نازدونه های امام حسین علیه السلام💞عزاداریهاتون قبول باشه🤲
نازنین های من امروز داستان ما دو بخش داره؛
بخش اول ادامه داستان رقیه جون☘ دردونه امام حسین علیه السلام رو برا شما عزیزای دل میگیم🌿 در ادامه ش بخشی از ادامه داستانی که روز دوم گفته بودیم رو تقدیم شما میکنیم😊
بریم با هم بخونیم و بشنویم❓
#محرم
#کودکان_حسینی
ادامه قصه دردانه امام حسین🌷
رقیه کوچولو و بقیه بچه ها منتظر عمو عباس بودن💐
عمو عباس با مشکی از آب اومد💦 و بچه ها خوشحال شدند از عمو تشکر کردن😍
ولی فردای اون روز دشمن ها😡 نگذاشتند اونا آب بخورند بچه ها تشنه شده بودن😔 اسب ها هم که آبی نخورده بودن دیگه توانایی حرکت کردن نداشتن 😔
امام حسین علیه السلام از عمو عباس خواستن که از یک رودی🏝 که آب شیرینی داره برای بچه ها و اسب ها آب بیاره 💦
عمو عباس هم مشک آب رو برداشتن و به سمت اون آب رفتن 🏝
حاکم بدجنس😡 و سربازهاش از عمو عباس خیلی میترسیدن چون عمو عباس مرد قوی و شجاعی بود🌷
حاکم بدجنس😡 به سربازهاش گفت جلوی آب رود شیرین بایستید 🏝نگذارید عباس از اونجا آب برداره 😔
عمو عباس و امام حسین علیه السلام مشغول جنگیدن با حاکم بدجنس و سربازهاش شدن 😔
امام تعداد سربازهای دشمن خیلی خیلی زیاد بود 😱
حاکم بدجنس عصبانی شد😡 و به سربازهاش گفت کی میتونه بره خیمه های امام حسین و عباس رو آتیش بزنه☄
کی میتونه وسایلهاشون رو بدزده😱 تا اونا هیچ خونه ای نداشته باشند تا مجبور بشن فرار کنن😭
چند نفر از سربازهای حاکم بدجنس که خیلی بداخلاق بودن 😡گفتن ما میتونیم بیاییم😒 و این کار رو انجام بدیم 😭
اما بچه ها کی دلش میاد بچه ها رو اذیت کنه😭 اما سربازهای حاکم بدجنس این کار رو کردن😭
امام حسین علیه السلام و عمو عباس اونقدر با دشمن ها جنگیدن تا شهید شدن😭
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
رقیه کوچولو یادش به حرف باباش و عمو عباس افتاد🌹 که می گفتن رقیه جان وقتی میخوای از خونه بیرون بری یا وقتی نامحرمی کنارت هست موهات رو بپوشون🌹گوشواره هات رو زیر روسری قایم کن🌹
رقیه میدونست باباش و عمو دیگه بر نمیگردن😭 و ممکنه سربازهای اون حاکم بدجنس خیمه ها رو آتیش بزنن 🔥بخاطر همین روسریش رو محکم بست و گوشواره هاش رو زیر روسریش قایم کرد 🥀
رقیه سه ساله ما لباس بابا رو بغل کرده بود 😔دلتنگ بابا بود😭
دوست داشت دوباره باباش رو ببینه😭
دوست داشت باباش بیاد و بغلش کنه و اونو ببوسه😭
دلش برای بازی و قصه های عمو عباس تنگ شده بود 😔
همینطور که به فکر اینها بود چشم هاش رو بست و رفت پیش امام حسین و عمو عباس😭
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
نوزاد کوچک امام حسین علیه السلام مثل همه تشنه بود 😔و بی قراری می کرد 😔
امام حسین علیه السلام از تشنگی نوزادشون خیلی ناراحت بودن و قلبشون به درد اومده بود😭
از طرفی هم اون مرد بی رحم😡 لحظه به لحظه به امام حسین علیه السلام نزدیک تر میشد😱 تیرش رو داخل کمانش گذاشت😱 و بلند بلند خندید😭
تیرش رو به طرف امام حسین علیه السلام گرفت😭 امام حسین علیه السلام داشتن صورت نوزادشون رو نوازش میکردن که اون مرد بی رحم تیر رو به طرف امام پرتاب کرد😱
اما تیر به گلوی نوزاد خورد😭😭
دست های امام پر از خون شد و چشم هاشون پر از اشک شده بود😭
قلبشون پر از درد بود😔
امام حسین علیه السلام خون هایی که توی دستشون بود به آسمون پاشیدن و گفتن خدایا از این مردم ستمگر انتقام ما رو بگیر😭
اون مرد بی رحم یک تیر دیگه آماده کرد که به امام حسین علیه السلام بزنه 😱
امام حسین علیه السلام به بدن پسرشون نگاه کرد و گفت من این غم رو تحمل میکنم چون خدا این اتفاق رو دیده و میدونه دشمن ما چقدر بی رحم و ظالم هست😔
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
ادامه داستان روز دوم🌹
میون سربازهای مرد بدجنس یه مردی بود که رحم نداشت😡 خیلی بی رحم و نامهربون بود 😡همه دوستاش و آشناهاش میدونستن اون خیلی بی رحمه ولی خودش نمیدونست😏
این مرد اومده بود تا امام حسین علیه السلام و یارانش رو شهید کنه😱 آخه خیلی دلش میخواست از حاکم جایزه بگیره😭
وقتی روز جنگ شد☄ در دشت کربلا یارای امام حسین علیه السلام از گرما و تشنگی بی تاب شده بودن😭 چون دشمن جلوی اون آب شیرین ایستاده بود تا امام حسین علیه السلام و یارانش نتونن از اون آب بخورن😭 توی اردوگاه امام حسین علیه السلام همه تشنه بودند
کوچک ها بزرگ ها بچه ها مرد ها و خانم ها همه و همه خسته و تشنه شده بودن😔
اون روز یاران امام حسین علیه السلام با تشنگی با دشمن ها جنگیدن اونقدر جنگیدن تا شهید شدن😭 بعد از یاران امام 💐نوبت خانواده امام بود😱
پسر بزرگ امام به میدان رفت و شهید شد😭
برادرزاده اش که خیلی نوجوان بود به میدان رفت و شجاعانه جنگید و شهید شد 😭
عمو عباس به میدان رفت با شجاعت زیاد با کلی از سربازهای دشمن جنگید🌷
ولی چون تعداد سربازهای دشمن هزاران نفر بود😱 عمو عباس هم شهید شد😭
حالا امام حسین علیه السلام بود که باید وارد میدون میشد😔
اون مردی که خیلی بی رحم بود صبرش تموم شد دلش میخواست امام حسین علیه السلام رو بکشه و بره پیش حاکم بدجنس و جایزه بگیره😭
امام حسین علیه السلام رفتن کنار خیمه و گفتن پسر کوچکم علی اصغر رو بیارید تا باهاش خداحافظی کنم❤️
ادامه دارد....
