eitaa logo
ظهور نزدیکه ان شاءالله
9.2هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
14.8هزار ویدیو
44 فایل
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است 🌱 هدف از ایجاد کانال معرفت بیشتر به امام و خودسازی و در نهایت زمینه سازی ظهور...❤️💚 جهت تبادل و تبلیغ 👈 @Gol_narges_110 کپی با ذکر صلوات آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 💞 📚 هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد که بمونہ و رفتیم خونہ ما.. جاشو تو اتاق انداختم.هنوز حالش بد بود و زود خوابش برد بالا سرش نشستہ بودم وبہ حرفایے کہ زده بود راجب مصطفے فکر میکردم بیچاره زنش چے میکشہ هییییی خیلے سختہ خدایا خودت بهش صبر بده... دستمو گذاشتم رو سرش، باز هم تب کرده بود دستمال و خیس کردم و گذاشتم رو سرش دیگہ داشت گریم میگرفت تبش نمیومد پاییـݧ بالاخره گریم گرفت و همونطور کہ داشتم اشک میریختم پاشویش کردم بهتر شد و تبش اومد پاییـن. اذاݧ صبح و دادݧ. یہ بغضے داشتم چادر نمازمو برداشتم و رفتم اتاق اردلاݧ بغضم بیشتر شد یہ ماهے بود رفتہ بود سجادمو پهـݧ کردم و نماز صبح و خوندم . بعد از نماز تسبیح و برداشتم و شروع کردم بہ ذکر گفتـݧ دلم آشوب بود، یہ غمے تو دلم بود کہ نمیدونستم چیہ بغضم ترکید،چشمام پر از اشک شدو صورتمو خیس کرد با چادرم صورتم و پاک کردم و رفتم سمت پنجره پرده رو زدم کنار تو کوچہ رو نگاه کردم حجلہ ے یہ جوونے رو گذاشتہ بودݧ و کلے پلاکارد ترحیم عجیب بود اومدنے ندیده بودم یاد حرفے کہ اردلاݧ قبل رفتـݧ زد افتادم "شهید نشیم میمیریم" قلبم بہ تپش افتاد اصلا آروم و قرار نداشتم رفتم اتاق خودم علے با اوݧ حالش بلند شده بودو داشت نماز میخوند بہ چهارچوب در تکیہ دادم و تماشاش میکردم نمازش کہ تموم شد برگشت کہ بره بخوابہ چشمش افتاد بہ مـݧ باصدایے گرفتہ گفت :إ اونجایے اسماء آره تو چرا بلند شدے ازجات ؟ خوب معلومہ دیگہ واسہ نماز خیلہ خوب برو بخواب ،حالت بهتره❓ لبخند کمرنگے زدو گفت مگہ میشہ پرستارے مثل توداشتہ باشم و خوب نباشم❓عالیم خیلہ خوب صبر کـݧ داروهاتو بدم بهت بعد بخواب داروهاشو دادم، پتو رو کشیدم روشو با اخم گفتم بخواب وگرنہ آمپول و میارماا خندیدو گفت چشم تو هم بخواب چشمات قرمز شده خانم سرمو بہ نشونہ تایید تکوݧ دادم . خیلے خستہ بودم تا سرمو گذاشتم رو بالش خوابم برد ساعت نزدیک ۱۲ظهر بود کہ با تکوݧ هاے ماماݧ بیدار شدم ماماݧ اسماء بیدار شو ظهر شد.. بہ سختے چشمامو باز کردم و ب جاے خالے علے نگاه کردم بلند شدم و نگراݧ از ماماݧ پرسیدم. علے کو❓❓ علیک سلام. دو ساعت پیش رفت بیروݧ کجا❓ نمیدونم مادر، نذاشت بیدارت کنم گفت خستہ اے بیدارت نکنم گوشے و برداشتم و شمارشو گرفتم مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد چند بار پشت سر هم شمارشو گرفتم اما در دسترس نبود اعصابم خورد شد گوشے و پرت کردم رو تخت و زیر لب غر میزدم معلوم نیست با اوݧ حالش کجا رفتہ اه ماماݧ همینطور با تعجب داشت نگاهم میکرد سریع لباسامو پوشیدم ،چادرمو سر کردم و رفتم سمت در ماماݧ دنبالم اومد و صدام کرد کجا میرے دختر ❓دست و صورتت و بشور صبحونہ بخور بعد ݧ ماماݧ عجلہ دارم امروز میخوام برم خونہ اردلاݧ پیش زهرا تو نمیاے❓ ݧ ماماݧ شما برو اگہ وقت کردم منم میام درو بستم و تند تند پلہ هارو رفتم پاییـݧ وارد کوچہ شدم اما اصلا نمیدونستم کجا باید برم گوشیمو از کیفم برداشتمو دوباره شماره ے علے و گرفتم ایندفعہ دیگہ بوق خورد اما جواب نمیداد تا سر خیابوݧ رفتم و همینطور شمارشو میگرفتم دیگہ نا امید شده بودم ،بہ دیوار تکیہ دادم و آهے کشیدم هنوز خستگے دیشب تو تنم بود چند دیقہ بعد گوشیم زنگ خورد صفحہ ے گوشے و نگاه کردم علے بود سریع جواب دادم الو علے معلوم هست کجایے❓ علیک سلام اسماء خانم .