eitaa logo
کانال کمیل.زهیر معصومی
5.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
5.5هزار ویدیو
72 فایل
پدرجان؛ راهت ، که همان دفاع از ولایت فقیه میباشد را ، تا بذل مُهجه ادامه خواهم داد...
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✅**قصه عجیب مأمون** ♦️سفیان ابن نزار میگوید روزی بالای سر مامون ایستاده بودم مامون گفت: میدانی چه کسی را به من تعلیم داد⁉️ همه گفتند نه به خدا! گفت پدرم هارون مرا اموخت ❗️ گفتند این چگونه بود و حال اینکه هارون اهل بیت را میکشت!!!!! مامون گفت برای ملک و سلطنت میکشت زیرا سلطنت عقیم است و پدرومادر ندارد! آنگاه مامون گفت: سالی با پدرم رشید به حج رفتیم وقتی به مدینه رسیدیم پدرم به دربان خود گفت هیچ‌کس برمن وارد نشود مگر اینکه نسب خود را بگوید.👌 پس هرکه وارد میشد میگفت من فلان بن فلان هستم . پس روزی من ایستاده بودم که فضل بن ربیع امد و گفت ای خلیفه پیرمردی بر در ایستاده و اصرار میدارد که« موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب است» ( صلوات الله وسلامه علیهم) پدرم رو به من و برادرانم امین و موءتمن و سایر سرهنگان بالای سرش که ایستاده بودیم کرد و گفت : خود را محافظت کنید یعنی حرکت ناشایستی از شما سرنزند❗️ پس گفت به او اجازه دهید که وارد شود برمن. و ما در این حال بودیم که پیرمردی که از زیادی عبادت در شب زردرنگ و مکان سجده ی او خراشیده و زخم شده بود داخل شد . ما همه نظر به جلال و عظمت و هیبت او میکردیم و وقتی بر پدرم وارد شدند پدرم برخواست و تا اخر بساط ایشان را استقبال کرد و رو و دو چشمشان را بوسید و دست ایشان را گرفت و به صدر مجلس آورد و ایشان راپهلوی خود نشاند و با ایشان سخن گفت و احوال پرسی کرد... و زمانی که ایشان خواستند بروند بازهم پدرم دو چشم و روی ایشان را بوسید و رو به من و امین و موتمن کرد و گفت همراه عموی خود بروید و رکاب اورا بگیرید و لباس هایش را درست کنید و تا منزل اورا مشایعت کنید👌 پس ما چنان کردیم که پدر گفته بود در راه که همراه او بودیم ایشان پنهانی رو به من کرده و مرا به بشارت داده و فرمودند: چون مالک این امر شوی با فرزند من(امام رضا علیه السلام) نیکویی کن. پس برگشتیم و من وقتی مجلس خالی شد رو به پدرم کردم و گفتم: پدر این چه کسی بود که تو اورا انقدر تعظیم و تکریم فرمودی و بر صدر مجلس نشاندی 😳😳 پدرم گفت این مرد امام مردمان و حجت خدا برخلق است و خلیفه او میان بندگان است . گفتم یا امیرالمومنین نه آن است این صفت ها که گفتی. این صفت ها همه از آن توست پدرم . پدرم گفت : من در ظاهر به قهر و ظلم امام جماعت گشته ام و موسی بن جعفر امام است والله که او ازمن وهمه خلق سزاوارتر است به مقام خلافت. و اگر تو که پسرم هستی درامر خلافت با من نزاع کنی سرت که دو چشمت درآن است برمیدارم زیرا که ملک عقیم است (به قول امروزی ها سیاست پدرومادرندارد) و انجا بود که من فهمیدم که مذهب تشیع حق و حقیقت است.👌 📕عیون اخبار الرضا جلد اول ص ۸۸ @zohe72.کانال کمیل