#مناسبتی
#امام_خمینی
زدند روی دست من
وقتی که بچه بودم نانم را داخل کاسه ماست زدم و خوردم. همینکه می خواستم بزنم توی ماست انگشتم به ماست خورد. آقا زدند روی دست من. خیلی کوچک بودم، 6 5 سالم بود؛ یعنی آقا متوجه شدند که من ناراحت شدم و دستم را کشیدم کنار، دست مرا گذاشتند توی دهانشان و گفتند : «من از دست تو بدم نمی آید، اما باید سر سفره ای که جمع نشسته اند دقت داشته باشیم که قاشق هست برای ماست» . یعنی در نظافت خیلی رعایت می کنند، در عین سادگی. (زهرا مصطفوی)
@zibakhani
#مناسبتی
#امام_خمینی
درست را خوب میخوانی؟
یک روز که وارد اتاق امام شدم به من فرمودند: «درست را خوب می خوانی؟» گفتم: «بله» گفتند : «خوب کاری می کنی، چون اگر می خواهی وقتی بزرگ شدی کار خوب و زندگی خوبی داشته باشی باید درست را خوب بخوانی. همینطور اگر می خواهی در جهان آخرت خوب زندگی کنی باید درس بخوانی و چیزهایی را که یاد نگرفته ای یاد بگیری و به آنها عمل کنی» . (سید عماد الدین طبا طبایی)
@zibakhani
#مناسبتی
#امام_خمینی
خیلی با بچه ها مهربان بودند
امام خمینی داشت کتاب می خواند که علی کوچولو به اتاقش آمد. امام کتابش را بست و با مهربانی علی کوچولو را در آغوش گرفت. علی روی زانوهای پدربزرگش نشست. نگاهی به او کرد و پرسید: «آقا جان! ساعتت را به من می دهی؟» آقا جان پاسخ داد: «بابا جان! نمی شود، زنجیرش به چشمت می خورد و چشمت اذیت می شود، آخر چشم تو مثل گل ظریف است.» علی کوچولو فکری کرد و گفت: «پس عینک را به من بدهید. »
پدربزرگ خیلی جدی پاسخ داد: «نه! دسته اش را می شکنی و آن وقت دیگر من عینک ندارم. بچه که نباید به این چیزها دست بزند.» علی از روی پاهای امام پایین آمد و از اتاق بیرون رفت. چند دقیقه بعد، علی کوچولو دوباره به اتاق پدربزرگ آمد و گفت: «آقا جان! بیا بازی کنیم. تو بشو بچه و من هم بشوم آقا جان!» امام قبول کرد. علی لبخندی زد و گفت: «پس از این جا بلند شوید. بچه که جای آقا نمی نشیند.» امام با مهربانی بلند شد. علی کوچولو با شیطنت گفت: «عینک و ساعت را هم به من بدهید، آخر بچه که به این چیزها دست نمی زند.»
پدربزرگ خندید. دستی بر سر علی کوچولو کشید، او را بوسید و گفت: «بیا این ها را بگیر که تو بردی.» علی کوچولو ساعت و عینک را با شادمانی گرفت
@zibakhani
#مناسبتی
#امام_خمینی
عصای امام
امام در همه چیز سفت و محکم بودند، اما به خانواده که می رسیدند نرم بودند. بارها می شد عصای ایشان را می بردم و با آن بازی می کردم. بعد مادرم با اعتراض می گفت ایشان خسته اند . امام می فرمودند: «نه، بگذار بازی کند. بچه اگر بازی نکند مریض است. بچه باید شیطونی کند» . (پا به پای آفتاب ج 1 ص 231.نوه امام)
@zibakhani
#کاردستی
ماسک حیوانات با بشقاب یک بار مصرف
@zibakhani
#کاردستی
ماسک حیوانات با بشقاب یک بار مصرف
@zibakhani
#کادرستی
ساحت حیوانات با ایده و خلاقیت جدید و جذاب
[فرستاده شده از کاردستیآسان ]
[ ویدئو ]
بازی سرگرمی😃😃😍👆
هر تصویری رو میتونید انتخاب کنید برای درست کردن این کاردستی
میشه به این کاردستی به دید یک #دستورزی هم نگاه کرد 😉
بچهها با فشار دادن اون نوک انگشتاشون قوی میشه
@zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی و سرگرمی😃😃😍👆👆
خیلیامون با کاغذ این سرگرمی رو انجام دادیم☺️😃
حالا یه ایده جدیدتری روش اجرا شده که اونو جذابتر کرده
شما هم میتونید این کاردستی جالب رو با همراهی بچهها آماده کنید و باهاش بازی کنید
#کاردستی
#سرگرمی
#بازی
@zibakhani
#بازی
#دست_ورزی
فعالیت های پانچ کردن
پانچ کردن یکی از فعالیت هایی که می توانید برا تقویت این مهارت با کودکان کار کنید. برای انجام این کار تعدادی کاغذ یا مقوا در اختیار کودک قرار دهید و از او بخواهید با دستگاه پانچ کن آنها را سوراخ کند. این بازی برای کودکان لذت بخش و سرگر کننده است.
@zibakhani
#بازی
#دست-ورزی
مچاله کردن و پاره کردن کاغذ(دست ورزی با کاغذ)
یکی از فعالیت های ساده و در عین حال آموزشی برای کودکان مچاله کردن و یا پاره کردن کاغذ و در حقیقت دست ورزی با کاغذ می باشد. دست ورزی با کاموا نیز می تواند برای کودکان مفید باشد.
در این فعالیت تعدادی کاغذ باطله در اختیار کودک قرار دهید و از او بخواهید آن ها را پاره کند و یا مچاله کند . و می توانید خود شما هم به عنوان والد یا مربی با او همبازی شوید. کودکان از این فعالیت لذت خواهند برد.
@zibakhani