مـݧ تو راهم دارم میام پیش شما کجا رفتہ بودے با اوݧ حالت❓ خونہ ے مصطفے اینا .بعدشم حالم خوبہ خانوم جاݧ خیلہ خب کجایےدقیقا❓ دارم میرسم سر خیابونتوݧ مـݧ سر خیابونمونم اهاݧ دیدمت دستم و بردم بالا و تکوݧ دادم تا منو ببینہ سوار ماشیـݧ شدم و یہ نفس راحت کشیدم نگاهم کردو گفت :کجا داشتے میرفتے❓ اخم کردم و گفتم دنبال جنابعالے مگہ میدونستے مــݧ کجام❓ ݧ ولے نمیتونستم خونہ بمونم نگراݧ بودم ببخشید عزیزم کہ نگرانت کردم ،خواب بودے دلم نیومد بیدارت کنم رفتم خونہ لباسامو عوض کردم و رفتم خونہ مصطفے اینا ببینم چیزے نمیخواݧ مشکلے ندارݧ❓ خب چیشد؟ خدارو شکر حالشوݧ بهتر بود علے کاش منو هم میبردے میرفتم پیش خانم رفیقت بعد ازظهر میبرمت دستم و گذاشتم رو سرش. ݧ مثل ایـݧ کہ خوبے خدارو شکر تبت قطع شده بریم خونہ ما برات سوپ درست کنم إ مگہ بلدے❓ اے یہ چیزایے باشہ پس بریم بعد از ظهر آماده شدم کہ بریم پیش خانم مصطفے روسرے مشکیمو سر کردم کہ علےگفت: اسماء مشکے سر نکـݧ ناراحت میشـݧ خودشوݧ هم مشکے نپوشیدݧ روسرے مشکیمو در آوردمو و سرمہ اے سر کردم کہ هم مشکے نباشہ هم اینکہ رنگ روشـݧ نباشہ جلوے درشوݧ بودیم علے صدام کردو گفت :اسماء رفتیم تو ،تو برو پیش خانم مصطفے پیش مـݧ واینسا رفتنے هم مـݧ میام بیروݧ چند دیقہ بعد پیام میدم تو هم بیا با تعجب نگاهش کردم و گفتم:چرااا❓ سرشو انداخت پاییـݧ و گفت نمیخوام مارو باهم ببینه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله ✅امام زمان را فراموش نکنیم ✍️رهبر انقلاب: امام زمان را فراموش نکنیم. مملکت ما، مملکت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زیرا انقلاب اسلام است. یاد ولیّ الله اعظم را در دل‌های خودتان داشته باشید. دعای 🌹«اللّهمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلیکَ فی دَولهِ کَریمَه»🌹 را با همه دل و با نیاز کامل بخوانید. هم روحتان در انتظار مهدی باشد، هم نیروی جسمی‌تان در این راه حرکت بکند. هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمی‌دارید، یک قدم به ظهور مهدی نزدیک‌تر می‌شوید. @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AliFani.Elahi.Azom.Albala(128).mp3
3.63M
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله شبانه👆🏻 بخوان دعای فرج را دعا،اثر دارد الهی عظم البلاء....... به نیت ظهور ٱقا جانمون @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔸دل از این دنیا بر کنید تا هم‌صبحت خدا شوید، حُب دنیا را از دلتان بیرون کنید تا شوق به لقای خدا قلبتان را پر کند. از ظلمت‌گاه بیرون روید تا نور تقوی وجودتان را نورانی کند. 🔸 اگر معنویت می خواهید دست به‌ دامن امام حسین (علیه‌السلام) بشوید، نماز شب را بخوانید تا به مقام محمود برسید. 🖋بخشی از وصیت نامه شهید علی ماهانی @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبتون مهدوی 🌙 التماس دعای فرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله *┄┅═✧❁﷽❁✧═┅* ✍️ "اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت مقدس و نورانی قطب عالم امکان، حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواحنا فداه" *"السَّلامُ علیکَ یا مولا یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی ادرکنی -اللهم عجل لولیک الفرج"* ✅دعایی که بر طبق روایت امام صادق علیه السلام در زمان غیبت امام زمان علیه السلام بایستی خوانده شود اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى (خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستاده‌ات را نشناخته‌ام، خدایا فرستاده‌ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده‌ات را به من نشناسانی حجّتت را