فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصطفی مارا مصطفایی کن
❤️اول #ماه_رجب به یاد شهدایی که از نهر رجب نوشیدند و سیراب شدند... اَللّهُمَّ ارْزُقْنی تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ
🌺امام كاظم عليه السلام فرمود : رجب نام نهرى است در بهشت، از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر ، هر کس یک روز از آن را روزه بدارد، خداوند از آن نهر به او بیاشامد
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اگه زندگیت پشت هم داره گره میخوره
و مشکلاتت روز بروز بیشتر میشه،
این ویدئو رو ببین.
قسمتی از برنامه زندگی پس از زندگی همراه با سخنرانی استاد شجاعی
az-pemba-ta-mariana-15.mp3
7.83M
بخش پانزدهم:کتاب صوتی از پمبا تا ماریانا
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
جزیره پمبا، شهر اجنه، مرکز تجمع شیاطین در زمین ...
♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️
#یا_صاحب_الزمان
#به_عشق_آقا_نشر_بده 🌻
#حداقل_به_یک_نفر_ارسال_کنید
@zibastory👈
az-pemba-ta-mariana-16.mp3
10.46M
بخش شانزدهم:کتاب صوتی از پمبا تا ماریانا
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
به آفریقا رفتند و در کنار جاستین فورنال نشستند. سعید یکی از بزرگترین جن گیران آفریقا بود. مهران یکی از عجیبترین صحنه های جن گیری را دید و ...
♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️
#یا_صاحب_الزمان
#به_عشق_آقا_نشر_بده 🌻
#حداقل_به_یک_نفر_ارسال_کنید
@zibastory👈
az-pemba-ta-mariana-17.mp3
5.18M
بخش هفدهم:کتاب صوتی از پمبا تا ماریانا
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
گرفتن برگ عذرخواهی از اجنه و شیاطین
♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️
#یا_صاحب_الزمان
#به_عشق_آقا_نشر_بده 🌻
#حداقل_به_یک_نفر_ارسال_کنید
@zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سلام بر مردی که فیلم اشک های او را در فراق شهدا پخش نکردند تا مبادا کسی خیال کند از روی نمایش است...
اللهم عجل لولیک الفرج
📗مار هر کجا کج بره توی لونه خودش راست میره
معنی:
این ضرب المثل برای مواقعی است که بخواهند بگویند اگر بیرون از خانه هر کار اشتباهی انجام میدهی و هر عادت بدی داری در خانه آن ها را کنار بگذار و انسان خوبی شو
حکایت آدمهای بدی است که فقط برا مردم بدی کرده و در خانه خود خوب میشوند.
داستان: تا به حال به خانه مار دقت کردهاید. این جانور خزنده برای خود سوراخی با قطری فقط کمی بزرگتر از بدنش کنده و در آن خانه میکند. یعنی ماری که به طور عادی با پیچ و تاب دادن به بدنش حرکت میکند، وقتی به خانه میرسد مجبور است راست و سیخ وارد شود
#حداقل_به_یک_نفر_ارسال_کنید
@zibastory👈
داستان ضرب المثل به مالت نناز به شبی بند است به حسنت نناز به تبی بند است✨️🕊
داستان هم از این قرار است:
مردی بود كه ثروت زیادی داشت به طوری كه حد و حساب نداشت صاحب قصر مجلل غلام و كنیز بود. روزی از روزها با خدم و حشم به حمام رفت. هنگامی كه وارد خزینه حمام شد، غلام مخصوصش قلیان جواهر نشانی را برایش چاق كرد و هر مرتبه كه سر از آب بیرون می آورد قلیان را به دهان او می گذاشت چند پك می زد و دوباره زیر آب می رفت. یك مرتبه كه سرش را از آب ببرون آورد با خودش گفت:« آیا كسی از من بالاتر هست؟ آیا ثروت مرا كسی دارد؟» و به خودش مغرور شد. این فكر را كرد و به زیر آب رفت. همینكه سرش را از آب بیرون آورد، نه غلامی دید و نه قلیانی، صدا زد: « غلام ! غلام » دید خبری نیست دلاكهای حمام به صدای او دویدند جلو.
او فریاد زد: لباس های مرا بیاورید.» اما دید دلاكها، دلاكهای همیشه نیستند، تعجب كرد. خودش آمد لباس بپوشید دید یك دست لباس پاره و كهنه به جای لباس هایش گذاشته اند. صدا كرد:« پس لباس های من چه شده؟» استاد حمامی و دلاكها آمدند گفتند: « تو هر روز كه به حمام می آیی لباس كهنه های خودت را می گذاری و یك دست لباس تازه و نوی مشتری ها را می دزدی. حالا خوب گیرت آوردیم.» و او را گرفتند و كتك زدند و لباس پاره ها را به او دادند و از حمام بیرونش كردند. وقتی وارد كوچه شد، دید این شهر جای دیگری است؛ شهر خودش نیست.
ناچار در شهر گردش كرد تا شب شد. گرسنه و خسته شده بود و جایی نداشت برود. مجبور شد شب را در تون حمامی بگذراند. وارد تون حمام شد. دید سفره نانی در آنجا هست. دانست كه سفره نان مال تونوان است. سفره را پیش كشید و مشغول خوردن شد. شب را همان جا بسر برد و نزدیكی های صبح تون حمام را آتش كرد با خودش گفت: «عجالتاً كه نان تونوان را خورده ام در عوض حمامش را گرم كنم.» تا اینكه تونوان از راه رسید مرد گفت:
« رفیق، نان تو را من خورده ام ولی عوضش تون را آتش كرده ام و حمام گرم است.»
