فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حضرت علی (ع) :
♻️در ماه رمضان،
بسيار استغفار و دعا كنيد؛💫
زيرا با دعا
از شما دفعِ بلا مى شود
و با استغفار،
گناهانتان پاک مى گردد...💫
📚 کافی، جلد۴، صفحه۸۸
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
به #دشمنانت ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻩ
ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻮﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ #ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ ﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﻢ ﻧﺪﻩ
ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺷﻮﻧﺪ!
ﺯﯾﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺎنت
جای #ﻋﻤﯿﻖِ_ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ_ﺩﻟﺖ ﺭﺍ
ﺩﻗﯿﻖ میدﺍﻧﻨﺪ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌓 دعای روز
💫چهارم ماه مبارک رمضان
🤲🏻 خدایا، در این ماه برای برپا داشتن امرت نیرومند ساز مرا و شیرینی ذکرت را به من بچشان و ادای شکرت را به من الهام فرما و به نگهداری و پرده پوشی خودت ای بیناترین بینایان.
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃در چهارمین روز
از ماه مبارک رمضان 🌙
و شروع روز 🌷
دهانمان را خوشبو کنیم 🌷
با ذکر شریف
🌼صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ
و خاندان مطهرش 🌷
🌼اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
وَ آلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
🌷به اولین یکشنبه بهار1402
🌱 خوش آمدید
🌷امسالتون پر از موفقیت
🌱امروزتون زیبا و بینظیر
🌷لحظاتتون سرشاراز آرامش
🌱دلتون از محبت لبریز
🌷تنتون از سلامتی سرشار
🌱زندگیتون از برکت جاری
🌷وخدا پشت پناهتون باشه
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷بهترین باش
🌸زندگی یک اتاق با دو پنجره نیست …
🌷زندگی هزاران پنجره دارد
🌸یادم هست؛روزی از پنجره ناامیدی
🌷به زندگی نگاه کردم،
🌸احساس کردم میخواهم گریه کنم
🌷و روزی از پنجره امید به زندگی نگاه کردم،
🌸احساس کردم میخواهم دنیا را تغییر دهم
🌷عمر کوتاه ست فرصت نگاه کردن
🌸از تمامی پنجرههای زندگی را ندارم …
🌷تصمیم گرفتهام فقط از یک پنجره
🌸به زندگی نگاه کنم،
🌷و آن هم پنجره عـشـق همین برایم کافیست !
🌸چون،این پنجره رو به خدا باز میشود …
🌷هر روز میخواهم خدا را ببینم،
🌸با او حرف بزنم …
🌷آن طرف پنجره خدا مرا می نگرد
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
🔘 حکایت
✨دزدی از نردبان خانه ای بالا رفت.
از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا کجاست؟
💫صدای مادرانه ای پاسخ داد: خدا در جنگل است، عزیزم.
کودک دوباره پرسید: چه کار می کند؟
💫مادر گفت: دارد نردبان می سازد!
ناگهان دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد!
💫سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟
💫حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد، به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.
👌نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
👌لاجرم آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
👌 داستان کوتاه پند آموز
🔸 سلطان به وزیر گفت ۳ سوال میکنم فردا اگر جواب دادی، هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد؟
سوال دوم: خدا چه میپوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
💭 وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود.
غلامی دانا و زیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان ۳ سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم.
اینکه :خدا چه میخورد؟ چه میپوشد؟ چه کار میکند؟
غلام گفت: هر سه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا...!
💭 اما خدا چه میخورد؟
خداوند غم بنده هایش را میخورد.
اینکه چه میپوشد؟
خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
💭 فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیر گفت این غلام من انسان فهمیده ایست. جوابها را او داد.
گفت پس لباس وزارت را در بیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
💭 بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند
💕 گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسیام بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟
خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی، باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیام برخواستی!
🔸مردی به قصرها و خانههای زيبا مینگريست. به دوستش گفت: وقتی اين همه اموال رو تقسيم میكردند، ما كجا بوديم؟
دوست او دستش را گرفت و به بيمارستان برد و گفت: وقتی اين بيماریها رو تقسيم میكردند، ما كجا بوديم؟
🔻خدايا حُکم و حِکمت در دست توست! واسه داده ها و نداده هات شُكر🙏