eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨آیت الطاف خدای کریم 🌸بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨نص صحیح است وکلام حکیم 🌸بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨طایرفرخنده وحی قدیم 🌸بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨کعبه جان ودل اهل نعیم 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
شروع هفته‌ با عرض‌ سلام‌ بمحضر واسطه‌‌ نعمت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه و توسل به ساحت مقدسش به امید هفته‌ای سرشار از عافیت و برکت 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
سوالی ذهنش را مشغول کرده بود؛ با همان سوال آمد دیدن امام؛ پرسید: منظور خدا از این آیه چیست؟ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها.. قسم به خورشید و روشنی آن؛ شنید: منظور از خورشید، رسول خداست که دین را برای مردم روشن کرد؛ دوباره پرسید: منظور از این آیه چیست؟ وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها؛ قسم به ماه هنگامی که در پی خورشید میاید. امام صادق علیه‌السلام فرمود: منظور از ماه، امیرالمومنین علیه السلام است که در پی رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و پا جای پای ایشان نهاد‌. پرسید: منظور از روز چیست آنجا که میگوید: وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها؛ قسم به روز، هنگامی که خورشید را هویدا میکند؛ شنید: منظور، قیام کننده آل محمد علیهم السلام است. پرسید: وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها؛ قسم به شب هنگامی که تاریکی اش خورشید را می پوشاند. صادق آل محمد علیهم السلام فرمود: مراد از شب، همان پیشوایان ظالم است... همانها که بر جایگاهی تکیه زدند که سزاوار آل محمد علیهم السلام بود؛ همانها که دین خدا را با تاریکی ظلمشان پوشاندند. 📚 تاویل الآیات الظاهره ص۷۷۸ صلی الله علیه و آله •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
💚✨پیامبر خدا صل الله و علیه و آله: 🔸جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند. ♥️•☜جبرئیل فرمود: ای پیامبرخداﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد،من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم. ♥️•☜میکائیل فرمود: من هم از آب حوض کوثر به او می‌نوشانم. ♥️•☜اسرافیل هم فرمود: منم سر به سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید. ♥️•☜عزرائیل هم گفت: منم روح او را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم. ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ✨ 📚 درةالناصحین •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠مثل روز روشن مورد شفاعت قرار گرفتن به خاطر حب امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
📚داستان های زیبا 📚