تونوان ازاو خوشش آمد و او را پیش خودش نگاه داشت چند روزی آنجا بود كه صاحب حمام دید عجب مرد زرنگی است و او را جامه دار حمام كرد. از آنجائی كه زرنگی و در ستكاری به خرج داد، حمامی از او خوشش آمد و دخترش را به عقد او درآورد.
بعد از چند سالی دختر حمامی صاحب دو فرزند شد و چیزی نگذشت كه حمامی مرد و ثروت او به دخترش رسید. اما مرد هر شب كه به خانه می آمد افسرده میان فكر فرو می رفت و دست به قلتق۳ می نشست و با كسی حرف نمی زد. تا اینكه زنش یك شب از او پرسید: « تو را به خدا به چه فكر می كنی؟» آیا به پدر من یا به چیز دیگری؟» زن آنقدر او را قسم داد تا اینكه مرد قصه را از اول تا آخر برایش گفت. زن به او گفت: «آدم وقتی صاحب ثروت شد نباید به مالش مغرور شود. اما حالا كه اینطور شده شب برو روی پشت بام پلاس سیاه به گردن بیندار و به درگاه خدای متعال توبه كن و از خدا بخواه تا دو مرتبه به خانه خودت برگردی.
به شرطی كه اگر دعایت مستجاب شد در فكر من و این دو بچه هم باشی.» مرد قبول كرد و با دل شكسته و پردرد رفت بالای پشت بام، پلاس سیاه به گردن انداخت و دو ركعت نماز حاجت خواند و به درگاه خداوند نالید و توبه كرد و مشغول مناجات بود كه خوابش برد. یك وقت صدای اذان صبح به گوشش رسید سراسیمه بلند شد و نماز صبح را خواند و از زنش خداحافظی كرد و رفت كه در حمام را باز كند. وارد حمام شد و لباسش را عوض كرد و رفت توی خزینه كه زیر آب خزینه را بزند. وقتی سرش را از زیر آب بیرون آورد، غلام خودش را قلیان به دست بالای سرش دید.
تا خواست بگوید «غلام چرا...؟ » غلام زودتر گفت: « آقا، این دفعه رفتی زیر آب طول كشید. چند دقیقه است كه منتظر شما هستم.» مرد بقیه مطلب را فهمید و شكر خدا را بجا آورد، از میان خزینه بیرون آمد، دید حمام اولی است. غلامان لباس هایش را حاضر كردند و لباسش را پوشید و به خانه رفت. زن به او گفت: « امروز كمی دیرتر از حمام آمدی؟» مرد تعجب كرد و گفت: « چند سال است، كه من رفته¬ام. زن گرفته¬ام. دارای دو فرزند شده¬ام. تازه زنم می گوید امروز دیرتر آمدی.» فهمید قدرت خدای بزرگ است واین بیت را گفت:
به مالت نناز به شبی بند است به حسنت نناز به تبی بند است
بعد چند نفر از غلامان را فرستاد و نشانی آن شهر را هم به آنها داد. رفتند زن و فرزندانش را آوردند. دیگر تا عمر داشت ناشكری نكرد و به خودش مغرور نشد و ثروتش را در راه خدا خرج كرد.
یادداشت: دهخدا در امثال و حكم این ابیات را مترادف مثل فوق آورده است: به حسنت مناز به یك تب بند است به مالت منار به یك شب بند است
#مال
#نناز
#حداقل_به_یک_نفر_ارسال_کنید
@zibastory👈
ما را از ماه رجب انداختی!
جعفردايى خدمتگزار آقاجان:
روزی آقاجان (آیت الله کوهستانی) از من خواست سری به آسياب آبى ايشان بزنيم.
با هم حركت كرديم و پس از رسيدن و استراحتى كوتاه، آقا آسيابان را خواست و به او گفت: «چند روز قبل آرد چه كسی را به منزل ما فرستادی؟»
آسيابان گفت: «شخصی که ظاهراً متمكن و بهايىمسلک بود، گندم خوبى داشت و آردش بسيار سفيد بود و من مزدی آن را برای شما فرستادم»
تا اين جمله را گفت، آقاجان چهرهاش تغيير كرد و با عصبانيت فرمود: «مؤمن! ما را از فضيلت ماه رجب محروم كردی!»
آقاجان، مدتی قلبش اقبال و رغبت چندانى به عبادت نداشت و مانند گذشته از عبادت و نمازش لذت نمی برد
در فكر و انديشه بود كه اين نقطه تاريک را بيابد: ابتدا از خانواده پرسيد که از كسی آرد قرض گرفته يا از آرد وَقفی استفاده كردهاند يا کسی نان و غذايی به منزل آورده است؟ وقتى از منزل مطمئن شد
سراغ آسيابان را گرفت و متوجه شد كه اين عدم رغبت، از آردی است كه آسيابان برای او فرستاده بود.
📚 برقله پارسایی، ص ۱۱۳
🕍 مزار . مشهد ، حرم مطهر امام رضا سلام الله علیه ، رواق دارالسیاده
🌺 میلاد امام باقر العلوم علیه السلام و حلول ماه رجب مبارک
#حکایت
#حداقل_به_یک_نفر_ارسال_کنید
@zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای هر روز ماه مبارک رجب 🌙
برای بقیه هم بفرستیم
تا در ثواب نشر این
دعای زیبا سهیم باشیم🌹
فرا رسیدن ماه نورانی ✨
رجب و میلاد امام محمد باقر (ع)
مبارکــــــــَ باد 🎉 💐 🎉
@zibastory👈
📚داستان های زیبا 📚
🔸 اعمال "لیلةالرغائب" امشب ، شب لیلة الرغائب، شب آرزوها ، شب بخشش گناهان و اجابت دعاست🙏 همدیگه ر
التماس دعا برای ظهور
من حقیر هم امشب دعا کنید
برای شفای پدرم😢🤲