبح زود متولد شده بود اسمش را فلق گذاشته بودند.
فلق خيلي خوب و مودب بود و همه او را دوست داشتند. به حرفهاي پدر و مادرش خيلي خوب گوش مي كرد و با دوستهاش خيلي مهربان بود، فقط شبها وقتي هوا غاسق – تاريك- مي شد مي ترسيد در اتاقش بخوابد.
شب شده بود و فلق رفت تا در اتاقش بخوابد ولي هنوز چند دقيقه نگذشته بود كه برگشت پيش مامان و گفت: من مي ترسم در اتاق خودم بخوابم. مامان گفت: فلق جان تاريكي ترس نداره، بيا با هم بريم تو اتاق تا ببيني هيچ كس در اتاقت نيست.
مامان و فلق با هم وارد اتاق شدند. مامان كليد برق را فشار داد و گفت: ببين دختر گلم، همه چيزها در جاي خودشان هستند. تازه خرس كوچولو هم مي خواهد كنار تو بخوابد.
فلق گفت: مامان جون من مي دانم ولي خيلي مي ترسم . وقتي شما نيستيد انگار همه وسايل اتاق تكون مي خورند. مامان گفت: نه عزيز دلم، اگر يادت باشه و قبل از خواب سوره ي فلق را بخواني، حتما از تاريكي نمي ترسي.
فلق گفت: سوره ي فلق. مگر اسم من اسم يكي از سوره هاي قرآن است. مامان گفت: بله، وقتي تو به دنيا آمدي بابا تصميم گرفت اسم سوره ي فلق را براي تو انتخاب كند چون تو هم صبح زود به دنيا آمدي.
فلق گفت: ولي من كه بلد نيستم. مامان گفت: از امشب هر شب يك آيه را با هم تمرين مي كنيم تا همه سوره را كامل كامل ياد بگيري.
فلق و مامان شروع كردند به خواندن سوره فلق و بعد از يك هفته فلق تمام سوره را حفظ بود و شب ها هم بدون هيچ ترسي در اتاق خودش مي خوابيد.
📚 کتاب قرآن یار مهربان
@zibakhani