eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
17.7هزار ویدیو
379 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات تبادلات 🔹 @mahdeyar314 🔸کانال دیگر ما 🔹 @zoh110hor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 مبعث؛ بستر تقابل حزب‌الله و حزب‌الشیطان 1⃣ در مقطعی از زمان، جریان درگیری دو حزب تاریخ بشر به یکی از سرزمین‌های راهبردی و مهم جهان منتقل شد تا در جریان خاتم‌الانبیاء هر دو خط با هم تقاطع کنند. 2⃣ اگر فرض نخست ما این باشد که (ع) از «حکمت» مأموریت خویش آگاه بود (و وی برای اجرای همین مأموریت بود که او را در صف پیامبران قرار داد)، باید بپذیریم که وی را نیز در جریان این سِرّ الهی قرار داده و پس از اسماعیل نیز در میان فرزندان وی نسل به نسل منتقل شده و همگی خود را حامل نطفه و نگهبان جان پیامبر آخرالزمان می‌دانسته‌اند. 3⃣ در مقابل، حزب شیطان [ ] نیز دست‌کم پس از داستان و آزادسازی به این سرزمین مهاجرت کرده و در انتظار ایشان بودند. 4⃣ با مطالعهٔ اسناد مربوط به تاریخ اسلام به‌ویژه در مقطع ابتدایی آن که دورهٔ «صدر اسلام» نام گرفته است، و با در نظر داشتن موضوع تقابل دو جریان «حزب‌الله» و «حزب شیطان» که اینک در حساس‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظهٔ تاریخ به یکدیگر رسیده بودند، می‌توان مجموعه برنامه‌ها و اقدامات هریک از دو طرف را بدین شکل بیان نمود: 5⃣👈 مأمور حفاظت از نطفهٔ پیامبر و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر از طریق اصلاب شامخه و ارحام مطهّره بود. این‌چنین است که لازم می‌آید اجداد پیامبر تا اسماعیل همگی موحّد و (به تعبیر دقیق‌تر که در این نوشتار برگزیده‌ایم) مسلمان بوده باشند. 6⃣👈 پس از استقرار در شبه‌جزیره حجاز به شناسایی پیامبر آخرالزمان و اجداد وی و استفاده از حربه‌های قدیمی برای جلوگیری از تولد ایشان پرداخت. این موضوع تا قتل و اجداد پیامبر اکرم (ص) و شخص ایشان پیش رفت. 📚 منبع: کتاب «تاریخ تمدن و ملک مهدوی»، نوشته: محمدهادی همایون. 📖 متن کامل مقاله در سایت اندیشکده: 👉 http://jscenter.ir/judaism-and-islam/jewish-intrigue/1428 ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
﷽ 🔶 جدّیّت در مبانی و اصول مکتب! 🔹فرض کنید شما دردی جسمانی پیدا کرده‌اید و دردتان ناشناخته است؛ به پزشک مراجعه می‌کنید؛ یک پزشک، دو پزشک، سه‌ پزشک، تا اینکه متوجه می‌شوید مسئله جدی است؛ دکتر می‌گوید: «این غذاها برای شما خطر دارد.» 🔹به منزل رفیقتان می‌روید و می‌بینید از همان غذا درست کرده‌اند؛ آیا غذا را می‌خورید؟ یا اینکه نه، هر قدر اصرار کنند هم قبول نمی‌کنید؟ (شاید بنا هم نداشته باشید که از بیماری خود اسمی ببرید، فقط می‌گویید میل ندارم) اگر او بگوید «آقا من از دستت ناراحت می‌شوم، تو را به خدا حالا چند لقمه بخور!» شما نمی‌خورید؛ زیرا یقین دارید اگر این غذا را بخورید، بیماریِ شما خطرناک خواهد شد. 🔹🔻پس چگونه ما نسبت به مبانی این‌قدر سست هستیم؟!🔺 خاله ناراحت می‌شود، پس به مجلسش بروم؛ عمه و عمو ناراحت می‌شوند، پس مسئله را رها کنم؛ همسایه از ما توقع دارد، پس مطلب را ترک کنم؛ چرا؟! چون مبانی را باور نداریم! آن مرض را باور داریم، چون مربوط به جان است! 🔹چرا آنجا که دکتر می‌گوید «آقا این غذا برایت ضرر دارد» دیگر به فکر عمه و خاله و همسایه و رفیق نیستی؟! چرا آنجا به‌خاطر آنها چند لقمه نمی‌خوری و به هر نحو و بهانه و وسیله‌ای از خوردن آن غذا امتناع می‌کنی و از انجام عمل سر باز می‌زنی؟! 🔻چون مسئله برای شما جدی است!🔺 متوجه شدید؟! مسئله همین است! 🎙. حضرت آیةالله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی قدّس الله سرّه 🔉. ، جلسۀ ٩، رمضان سال ١۴۳۵ (با ویرایش) 💟| @seire_elallah1 |☜کانال معرفتی