نشناخته‌ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم) ✅ امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: به همین زودی به شما شبهه‌ای می‌رسد، پس می‌مانید بدون نشانه و راهنما و پیشوای هدایت‌گر ، و در آن شبهه نجات نمی‌یابد مگر کسی‌که دعای غریق را بخواند، گفتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: می‌گویی {يَا اللّٰهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ، يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَىٰ دِينِكَ} {ای خدا، ای بخشنده، ای مهربان، ای زیر و روکننده‌ی دل‌ها، دلم را بر دینت پا برجا کن} @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
razito_bellah_151743.mp3
741.1K
رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّا وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّا وَ بِالْإِسْلامِ دِینا وَ بِالْقُرْآنِ کِتَابا وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّا وَ إِمَاما وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَئِمَّةً اللَّهُمَّ إِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ @zohoor_nazdike_enshaallah
حرف خاص.mp3
20M
خدا کجاست؟ • آیا از جایی خارج از کره زمین جهان را اداره می‌کند؟ • پس چگونه از رگ گردن به ما نزدیکتر است؟ • چرا در بسیاری از بحرانها صدایمان را نمی‌شنود؟ دستانمان را نمی‌گیرد؟ @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔆امروز 432185 وز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 ‌‌✅ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﺩﻋﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﯼ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺗﻀﺮﻉ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﯾﺎﺩ امام مهدی علیه السلام ﺩﭼﺎﺭ ﻧﺸﻮﯼ. ✅ ﺩﻋﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺒﺘﻼ‌ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﺎﺧﯿﺮ نینداز.ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺩﺭ ﺁﺩﺍﺏ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﮐﻪ: ﻻ‌ﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﻣﻦ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻼ‌ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺒﺎﺩﺭﺕ ﻭﺭﺯﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﻋﺰ ﻭ ﺟﻞ ﻣﺴﺌﻠﺖ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﯾﺎﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﺼﻮﻥ ﻭ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ فراموشی ﺷﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﻤﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻨﺖ ﻫﺎ ﺍﺳﺖ... ✅ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻏﻔﺮﻟﯽ ﺍﻟﺬﻧﻮﺏ ﺍﻟﺘﯽ ﺗﻨﺰﻝ ﺍﻟﻨﻘﻢ. ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﻧﻘﻤﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﺎﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﻏﻔﻠﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ حضرت ﺑﻼ‌ﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻘﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﺘﺮﺗﺐ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ. 📚مکیال_المکارم 😥 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی... اگر قدم بگذاری به چشم بارانی... بیا که بی تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟!😔 @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 📌 زن و زندگی... زنِ زندگی... 