💗نم‌نم ‌عشق💗 قسمت8 فصل دوم مهسو _توکی میخوای آشپزی یادبگیری؟شوهربدبختت گشنه میمونه که… +مثلا الان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نم‌نم‌عشق💗 قسمت9 فصل دوم مهسو منتظرتوضیحاتش بودم +ببین عزیزم ،اگردراسلام خداوندفرموده که دیه ی زن نصف زنه کاملا عادلانه است…چون مرد سرپرست یک نسله..یک خانوار…اگرمردی کشته بشه زن و فرزندان و خانوادش بی سرپرست میمونن..پس نیاز به دیه ی کامل دارندبرای تأمین امورزندگی…ولی اگرزنی کشته بشه،دیه ی اون نصف دیه ی مرده چون مرد توانایی تأمین داره…مرد وظیفشه که خودش رو تأمین کنه وحمایت لازم نداره… همین دین ما میگه زنی که شیرمیده به بچه اش،داره به همسرش لطف میکنه..و درقبال این لطف میتونه ازهمسرش پول بگیره… تواینوندیدی ولی نصف بودن دیه رودیدی؟ _خب این به کنار..من چندتامورددیگه هم گفتم لبخندارومی زدوگفت +شک نکن برداشتت ازوناهم غلط بوده…مثلا بحث حجاب…کی گفته حجاب فقط برای زن هست؟ خداوند به مردهم میگه لباس تنگ و چسبان و بدن نما و کوتاه نپوش…میگه به ناموس مردم نگاه نکن حتی اگر پوشیده باشه…یادته روزای اول به من گفتی امل؟چون سرم همش پایین بود…مخصوصا باراول که دیدمت بااون لباس… از اینکه اینقدرک بی ادبیم رو به روم آوردشرمنده شدم… +من اونموقه حجاب کرده بودم…حجاب چشممورعایت میکردم…چون اعتقادم اینه که چشمی که به نامحرم نگاه کنه..چشمی که پرده ی حیا و عفتش دریده بشه دیگه اشکی برعزای حسین ع نمیریزه مهسوجان…این امل بودن نبود..باحجاب بودن بود… زنی که خودش رو ازدید نامحرم طبق دستوراسلام میپوشونه برای خودش ارزش قائل شده…چون اعتقادش اینه که هرکس و ناکسی ارزش نداره که جسم اونوببینه…من میگم دختری که حجاب میگیره و ازهمه بهتر چادر روی سرش میزاره منه پسر کمترین کاری که میتونم بکنم اینه که نگاهش نکنم…چون باید پیش پای اون دختر زانو زد…اینقدرکه مقامش بالاست… متوجه شدی عزیزدلم؟ _آره…. یاسر متوجه بودم که محو حرفهام شده…وتشنه ترازهروقت دیگه ایه… +خب شاید یه نفر دلش پاک باشه..ولی دوست داشته باشه با یه تیپ دیگه بگرده…چه اشکالی داره؟ _ببین،جدای ازاینکه هردین و مذهب و کشوری قوانین ورسوم خاص خودشوداره،یه سری چیزهاروهم عرف نمیپذیره…مثال میزنم برات…بهرحال توجامعه شناسی خوندی و با این چیزا آشنایی…من الان همسرتوام،همیشه به تومیگم دوستت دارم…یک روز من رو با دختری توی رستوران میبینی درحالی که میگیم ومیخندیم…اعتراض میکنی..میگم که عزیزم این ظاهرقضیه اس..من تورو دوست دارم فقط…توباورمیکنی؟ +خب مسلما نه…تابلوئه داری دروغ میگی..  _دیدی…پس چطور توقع داری خلاف کار خدارو انجام بدی واون باورکنه که دلت پاکه و دوستش داری؟ سکوت کرد… _خب؟ +یه سوال دیگه..خدایی که اینقدر ازرحمتش حرف زده شده…چطور ممکنه بخاطر یه سری گناه کوچیک مارو به شدت عذاب بده… _سوال خوبیه…مامیگیم خدامون ارحم الراحمینه…ولی گناه کنیم عذابمون میده… ببین عزیزم..وقتی پسر یک آدم عادی خلافی روانجام بده کسی ازش توقعی نداره…نمیگه ازش بعیدبود…ولی اگه همون خطارو پسرپیغمبرانجام بده همه عصبی میشن و ازش بدمیگن..چون ازش توقع نداشتن..جریان ماهم همینه..خدا میکه اگه ادعای بندگیت میشه تمام وکمال بنده باش..وگرنه جزاشومیبینی..ازت توقع خلاف ندارم…اگه انجام بدی میگن یه خداپرست این کاروکرد…مجازات کارتو باید ببینی… 🍁محیا موسوی🍁 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
