eitaa logo
🇮🇷زیر پرچم جمیع شهدای اسلام🇮🇷
172 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
40 فایل
شهدا شرمنده ایم ما باید اول به جهاد اکبر که مبارزه با نفس هست برسیم تا بتوانیم به جهاد اصغر که همان شهادت هست دست پیدا کنیم و بقول حاج قاسم تا وَقتۍ کَسۍ شَهید نَباشَد شَهید نِمۍ‌شَود شَرط شَهید شُدن شَهید بودَن است...؛ @yafatemehzahrea ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخ کربلا😭 «لبیک یاحسین» جهاد تبیین به عشق سید الشهدا
Hossein Sotoude ~ Music-Fa.ComHossein Sotoude - Hossein Too Ghalbam (320).mp3
زمان: حجم: 1.81M
🏴 حســــین‌تو‌قلبم‌داره‌ریشه «لبیک یاحسین جانم» 🎙 صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ https://eitaa.com/hossienebnali
2009010511364296.mp3
زمان: حجم: 4.44M
🏴 حسین(ع) یار منه خریدار منه سرپا بیمه اشکم حسین(ع) کار منه «لبیک یاحسین جانم» 🎙 صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌ https://eitaa.com/hossienebnali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز چهارشنبه را با قطعه‌تلاوتی فوق‌العاده زیبا از استاد عبدالفتاح علی الطاروطی در مـقـام «صـبـا» آغاز و به وجود نورانی امامین جوادین علیهماالسلام و ولی نعمت مان حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و ارواح شهدای مظلوم غزه تقدیم می نمائیم 📖 سوره مبارکه طـٰه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 شهید حسن باقری❣️🍃 ["نمیشه"تویِ کار نیارید.. زمین باتلاقی هم که باشه، برید فکر کنید چطور میشه ازش رد شد! هرچیزی یه راهی داره!]
یک روز آمدم میرحسینی را ببینم. ظهر شده بود، و همه داشتند می‌رفتند مهدیه نماز بخوانند. دیدم بد موقعی است. گفتم اول بروم نماز بخوانم، و بعد به دیدار او بروم. نماز خواندم، و پس از نماز، توی مهدیه دنبالش گشتم. پیدایش نکردم. همه داشتند می‌رفتند ناهار بخورند. دنبالشان به سالن غذاخوری رفتم. بسیجی‌ها و نیروهای مشمول، به صف ایستاده بودند؛ من هم رفتم ته صف. غذایم را گرفتم، گوشه‌ای نشستم و شروع کردم به خوردن. همه‌ی فکرم این بود که فرماندهان لشکر، غذا را توی ستاد می‌خورند. با خودم گفتم: طوری بروم که غذا خوردنش تمام شده باشد. ناگاه چشمم به او افتاد. توی صف ایستاده بودم، تسبیح در دست داشت و مرتب ذکر می‌گفت‌. تند پا شدم و رفتم جلو. سلام و احوالپرسی کردیم. گفتم: حاجی، شما بنشین، من غذا می‌گیرم و می‌آورم. قبول نکرد. چند نفر دیگر هم اصرار کردند؛ ولی اجازه نداد. ایستادم، غذایش را گرفت، و رفتیم همان‌جایی که نشسته بودم، مشغول خوردن شدیم. انگار نه انگار که قائم‌مقام لشکر است. میرحسینی، مثل بسیجی‌ها بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا