eitaa logo
ظهور نزدیکه ان شاءالله
9.4هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
15.1هزار ویدیو
46 فایل
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است 🌱 هدف از ایجاد کانال معرفت بیشتر به امام و خودسازی و در نهایت زمینه سازی ظهور...❤️💚 جهت تبادل و تبلیغ 👈 @Gol_narges_110 کپی با ذکر صلوات آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
لجبازان عنود.mp3
4M
☜ با داشتنِ این ویژگی خطرناک اخلاقی، اگر خدا هم روی زمین بیاید باز هم شخص حقیقت را نمی‌پذیرد! 💥 در فتنه اخیر خیلی از دانه درشت‌ها بخاطر داشتن همین ویژگی سقوط کردند؛ ممکن است رگه هایی از آن در من و شما هم وجود داشته باشد! @zohoor_nazdike_enshaallah
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔆امروز 432107 وز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 ‌✅مهم ترین شرط ظهور✅ 🎯 موضوع اصلی در ، مختصات خاص خود حضرت به عنوان نیست؛ اطلاعات در این‌باره آن‌قدر کم است که ما خودبه‌خود وادار می‌شویم دربارۀ فکر کنیم. ↙️ به بیان دیگر، آن چیزی که ما در ارتباط با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) خیلی نیاز داریم بدانیم؛ حضرت است و اینکه 👈این امت باید باشند؟ 🔵و الا مثلاً اینکه👈 «حضرت الان کجا زندگی می‌کنند؟ چه ویژگی‌هایی دارند؟»، اینها اگرچه هستند، ولی مشکل اصلی این است که ما بیشتر باید در اندیشۀ این باشیم که 👇 💯آیا آن برای این امام، شکل پیدا کرده است یا نه؟ باید بیشتر در این‌باره فکر کنیم، نه دربارۀ شخصِ . ❓❓ پیامبران الهی گرامی اسلام(صل الله علیه و آله) نیز همان اول در جریان از خویشان، فرمودند: چه کسی می‌آید به من کمک کند؟ 💥👈 یعنی پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) هم که باشد، بالاخره کمک می‌خواهد و مسألۀ ص مطرح است. 💐 ما وقتی می‌خواهیم دربارۀ (عجل_الله_تعالی_فرجه)صحبت کنیم، در واقع باید دربارۀ صحبت کنیم؛ این ما هستیم که به ، پایان خواهیم داد. ✍استاد پناهیان 😭 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ سوار ماشین شد و راه افتاد. بااینکه همه را داشت، اما از خانواده خاله شهین خوشش نمی آمد. ظاهرسازی میکرد.! آن هم . به خانه خاله شهین رسید... خانه ای دوطبقه که پنجره های اتاق ها رو به کوچه بود.سهیلا و سمیرا عادت داشتند با پارک کردن هر ماشینی سریع از پنجره سرک بکشند.!! هنوز دستش به زنگ نرسیده بود که سمیرا از پنجره گفت: _واااای سلااااام یوسفی... خوبیی بیا بالا عزیزم.. نکرد،پوزخند محوی زد و خیلی سرد گفت: +سلام،به خاله بگید بیان. _پس من چییی،من نیااااام..!؟ یوسف اصلا حوصله غمزه های مسخره دخترخاله اش را نداشت.! با تمام جدیت و سردی نگاهی به ماشینش کرد. _بگید تو ماشین منتظرم +منتظر منم هستیییییی دیگر توجهی نکرد،... و در ماشین خودش نشست.سرش را به عقب صندلی اش تکیه داده بود و با دستهایش فرمان را محکم گرفته بود.تا کمی ارام شود و مسلط.باز باید ظاهرسازی میکرد.! آن هم بیشتر بخاطر مادرش!!. تا کی باید ظاهرسازی میکرد!؟ تا کجا!؟ وابستگی مادرش و خاله شهین کار را برایش سخت کرده بود..!! باخودش نجوا کرد؛ *فقط منتظر یه فرصتم..یه اتفاق.. یه کار..خدایا خودت کمکم کن..! چشمهایش را بست.زیر لب چند ✨صلوات✨ فرستاد؛ *خدایا خودت عاقبتم رو ختم بخیر کن. باید یه کاری کنم... اما چیکار!!..نمیدونم... خودت یه راهی پیش پام بذار. درب جلو باز شد و سمیرا نشست... شاید انتظار اینکه خاله شهین جلوبنشیند، بیهوده بود،اصلا هیچگونه ادبی در خانواده آنها وجود نداشت!! زیر لب گفت: _لااله الاالله.. لعنت ب شیطون گویا کسی حرفش را نشنید،خاله شهین و سهیلا عقب نشستند...! پنجره کنارش را تا آخر پایین داد... آرنج دستش را روی در کنارش گذاشت. و لبهایش را پشت انگشتانش پنهان کرده بود و مدام ضرب میزد.!!حرص میخورد، اما کسی نه حرص خوردنش را میدید و نه عصبی شدنش را...! آینه را تنظیم کرد. بالبخند گفت: _سلام. خوب هسین؟. اکبرآقا کجان، نمیان؟! _سلام خاله جون. نه عزیزم، کاری براش پیش اومده. شب برا مهمونی میاد. سمیرا ضبط ماشین را روشن کرد هنوز چیزی از تراکت اول شروع نشده بود، بالحن لوسی گفت: _اَاااه یوسف..!!! اینا چیه گوش میدی؟! ۴تا از این خوشملا بذار آدم کیف کنه..!!! بعد از تمام شدن حرف سمیرا.خاله شهین سریع گفت: _آره خاله جون، سمیرا راست میگه اینا چیه گوش میدی!؟ باید اعتراض میکرد.!چه حقی داشت که اینطور نظر میداد!! _نه اتفاقا خیلی هم خوبه! گرچه سمیرا خانم نذاشت اصلا آهنگ پخش بشه بعد بگه خوب نیس!!👌 نیش کلامش را همه دریافته بودند.تا رسیدن به خانه دیگر کسی چیزی نگفت... حالا که اعتراضش را بیان کرده بود چقدر راضی بود، آرامش داشت..بس بود اینهمه ظاهرسازی و سکوت. باید حرف میزد. هایش را زده بود. در راه است که یک سرش را 👈نفس اماره😈....و طرف دیگر را 👈نفس مطمئنه✨ ایستاده بود.😰😥 و یوسف بود که باید به کدام سمت کشیده میشد. . ادامه دارد... @zohoor_nazdike_enshaallah
خطرِ ریزش.mp3
1.64M
  💥 خطرِ ریزش! ✖️ چی میشه آدم‌هایی که یک عمر در مسیر خدا حرکت کردن، سرِ بزنگاه از صراط مستقیم منحرف میشن؟! @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5942584499559730142.mp3
2.15M
🔊 📌 «شوخی گرفتیم!» 👤 استاد 🔺 الان طوری شده که ما کارهای جدی رو شوخی گرفتیم، شوخی‌هارو جدی گرفتیم... 🔅 مهم‌ترین کار برای شیعه کار برای امام زمانشه... @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AliFani.Elahi.Azom.Albala(128).mp3
3.63M
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله شبانه👆🏻 بخوان دعای فرج را دعا،اثر دارد الهی عظم البلاء....... به نیت ظهور ٱقا جانمون @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله ♨️نماز شب در سیره شهدا 💠شهید حمید میرافضلی؛ 🔸نماز شب در جبهه آن قدر شیوع داشت که پنهان کردنی نبود. انگار که نماز جماعت است. اما سید حمید(شهید میرافضلی) خیلی پنهان کار ی می کرد تا کسی نماز شبش را نبیند. 🔸یک بار خیلی دنبالش گشتم تا مکان نماز شبش را پیدا کردم. وقتی رسیدم در قنوت نماز وتر بود. ذکر *«اللهم اجعل وفاتی قتلا فی سبیلک»* را تکرار می کرد؛ در حالی که اشک همه صورتش را پوشانده بود. حال نمازش منقلبم کرد. من هم شروع کردم به گریه کردن. 🔸وقتی متوجهم شد، آرام نمازش را تمام کرد و بی هیچ صحبت و نگاهی از کنارم رد شد و رفت. سبک نماز شبش هم این طور بود که سر شب با وضو می خوابید. ساعت ۱۲ بلند می شد. وضو گرفته و از سنگر ها فاصله می گرفت.بعد از نماز دوباره می آمد در جمع بچه ها می خوابید. بعد از نماز صبح هم نمی خوابید. 📚پا برهنه در وادی مقدس،ص۴۳-۴۲ @zohoor_nazdike_enshaallah