🔹️داستان اسراف نکردن
کلوا واشربوا و لا تسرفوا ( بخورید و بنوشید ولی اسراف نکنید.)
یکی بود یکی نبود. یه پسر کوچولو بود که خیلی به تمیزی و نظافت اهمیت میداد. همیشه قبل و بعد از هر غذا دستاشو میشست.اون همیشه مسواک میزد .هفته ای دوبار هم میرفت حموم😍
ولی گل پسر ما توی این کاراش یه چیزی رو رعایت نمیکرد.اونم صرفه جویی در مصرف آب بود.
یه روز مامانش درحالی که سفره شام رو پهن میکرد پسر کوچولو رو صدا کرد که بیاد شام بخوره.
پسر کوچولو هم رفت که دستاشو بشوره. بابای پسر کوچولو هم پشت سرش،ایستاده بود تا دستانش رو قبل از خوردن غذا بشوره. ولی متوجه شد که پسرش مدت زیادی شیر آب رو باز میذاره ...
خلاصه بعد از اینکه شام خوردن و یک کم استراحت کردن، موقع خواب شد و پسر کوچولو رفت که مسواک بزنه. باباش بهش گفت گل پسرم الان که رفتی مسواک بزنی مواظب باش که شیر آب رو زیاد باز نذاری. پسر کوچولو با تعجب گفت: پس چطوری مسواک بزنم اگه آب باز نباشه؟
باباش بهش گفت: خیلی ساده است. کافیه یه لیوان رو از آب پر کنی و با همون یک لیوان دهانتو بشویی؛ اینجوری هم دندونات تمیز میشه، هم اسراف نمیشه.
بعد بابای پسر کوچولو پاشد و رفت یک لیوان تمیز آورد و به پسر کوچولو گفت: بامن بیا تا ببینی چطور با یه لیوان آب هم میشه مسواک زد.
پسر کوچولو همراه پدرش رفت تا یاد بگیره که چطوری بدون هدر دادن آب دندون ها شو مسواک بزنه.
وقتی که خواستند بخوابند، بابای پسر کوچولو تصمیم گرفت واسه گل پسرش قصه بگه...
پسر کوچولو گفت: بابا مگه چه اشکالی داره اگه من موقع شستن دست و صورتم یا موقع مسواک زدن و حموم کردنم شیر آب رو باز نگه دارم؟
مگه شما نگفتید خدا تمیزی رو دوست داره ؟ خب منم اینجوری میخوام خیلی تمیز بشم تا پیش خدا عزیزتر بشم!
بابای پسر کوچولو لبخندی زد و گفت: البته که خدا تمیزی رو دوست داره و آب رو هم بهترین پاک کننده قرار داده.ولی گل پسرم همین خدا، آدمها رو از اسراف کردن و زیاده روی در مصرف آب و بقیه نعمتها منع کرده...و حتی خداوند گفته که آدم های اسرافکار رو دوست نداره....این که آدم تمیز و آراسته باشه، خیلی خوبه... ولی خوبتر زمانیه که توی این کار اصل صرفه جویی رو فراموش نکنه....
پسر کوچولو که بادقت به حرفای باباش گوش میکرد، از ته دل تصمیم گرفت که دیگه موقع استفاده از آب برای شست و شو اسراف و زیاده روی نکنه، تا اینجوری خدا بیشتره بیشتر دوستش داشته باشه😍
#داستان
#آیه_اسراف_نکردن
@zibakhani
🔹️میوه های غمگین
پیشی دنبال غذا بود. توی حیاط می گشت و بو می کشید که صدایی شنید.
جلو رفت. یک عالمه میوه را دید که توی سطل زباله گریه می کردند.
😢🍎🍐🍇😢
پیشی پرسید: میوه ها! چرا شما توی سطل زباله هستید؟ چرا این طور زخمی شدید و بی حال هستید؟
گلابی گنده ای که فقط یک گاز از آن خورده شده بود گفت: می خواهی بدانی؟ پس گوش کن تا برایت تعریف کنم. 🍐
دیشب جشن تولد بود، همه جا را چراغانی کردند یک عالمه سیب و گلابی و آلو و هلو آوردند.🎉🎂🎈
من و دوستانم توی صندوق میوه بودیم. اول ما را توی حوض ریختند. نمی دانی چقدر کیف می داد.
