🌹بسم رب الشهداء والصدیقین🌹
ابراهیم ،
ازکجاگرفته بودی شکستن
نفس وخالص شدن برای خدارا...
میدانم ،ازکمیل های نیمه شبت
با آن سوز و حال عجیبت...
که درمطلع الفجر و ارتفاعات انار
صدای طنین انداز اذانت ،
لرزه به اندام دشمن انداخت ابراهیم...
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
#آیت_الله_خامنه_ای
🌿🌹هر روز به یاد ونام یک شهید
14 شاخه صلوات به روح پر
فتحوحشان هدیه میکنیم.🌿
🌹🌿مهیمان امروزما شهید
عزیزو بزرگوارمان
ابراهیم هادی می باشد، به
روح پر فتوح ایشان 14 شاخه
صلوات هدیه می کنیم.🌿
🌿🌹 14 شاخه صلوات با
عجل الفرجهم هم هدیه برای
سلامتی و فرج مولا وآقا جانمون
مهدی فاطمه عجل الله تعالی
فرجه الشریف هدیه می کنیم.🌿
ان شاءالله ازهمگی قبول باشه
اللهم صل علی محمد و آل محمد
#اللهـم_عجـل_لولیڪالفـرج
https://eitaa.com/zirparchamejamieshohada
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارتمجازی☝️اولنیتکنید☝️
السلامعلیکیااباعبدالله
سه شب #قدر تمام شد
و ما به انتظار عطاييم
کرم نما به دل ما
که همچو قبل گداييم
براي ما چه رقم خورده
را فقط تو ميداني
ولي خودمان راغب
برات کرب و بلاييم
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
اللهمالرزقناکربلا
4_5769465985744505661.mp3
4.16M
#پرده_غیبت
آهنگ زیبا💔
بازگرد ای بغض صحراگرد من
باز گرما ده به بیت سرد من
من شب ظلمانی هستم تار تار انتظارم انتظارم انتظار
منتظر بودن عبادت کردن است با خیال دوست عادت کردن است
قبله ی صحرا نشین این کویر بال زخم سجاده هایم را بگیر
هی نمیدانم کجایی کیستی ای فراتر از چرایی کیستی
در غیابت آب را گل کرده اند موج را مدیون ساحل کرده ام
من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این وعده میمانم بیا
با تجلی های پر هیبت بیا از میان پرده ی غیبت بیا
از میان پرده ی غیبت بیا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@hossienebnali
شهید ابراهیم هادی عامل رواج چفیه در بین رزمندگان اسلام ...
اواخر سال 60 بود و ابراهیم به مرخصی آمده بود.
با او رفتیم بازار ؛ از چند دالان و مغازه رد شدیم تا به مغازه مورد نظر ابراهیم رسیدیم.
مغازه بزرگی بود.
پیرمرد صاحب مغازه و شاگردش با ابراهیم روبوسی کردند ؛ مشخص بود قبلا همدیگر را می شناسند.
بعد از کمی صحبت ابراهیم گفت حاجی من فردا ان شا الله عازم گیلان غرب هستم
و کاغذی را به پیرمرد داد و گفت برای بچه ها احتیاج به تعداد زیادی چفیه داریم.
صحبت که به اینجا رسید پسر آن پیر مرد گفت: آقا ابرام چفیه دیگه چیه؟ مگه شما مثل آدم های لات و بیکار میخواهید دستمال گردن بیندازید؟
ابراهیم مکثی کرد و گفت اخوی چفیه دستمال گردن نیست.بچه های رزمنده هر وقت وضو میگیرند چفیه برایشان حوله است؛ هر وقت نماز میخوانند سجاده است ؛ هر وقت زخمی میشوند با چفیه زخم خودشان را میبندند و ...
پیرمرد صاحب مغازه پرید تو حرفش و گفت: چشم آقا ابرام اون رو هم تهیه میکنم.
فردا همان پیرمرد با یک وانت پر بار آمد و گفت وسایلی که خواستید آماده است ؛ آقا ابرام جان این هم یک وانت پر از چفیه.
بعد ها ابراهیم تعریف میکرد که از آن چفیه ها را برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم.
کم کم استفاده از چفیه مشخصه رزمندگان اسلام شد.
منبع: کتاب سلام بر ابراهیم صفحه 140 و 141
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری از اولین استنداپ کمدی تاریخ
شادی روح #شهدا صلوات🌺
https://eitaa.com/zirparchamejamieshohada