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
#محرم
#کودکان_حسینی
امام حسین به خیمه برگشتن 😔یکی از دخترهای امام جلو اومد و گفت بابا، علی اصغر آروم شده دیگه بی تابی نمی کنه بهش آب 💦دادید که ساکت شده😭
امام حسین علیه السلام گفت دخترم بیا برادرت رو بگیر او با تیر دشمن شهید شده 😭
اون مرد بی رحم عصبانی تر شد چون باید صبر میکرد تا امام از خیمه بیرون بیان😔
کشتن امام حسین علیه السلام برای اون مرد بی رحمخیلی سخت بود چون صبرش تموم شده بود😱
اون مرد قلب و رحم نداشت همه میدونستن ولی خودش نمیدونست😒
خودش نمیدونست که می خواد چه کسی رو به شهادت برسونه😔
☘🥀☘🥀☘🥀☘
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
@shodeam9saleh
~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
بدون عنوان_360p.m4a
11.21M
#قصه های مادر جون
📚عنوان:مسلم،یار امام حسین علیه السلام
🎤گوینده:خانم وفایی
🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀
💜بازم یه جمعه ی دیگه و قصه های مادرجون👵 که خییییلی مهربونن😊
موافقین امروزم🌤 حرفای خیلی مهم و زیبای مادر جون👵 رو با گوش👂 جانمون بشنویم❓
🌞مهربوناصلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😉
🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀
🌺برای شنیدن قصه های زیبا و آموزنده مادرجون، ظهر جمعه ها ما رو دنبال کنید 🌺
📚مارا به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید👇
#شده_ام_۹_ساله
#رواق_کودک_دختر
#امور_فرهنگی_خواهران_حرم_مطهر
------------------------🌸
@shodeam9saleh
🌸-------------------------
زمان گذاشتن عکسها📸 کلیپ ها📽 شعر و.... هست که شما نازنینا💓 تو این هفته هم برامون ارسال کردید💌😘🍃😘
فرشته های نازنینم☺️ آثار خودتون رو با موضوع محرم می تونید در قالب های (نقاشی 🎨شعر، قصه🎤 داستان و نمایش) به آیدی زیر👇👇👇
💫🌿@Mehmanienoor💫🌿
ارسال کنید📬 تا بتونیم آثار قشنگتون رو 🌞🌿🌾🍄 تو کانال خودتون بگذاریم🌷☘
نازنینای من💞 دقت کنید صوتتون🎼 رو با ضبط گوشی ضبط کنید🎙
منتظرتون نمیگذارم☺️ بریم هنرنمایی☘🌹 شما فرشته ها رو ببینیم👀
☘دیشب یه سربند سبز
☘بابام رو پیشونیم بست
🥀که روش نوشته بودند
🥀آقای من حسین است
🌾بابام منو با خودش
🌾به مجلس روضه برد
🍂خرما که دادند بهش
🍂با ذکر زیر لب خورد
🌹تو روضه خوندن دیدم
🌹گریه میکردن همه
🍂حسین حسین می گفتن
🍂با صدای زمزمه
🌻بلند شدیم ایستادیم
🌻تا بزنیم به سینه
☘سینه زنی قشنگه
☘ولی خیلی غمگینه
🍁وقتی تموم شد عزا
🍁غذای نذری دادن
🌻از بس که خوشمزه بود
🌻همه، غذا رو خوردن
🌺از اون موقع تا حالا
🌺همش دارم می خونم
🍃حسین حسین حسین جان
🍃آقای مهربونم
🥀🍃🥀🍃🥀🍃
دختر نازنینمون 🌿
صبا دریسی💖
از قم🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرشته نازنینمون 💫
حسنا رسولی😍
از تهران🍃
الهی دل شما نازنینم نورانی و زبانت گویا به لطف امام حسین علیه السلام🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر هنردوستمون 🎤
محدثه مدبری پور 🤩
از اراک🌿