یک آلوی درشت از سطل زباله بیرون آمد و گفت: ما آب بازی کردیم بالا و پایین پریدیم و خندیدیم. وقتی آب بازی تمام شد، ما را توی سبدهای بزرگ ریختند.
یک هلوی درشت ولی نصفه ناله ای کرد و گفت: پیشی جان به من نگاه کن ببین چقدر زشت شده ام. دیگر یک ذره هم خوشحال نیستم چون حالا یک تکه آشغال هستم. بعد ادامه داد ما توی سبد بودیم. اول از همه مرا با یک دستمال تمیز خشک کردند جوری که پوستم برق می زد...
هلو گریه اش گرفت و نتوانست حرفش را تمام کند.
سیب گفت: راست می گوید: من هم توی سبد بودم. بعد همه ی ما را خشک کردند و توی ظرف بلوری بزرگی کنار هم چیدند. نمی دانی چقدر قشنگ شده بودیم. وقتی مهمانها آمدند همه به ما نگاه می کردند و به به می گفتند.🍎
یک خیار زخمی از میان میوه ها فریاد زد: اما چه فایده؟ آنها خیلی بدجنس بودند هر کس یکی از ما را بر می داشت و فقط یک گاز می زد و دور می انداخت. یکی زیر پا،👣 یکی زیر صندلی، یکی توی باغچه🌳 همه جا پخش شده بودیم. جاروی بیچاره ما را از این طرف و آن طرف جمع کرد.
پیشی نگاهی به حیاط کرد جارو کنار باغچه افتاده بود. معلوم بود از خستگی به این حال افتاده است. پیشی گریه اش گرفت😿 و گفت: چه مهمانهای بدی! من که اینجور مهمانها را دوست ندارم. بعد خودش را از لای در کشید و با ناراحتی بیرون رفت و همچنان که می رفت صدای ميوه های غمگين را می شنيد که مدام گريه می کردند. 😢🍎🍐😢
بچه های عزیز اسراف کار زشتیه. همیشه میوه رو کامل بخورید.
#آیه_اسراف_نکردن
#داستان
@zibakhani
سوره کوثر.mp3
504.3K
🎧 سوره مبارکه کوثر
#سوره_کوثر
@zibakhani
AlKauther.mp3
146.9K
🎧 سوره مبارکه کوثر
#سوره_کوثر
@zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ کودکانه سوره کوثر
ترتیل همراه با تکرار کودک صوت استاد منشاوی
#سوره_کوثر
@zibakhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ کودکانه سوره کوثر
ترتیل همراه با تکرار صوت حنانه خلفی
#سوره_کوثر
@zibakhani
#سوره_کوثر
#داستان
🌸🌸 داستان سوره کوثر 🌸🌸
خداجون به پیامبر مهربان ما و همسر خوبش حضرت خدیجه یک دختر خوشگل و نازنین هدیه داده است. سوره ای که امروز میخواهیم با همدیگر
یاد بگیریم، درباره ی تولّد این دختر است. چه کسی میداند اسم این سوره چیست؟ آفرین! سوره ی کوثر. دوست دارید قصّه ی سوره ی کوثر را برایتان
تعریف کنم؟ پس خوب گوش کنید:
پیامبر عزیز ما از این که فرزندی نداشتند، غمگین و ناراحت بودند. دشمنان پیامبر با خوشحالی پیش خودشان میگفتند: »پیامبر بچّه ای ندارد تا او را
کمک کند، و مردم پس از پیامبر کمکم او و کارهای خوبش را فراموش میکنند، و ما پیروز میشویم«. آنها با بی ادبی، پیامبر دوست داشتنی ما را
»ابتر« صدا می زدند. ابتر یعنی یعنی کسی که فرزندی ندارد تا او را کمک کند، و راهش را ادامه دهد.
پیامبر عزیز ما از خدای مهربان کمک میخواستند، تا این که خداوند به ایشان یک دختر پر خیر و برکت هدیه داد. دختری که بهترین بانوی دنیاست.