🔸 اگر تمام زن‌ها زنِ زندگی باشند، آزادند! زنِ زندگی یعنی همسری خوب‌بودن، مادری خوب‌بودن، زنِ خوب‌بودن. کدوم خوبه؟ مادری که برای امام زمانش سرباز تربیت می‌کنه یا زنی که مسیر نگاهش جز همسر و خدا و امام زمانش هست؟ 📎 @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 💞 یه قواره چادری هم به من داد و صورتمو بوسید،در گوشم گفت لای چادرتم یه چیزی برای تو و علی گذاشتم اینجا باز نکنیا همه منتظر بودیم که به بقیه هم سوغاتی بده که یه جعبه شیرینی رو باز کردو گفت:اینم سوغاتی بقیه شرمنده دیگه اونجا برای آقایون سوغاتی نداشت،ای شیرینیا رو اینطوری نگاه نکنیدا گرون خریدم همگی زدیم زیر خنده _ چشمکی به زهرا زدم رو به اردلان گفتم:إداداش سوغاتی خانومت چی دوباره اخمی بهم کردو گفت:اسماء جان دو ماه نبودم حس کنجکاویت تقویت شده ها ماشاالله - چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:خوب بگو میخوام تو خونه بدم بهش چرا به من گیر میدی - سواله دیگه پیش میاد مامان و بابا که حواسشون نبود اما علی و زهرا زدن زیر خنده علی رو به اردلان گفت: اردلان جان من و اسماء ان شاالله آخر هفته راهی کربلاییم اردلان ابروهاشو داد بالا و گفت:جدی با چه کاروانی؟؟ علی سرشو به نشونه ی تایید تکون دادو گفت: با کاروان یکی از دوستام _ إ خوب یه زنگ بزن ببین دوتا جای خالی نداره برای کی میخوای؟ - برای خودمو خانومم زهرا با تعجب به اردلان نگاه کردو لبخند زد باشه بزار زنگ بزنم علی زنگ زد اتفاقا چند تا جای خالی داشت قرار شد که اردلان و زهرا هم با ما بیان داشتن میرفتن خونشون که در گوشش گفتم:یادت باشه اردلان نگفتی قضیه بازو بندو خندیدو گفت: نترس وقت زیاد هست بعد از رفتنشون دست علی روگرفتم و رفتم تو اتاقم - علی بشین اونجا رو تخت برای چی اسماء - تو بشین رو بروش نشستم چادرو باز کردم یه جعبه داخلش بود در جعبه رو باز کردم دو تا انگشتر عقیق توش بود علی عاشق انگشتر عقیق بود اسماء این چیه اینارو اردلان آورده برامون یکی از انگشترارو برداشتم و انداختم دست علی - وای چقد قشنگه علی بدستت میاد علی هم اون یکی رو برداشت و انداخت تو دستم درست اندازه ی دستم بود دوتامون خوشحال بودیم و به هم نگاه میکردیم... اون هفته به سرعت گذشت ساک هامون دستمون بود و میخواستیم سوار اتوبوس بشیم دیر شده بود و اتوبوس میخواست حرکت کنه اردلان و زهرا هنوز نیومده بودن هر چقدر هم بهشون زنگ میزدیم جواب نمیدادن روی صندلی نشستم و دستمو گذاشتم زیر چونم و اخمهام رفته بود توهم نگاهی به ساعتم انداختم ای وای چرا نیومدن _ هوا ابری بود بعد از چند دقیقه بارون نم نم شروع کرد به باریدن علی اومد سمتم ، ساک هارو برداشت و گذاشت داخل اتوبوس مسئول کاروان علی رو صدا کردو گفت که دیر شده تا ۵ دیقه دیگه حرکت میکنیم نگران به این طرف و اونطرف نگاه میکردم اما خبری ازشون نبود ۵دقیقه هم گذشت اما نیومدن علی اومد سمتم و گفت: نیومدن بیا بریم اسماء إ علی نمیشه که - خب چیکار کنم خانوم نیومد دیگه بیا سوار شو خیس شدی دستم رو گرفت و رفتیم به سمت اتوبوس لب و لوچم آویزون بود که با صدای اردلان که ۲۰ متر باهامون فاصله داشت برگشتم بدو بدو با زهرا داشت میومد و داد میزد ما اومدیم _ لبخند رو لبم نشست ، دست علی ول کردم و رفتم سمتشون کجایید پس شماهاااا بدویید دیر شد تو ترافیک گیرکرده بودیم سوار اتوبوس شدیم. اردالان از همه بخاطر تاخیري که داشت حلالیت طلبید تو اتوبوس رفتم کنار اردلان نشستم لبخندی زدمو گفتم: سلام داداش - با تعجب نگاهم کردو گفت:علیک سلام چرا جای خانوم من نشستی کارت دارم اخه _ اهان همون فوضولی خودمون دیگه خوب بفرمایید إ داداش فوضولی کنجکاوی. اردلان هنوز قضیه ي بازو بنده رو نگفتیا نویسنده✍"" ادامــه.دارد.... @zohoor_nazdike_enshaallah