🔆كشف اسرار با مَركب آسمانى ! حضرت موسى بن جعفر به نقل از پدران بزگوارش عليهم السّلام ، از جابر بن عبد اللّه انصارى حكايت نمايد: روزى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله ، به مسجد آمد و نزد ما نشست و فرمود: برنامه اى از طرف خداوند متعال نازل شده است ، جهت اجراء آن علىّ بن ابى طالب عليه السلام را بياوريد. پس سلمان فارسى به دنبال آن حضرت رفت ، هنگامى كه علىّ عليه السلام نزد رسول خدا صلوات اللّه عليه آمد، با يكديگر خلوت كرده و مطالب سرّى را براى علّى عليه السلام بيان نمود و ما متوجّه آن سخنان نشديم ، فقط مشاهده كرديم كه حضرت رسول سخت عرق كرده و قطرات عرق از پيشانى و صورت مباركش ، همچون دانه هاى درِّ شفّاف سرازير است و چون اسرار ايشان پايان يافت ، به حضرت علّى عليه السلام فرمود: آن ها را حفظ و رعايت نما كه بسيار مهمّ خواهد بود. بعد از آن اظهار نمود: اى جابر! ابوبكر و عمر را بگو تا نزد ما آيند. پس به سراغ آن ها رفتم و پيام حضرت رسول را رساندم ؛ و هر دو حاضر شدند، سپس حضرت فرمود: به عبدالرحمان هم بگوئيد بيايد؛ او هم آمد. بعد از آن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، به سلمان فارسى خطاب كرد و فرمود: برو نزد امّ سلمه و يك عدد فرش خيبرى از او بگير و بياور. وقتى سلمان فارسى آن فرش را آورد، حضرت دستور داد تا فرش را پهن كنند و هر نفر در گوشه اى ، روى آن بنشيند؛ پس ابوبكر و عُمر و عبدالرحمان در سه گوشه آن نشستند. و بعد از آن حضرت رسول با سلمان فارسى خلوت كرد و اسرارى را برايش بيان نمود و در پايان فرمود: در چهارمين گوشه فرش بنشين ؛ و به حضرت علّى عليه السلام نيز دستور داد: در ميانه و وسط آن فرش بنشين ؛ وآنچه برايت گفتم بگو، كه در اين صورت بر هر كارى و هر حركتى قادر خواهى شد. در اين لحظه ، آن سه نفر گفتند: اين از خصوصيّات علىّ است ؟! حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: بلى ، قدر و منزلت او را بشناسيد و احترام او را رعايت كنيد. جابر انصارى گويد: بعد از آن ، فرش حركت كرد و در آسمان ها به پرواز در آمد و چون پس از مدّتى به زمين باز گشت ، از سلمان فارسى شنيدم كه گفت : پس از پرواز به آسمان ها، در گوشه اى از زمين كنار غارى فرود آمديم و طبق دستور حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، به ابوبكر گفتم : به افرادى كه داخل غار هستند، سلام كن و چون سلام كرد جوابى نشنيد. سپس به عمر گفتم كه سلام كند، او هم پس از سلام جوابى نشنيد، همچنين عبدالرحمان سلام كرد و نيز جوابى داده نشد، بعد از آن خودم سلام كردم و جواب سلام من نيز داده نشد. در نهايت به حضرت علىّ عليه السلام عرضه داشتم : اكنون شما بر اهل غار سلام نمائيد؛ و چون همانند ديگران سلام كرد ناگهان درب غار گشوده شد و صدائى از درون آن به گوش ‍ رسيد و نورى نمايان گرديد به طورى كه آن سه نفر از وحشت پا به فرار گذاشتند. من به ايشان گفتم : آرام باشيد، فرار نكنيد تا ببينيم چه خواهد شد و آن ها چه مى گويند. سپس حضرت علىّ عليه السلام به اهالى درون غار خطاب نمود و فرمود: سلام بر شماها كه به خداى يكتا ايمان آورده ايد. در همين لحظه از درون غار گفته شد: سلام بر تو اى امام متّقين ! ما شهادت مى دهيم كه پسر عمويت پبامبر خدا است و تو امام و پيشواى مسلمين هستى ؛ و ولايت و خلافت پس از رسول خدا تنها مخصوص تو است نه ديگران . بعد از آن ، هر سه نفر به حضرت علىّ عليه السلام گفتند: ما نيز به آنچه اهل غار اظهار داشتند، ايمان داريم ؛ ولى هنگام باز گشت نزد رسول اللّه ، براى ما شفاعت نما؛ شايد كه از ما راضى شود. پس از آن طبق دستور حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، روى همان فرش نشستيم و بعد از پرواز، مجدّدا جلوى مسجد فرود آمديم و حضرت از منزل خارج شد و نزد ما آمد و فرمود: در اين سفر چه گذشت ؟ آن سه نفر عرضه داشتند: يا رسول اللّه ! بر آنچه اهل غار شهادت دادند، ما نيز شاهد و مؤ من هستيم . حضرت رسول صلوات اللّه عليه اظهار نمود: اگر ثابت قدم باشيد، هدايت يافته و سعادتمند خواهيد بود؛ و بدانيد كه آنچه وظيفه رسالتم بود به شما ابلاغ كرده ام . و در پايان فرمود: آن كسى كه ولايت و خلافت علىّ ( عليه السلام ) را بعد از من بپذيرد، پيروز و نجات يافته است . 📚كتاب اصول ستّة عشر، قسمت نوادر علىّ بن اءسباط: ص 128، س 14، عمده ابن بطريق حلّى : ص 534، ح 661. 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
📌 درگذشت سالک الی اللّه «حاج اسماعیل دولابی» 🔹 محمد اسماعیل دولابی، در سال ۱۲۸۲ ش در روستای دولاب از توابع تهران زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال در جلسات درس علمای دینی مانند سید محمد شریف شیرازی و میرزا محمد علی شاه‌آبادی، شرکت کرد. 🔸 وی جلسات وعظی در تهران برگزار می‌کرد و مفاهیم عرفانی و اخلاقی را به زبان ساده بیان می‌نمود. درباره سرگذشت عرفانی او در کتاب مصباح الهدی به قلم شاگردش مهدی طیب آمده که وی در ایام جوانی به همراه پدرش به نجف رفت و به امام علی علیه‌السلام متوسل شد تا در آنجا مشغول تحصیل علوم دینی شود، اما به توصیه علمای نجف و به دلیل کمک به پدر به ایران بازگشت. 🔹️در مسیر بازگشت ضمن رفتن به کربلا و زیارت امام حسین علیه‌السلام احساس می‌کند که آن التهاب تحصیل در نجف فرو نشسته و آرام شده است. پس از این سفر وقتی به ایران باز می‌ گردد، در منزلش دچار مکاشفه‌‌ای می‌‌شود و در آن لحظه خود را بالای سر ضریح امام حسین علیه‌السلام می‌ بیند، به گفته خود وی در این حال به او می‌ فهمانند که هر آنچه می‌‌خواستی از حالا به بعد بگیر. 🔸️وی می‌گوید از همان‌ جا شروع شد، آن اتاق تا ۳۰ سال عزا خانه امام حسین علیه‌السلام بود. پس از این جریان عالمانی چون ملا آقا جان، شیخ محمد تقی بافقی و آیت‌‌الله شاه‌آبادی به دیدار وی می‌رفتند. سرانجام او در ۹ بهمن سال ۱۳۸۱ درگذشت و در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک سپرده شد. 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
🔆مهمان قاضی مردى به عنوان يك مهمان عادى ، بر على عليه السلام وارد شد. روزها در خانه آن حضرت مهمان بود، اما او يك مهمان عادى نبود، چيزى در دل داشت كه ابتدا اظهار نمى كرد. حقيقت اين بود كه اين مرد، اختلاف دعوايى با شخص ديگرى داشت و منتظر بود طرف حاضر شود و دعوا در محضر على عليه السلام طرح گردد تا روزى خودش پرده برداشت و موضوع اختلاف و محاكمه را عنوان كرد. على عليه السلام فرمود:پس تو فعلاً طرف دعوا هستى ؟. بلى يا اميرالمؤمنين ! خيلى معذرت مى خواهم ، از امروز ديگر نمى توانم از تو به عنوان مهمان ، پذيرايى كنم ؛ زيرا پيغمبراكرم فرموده است : هرگاه دعوايى نزد قاضى مطرح است ، قاضى حق ندارد يكى از متخاصمين را ضيافت كند، مگر آنكه هر دو طرف با هم در مهمانى حاضر باشند. 📚وسائل ، ج 3، ص 395. 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸امشب زمين و آسمان 🎉گرديده پر شور و شعف 🌸امشب تمام عرشيان 🎉بهر زيارت بسته صف 🌸امشب که عيدي ميدهد 🎉بر عاشقان شاه نجف 🌸امشب توهم مستي کن 🎉ودل را بري کن از اسف 🌸زيرا به دنيا آمده 🎉مظهر عزت و شرف 🌹 ميلاد پربرکت و باسعادت امام حسین (ع) مبارک باد🌸🎊 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