بچّه های باهوش! آیا میدانید اسم آن دختر چه بود؟ صد آفرین به شما! فاطمه ی زهرا. پیامبر از دیدن او خیلی خوشحال شدند، و همه ی غمهایشان را
فراموش کردند. خدای مهربان به پیامبرش فرمود: »ما به تو کوثر یعنی فاطمه را هدیه دادیم. این دختر پر از خیر و برکت و خوبی برای همه است. او
فرزندانی را به دنیا می آورد که دنیا را پر از خوبی و مهربانی میکنند، و برای همیشه راه تو را ادامه میدهند.«
بچّه های زرنگ! چه کسی نام فرزندان حضرت فاطمه ی زهرا را میداند؟ آفرین!
خدای مهربان به پیامبرش فرمود: »برای سپاسگزاری و تشکّر از من، نماز بخوان، و شادی کنید، و به مردم گوشت نذری بدهید تا آنها هم خوشحال و
شاد بشوند، و بدان که دشمنان تو خودشان تنها و بی یار و یاور خواهند شد.«
ما هر سال، روز جشن تولّد حضرت فاطمه ی زهرا، برای مامانهای خوب و مهربانمان جشن میگیریم، و روز مادر را به ایشان تبریک میگوییم، و با دادن
هدیه از آنها تشکّر میکنیم، و دست و پایشان را میبوسیم.
خوب بچّه های عزیزم! حاال که یاد گرفتیم سوره ی کوثر دربارهی تولّد حضرت فاطمهی زهراست، بیایید با همدیگر این سوره را بخوانیم، و آن را خوب
خوب یاد بگیریم..
@zibakhani
داستان تسبیحات حضرت زهرا(س)📿
طهورا دوست داشت مثل مادرش یک جانماز با مهر گلی داشته باشد. مادر و طهورا یک جا نماز دوختند و یک مهر خیلی قشنگ هم که پدرش از کربلا سوغاتی آورده بود، در آن گذاشتند.
اما طهورا دوست داشت در جانمازش یک تسبیح هم باشد. مادرش یک تسبیح که از مشهد سوغاتی آورده بودند را به او داد. طهورا خوشحال شد و گفت: حالا چی باید بشمرم؟
مادر خندید و گفت: چیزی نباید بشمری. باید تسبیحات حضرت زهرا (س) را بگی.
طهورا با تعجب گفت: تسبیحات حضرت زهرا چیه؟
مادر گفت: بشین تا برایت یک داستان تعریف کنم.
اون قدیما، یک مامانی بود که چهار تا بچه کوچولو داشت. باید براشون غذا درست می کرد، نان می پخت. لباسشون رو می شست. خلاصه خیلی کار می کرد.
مادر مهربان یک روز به پدرش گفت: میشه شما یه نفر رو یه من معرفی کنین که روزها، تو کار خونه به من کمک کنه؟
پدر مهربانش گفت: من یه راهی بهت یادمی دم که تنهایی کارهات رو انجام بدی و خسته هم نشی. با خاک و آب، گل درست کن ک اون رو به شکل دونه های ریز در بیار. بعد با یک نخ، دونه ها رو به هم وصل کن. هر روز، صبح و شب و بعد از هر نماز با استفاده از دونه ها، ۳۴ بار الله اکبر، ۳۳ بار الحمدالله و ۳۳ بار سبحان الله بگو.
مادر طهورا گفت: آن مادر مهربان، حضرت زهرا (س) بود که از امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و ام کلثوم مراقبت می کرد. پدر مهربان آن مادر هم، حضرت محمد (ص) بودند که دخترشان را راهنمایی کردند تا تسبیح درست کنند
#سوره_کوثر
#داستان
@zibakhani
#داستان
#سوره_کوثر
#قسمت_اول
کوثر 9 سالشه و تازه به سن تکلیف رسیده او دیگر الان برای خودش خانمی شده.
آخر هفته بود و کوثر همراه مامان و بابا و برادر کوچکش رفتند بیرون شهر. اونا رفتند دل کوه
موقع نماز بود و کوثر خانم می خواست برای نماز وضو بگیرد. او همراه بابا دنبال یک چشمه آب می گشتند تا بتوانند وضو بگیرند و کوثر به باباش گفت بابا یادتونه پارسال که اومدیم اینجا یک چشمه کوچک بود الان کجاست؟
بابا با حسرت گفت "بله دخترم اون چشمه به خاطر خشکسالی خشک شده..
