eitaa logo
زیرگنبدطلا
4.7هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
15 فایل
♡کانال رسمی کودک و خردسال حرم مطهر ♡کانال تخصصی جشنِ تکلیف ♡تنها مرجعِ اطلاع‌رسانی برنامه‌های کودک و خردسال ♡برگزاری تخصصی جشن تکلیف به صورت گروهی یا اختصاصی در حرم مطهر ♡برگزاری جشن روزه‌اولی‌ها به صورت گروهی و یا انفرادی ♡آیدی پاسخگویی: @Revaghekoodak
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر نقاشمون🎨 فاطمه ترخانی🤩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر هنرمندمون 🎨 ندا فلاحی🤩
فرشته مهربون💫 ریحانه جاری🤩 از اصغرآباد🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر نازنینمون☘ حنانه جاری 🤩 از اصغرآباد🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختر گلمون 💫 زینب لک زایی 😍 از قم🌿 آفرین به شما نازنینانم که با رعایت پروتکل ها به مجلس اربابمون رونق میدید😘😘
برپایی روضه خونگی☘ یگانه سمیعی 🤩 فرشته نازنینم الهی دلت گرم و نورانی بشه به نگاه ویژه امام حسین علیه السلام 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرشته نازنینم 💫 حسنا رسولی 😍 خدا جون این فرشته های عزادار اربابمون رو خودت همیشه از بلاها حفظ کن🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘سلام فرشته های نازنین به حضرت معصومه سلام الله علیها 🦋🥀🍃🦋🥀🍃🦋 🥀 روی گنبد‌ طلایی 🥀می باره دوباره بارون 🥀وقتی که میاد محرم 🥀غم داره بازم دلامون 🥀کنار ضریح بی بی 🥀یه سلام میدم به ارباب 🥀یه سلام به بانوی گل 🥀یه سلام به روی مهتاب 📝شاعر: طاهره سادات خوشدل 🎤اجرا: نازنین زهرا رجایی ☘️ 🥀☘️ 🦋🥀☘️ ☘️🦋🥀☘️ ‌‌‌ 🥀☘️🦋🥀☘️ 🦋🥀☘️🦋🥀☘️ ☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️ 🥀☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️ 🦋🥀☘️🦋🥀☘️🦋🥀☘️ ۹_ساله 🍀🥀☘️ @shodeam9saleh 🍀🥀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاروان امام حسین علیه السلام به طرف کوفه میرفتند💐 اونا به دنبال یک جایی برای استراحت بودند🌷 ولی همه جا صحرا بود و خشکی😔 یکدفعه چیزهایی دیدن🥀 فکر کردن نخلستان هست🌴 ولی وقتی نزدیک شدن بجای درخت و سایه و خرما سرنیزه های هزاران مرد جنگی رو دیدن🏹 در اونجا هزار سوار مسلح نزدیک میشدند🏇 ولی فرماندشون مردی خوب و جوانمرد بنام حر بود😍 با اینکه جوانمرد بود اما یکی از فرمانروایان اون حاکم بدجنس بود 😔اومده بود تا امام و یارانشون رو پیش حاکم بدجنس ببره😱 اما سربازهاش تشنه و خسته بودن امام وقتی تشنگی اونها رو دید از یارانش خواست به اونها آب بده تا سیراب بشند🌷 ادامه دارد.... ☘🥀☘🥀☘🥀☘ ۹_ساله ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~ @shodeam9saleh ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اونها از آبی که همراه کاروان امام حسین علیه السلام بود نوشیدند💦 و سیراب شدن 😊 اون شب حر به خیمه های امام و یارانش نگاه کرد و با خودش گفت😇 داخل این خیمه ها چه اتفاقی میفته بچه های کوچکی که باهاشون هستن چکار میکنن 🤔 خسته اند؟ خوابیده اند؟ غذا دارند؟ مریض نیستن؟ حر به این چیزها فکر میکرد و ناراحت بود 😞 فردای اون روز یکی از سربازهای حاکم بدجنس برای آقای حر یک نامه آورد📜 حاکم بدجنس😡نوشته بود: حر وقتی نامه به دستت رسید امام رو داخل یک بیابون بی آب و علف نگه دار😨 این سرباز هم پیشت می‌مونه که ببینه دستورم رو انجام میدی یا نه😰 ادامه دارد.... ☘🥀☘🥀☘🥀☘ ۹_ساله ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~ @shodeam9saleh ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای حر پیش امام حسین علیه السلام رفت و نامه رو خوند📜 امام گفت بگذار ما به یکی از دهکده هایی که همین نزدیکی ها هست بریم🏝 امام میخواست خانواده و یارانش رو به جایی ببره که پناهگاهی داشته باشه🌹 اما حر گفت حاکم برام جاسوس گذاشته نمیتونم بگذارم شما برید😔 حر به همون سربازی اشاره کرد که کنارشون ایستاده بود و داشت به حرف هاشون گوش میداد🧐 کاروان امام حسین علیه السلام رفتن تا به یک سرزمین خشک و بی آب و علف رسیدن🥀. یکی از یاران امام ایستاد و دورها رو نگاه کرد نه پناهگاهی بود😔 نه سایه بانی😔 نه آبی💦 به امام گفت اگر درگیری و جنگ شروع بشه اینجا جای مناسبی برای زن ها و بچه ها نیست😱 دشمن خیلی راحت ما رو محاصره میکنه😱 حالا بهترین موقع هست به دشمن حمله کنیم 👌 اگر سربازهای اونا بیان، جنگیدن باهاشون خیلی سخت میشه😱 ادامه دارد.... ☘🥀☘🥀☘🥀☘ ۹_ساله ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~ @shodeam9saleh ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
امام نگاهی به سپاه حر انداختن و گفتن🌹 من جنگ رو شروع نمیکنم🌷 چند دقیقه بعد یک سرباز دیگه از طرف حاکم بدجنس اومد😡 این دفعه نامه ای برای امام حسین علیه السلام آورده بود📜 حاکم بدجنس😡توی نامه نوشته بود ای حسین یا با من بیعت میکنی یا تو رو میکشم😔 امام وقتی نامه رو خوندن نامه رو انداختن پایین📜 سرباز که منتظر جواب نامه بود به امام گفت جواب نامه رو میدید🧐❓ امام گفتن این نامه جواب نداره🌹 وقتی حاکم بدجنس😡شنید که امام به نامه اش جواب نداده نمیدونست چکار کنه😏 با خودش گفت او با خانواده و یاراش داخل صحرای بی آب و علف محاصره شده اما حاضر نیست با حاکم بزرگ بیعت کنه که جون سالم به در ببره خیلی عجیبه😱 ادامه دارد.... ☘🥀☘🥀☘🥀☘ ۹_ساله ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~ @shodeam9saleh ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاکم بدجنس😡 سریع به فرمانده جنگ گفت برو و حسین و یارانش رو بکش😱 سپاه دشمن به طرف اردوگاه امام حرکت کرد😔وقتی به اونجا رسیدن اولین کاری که کردن این بود که ۵۰۰ سرباز همراه با اسب🏇 رو به طرف رود آب شیرین🏝 فرستاد و نگذاشت یاران امام حسین علیه السلام آب بردارن💦 سپاه دشمن داشت خودشو برای حمله آماده میکرد😔 امام حسین علیه السلام برادرش عمو عباس رو فرستادن تا جلو حمله اونها رو بگیره🌷 امام به برادرش گفتن به اونها بگو امشب رو به ما فرصت بده🌷نماز بخونیم و دعا کنیم🌷 فردا یا تسلیم میشیم یا می جنگیم 😔 فرمانده جنگ پیام امام رو شنید قبول کرد که صبر کنه و جنگ رو به فردا بندازه 🥀 فردای اون روز وقتی حر دید که فرمانده میخواد جنگ رو شروع کنه 🏇ازش پرسید واقعا میخوای با امام بجنگی؟😱با امام حسین علیه السلام ؟ با پسر پیامبر؟😔 فرمانده جنگ گفت بله که میجنگم🏇 توی جنگ همشون رو میکشم🏇 حر به خیمه های امام حسین علیه السلام نگاه کرد🥀 به خیمه هایی که انگار هم رو بغل کرده بودن و مثل دهکده کوچک منتظر حمله گرگ ها بودن😔 حر از کنار فرمانده دور شد و به صف سربازها نگاه کرد🌷سی هزار نفر مرد جنگی😭 بعد به یاران امام حسین علیه السلام نگاه کرد فقط ۷۲ نفر بودن و چندتا خیمه که داخلش زنها و بچه ها بودن😭 که از تشنگی بیقرار بودن😔 ادامه دارد.... ☘🥀☘🥀☘🥀☘ ۹_ساله ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~ @shodeam9saleh ~.~.~.~☘🥀☘~.~.~.~