اما من یادمه که یک چشمه دیگر هم آن طرف کوه بود بیا بریم اونجا ببینیم هست"
آن دو به آن طرف کوه رفتند.
و از دور صدای چشمه را شنیدند کوثر با خوشحالی به طرف چشمه دوید و گفت بابا این چشمه هنوز آب داره.
بابا گفت بله دخترم این چشمه چون به کوه نزدیک تره خشک نشده
ادامه دارد...
@zibakhani
#قسمت_دوم
کوثر داشت برای وضو گرفتن آماده می شد بابا حرفش رو ادامه داد و گفت کوثر جان.. من وقتی این چشمه رو دیدم یاد اسم تو افتادم.
کوثر با تعجب به بابا نگاهی کرد و گفت یاد اسم من؟ چرا؟
بابا گفت این چشمه مثل معنی اسم توست. چشمه ی با برکت...
کوثر یعنی خوبی که چون به خدا وصله با برکت و زیاده و تموم نمیشه.
کوثر خیلی از معنی اسمش خوشش اومده بود او قبلا هم معنی اسمش رو میدونست اما الان خیلی قشنگ تر اون رو فهمید.
کوثر در حالی که مسح پاهایش تمام شده بود رو به بابا کرد و گفت بابا اسم من رو از سوره کوثر انتخاب کردید. بابا که داشت آستین هایش را برای وضو بالا می داد گفت بله دخترم.. در سوره کوثر یکی از معنی های کوثر، حضرت فاطمه سلام الله علیها است که به خاطر با برکت بودن نسلشان و وجود امامان ما خداوند به ایشان کوثر می گوید کوثری که به پیامبرش هدیه داده است.
کوثر و بابا وضو گرفتند و از چشمه به طرف مادر و برادرش به راه افتادند کوثر و برادر کوچک و مادرش نمازشان را به بابا اقتدا کردند.
آن روز بابا در نمازش بعد از سوره حمد سوره کوثر را خواند. کوثر در دلش آرزو کرد که مثل حضرت فاطمه خوب و با برکت باشد
نوشته انسیه سپاهی
#داستان
#سوره_کوثر
@zibakhani
🌸 سوره مبارکه کوثر
#سوره_کوثر
#شعر
يک روزي روزگاري
آدم هاي خيلي بد
رسول را اذيت کردن
گفتن که اي محمد
بي پسر و بي ياور
تويي تنها و ابتر
خدا جوابشون داد
اين آيه را نشان داد
هر کس که گفته ابتر
خودش شده بي ياور
ما به تو هديه داديم
زهرا رو بخشيده ايم
جايزه ي تو باشه
زهرا که بهترينه
@zibakhani
کوثر خانم با حیا
نماز میخونه زیبا
معنی اسمش چیه؟
خوبی بی انتها
متصله به خدا
الگوش فاطمه زهرا (س)
شاعر انسیه سپاهی
#سوره_کوثر
#شعر
@zibakhani
داده خدا یه دختر
به آخرین پیمبر
قلب رسول شاد شده
چی باشه از این بهتر
او خیر بی نظیره
نمونه ی یه کوثر
صاحب زمان ما هست
یه هدیه از این مادر
نسل همه دشمنا
بریده باد و ابتر!
انسیه سپاهی
#سوره_کوثر
#شعر
@zibakhani
☀️شعر:رسم پیغمبر ما
مادرم میدوزد، چادری پاک و قشنگ
روی آن روییده، غنچههایی خوشرنگ
چادر گلدارم، باغ زیبای من است
جانماز سبزم، زیر پایم چمن است
باز هم وقت اذان، میشتابم به نماز
تا شبیه مادر، بکنم راز و نیاز
مادرم میدوزد جانمازی دیگر
تا ببخشم آن را به رفیقم «هاجر»
مادرم گفت حجاب، هدیه مادر ماست
این نماز و بخشش رسم پیغمبر ماست
باز هم میخوانیم، رکعتی دیگر را
باز هم میخوانیم، «سوره کوثر» را
شاعر: راضیه مظفری
#سوره_کوثر
#شعر
#حجاب
@zibakhani