❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلی الْمُدَّخَرِ لِکَرامَةِ اَوْلِیآءِ اللَّهِ وَ بَوارِ اَعْدآئِهِ...
🌱سلام بر مولایی که با آمدنش دوستان خدا سربلند می شوند و دشمنان خدا سر به نیست.
سلام بر او و بر روزی که خدا در انتظار آن است.
📚 بحار الأنوار، ج99، ص 117.
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
1_1761449231.mp3
2.08M
╼═══┅ ༺🌼༻ ┅═══╾
💠چہ خوش اسٺ اگر بمیــرم
بہ رهِ ولاےِ مهــــدے
💠سـَـر و جــان بَهــا نَــدارد
ڪہ ڪُنم فَداے مهــــدے
💠همـہ نَقــدِ، هستـےِ خـود
بِدهَـم بہ صــاحبجـــان
💠ڪه یڪـے دَقیـقہ بینَــم
رُخِ دلگشـــاے مهــــدے
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔆امروز 432277 وز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔
#نکته_های_ناب_مهدوی
#در_کلام_بزرگان
🔷معرفت مهدوی🔷
🌹ﻣُﺴْﺘَﺒْﺼِﺮٌ ﺑِﺸَﺄْﻧِﻜُﻢْ🌹
🔹زیارت جامعه کییره🔹
🍃با ذکر این عبارت ﻃﻠﺐ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺷﻤﺎ.
🍃۱- ﺑﻪ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻓﻌﻠﻲ ﺭﺍﺿﻲ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ ﻭ ﻃﻠﺐ ﻓﺰﻭﻧﻲ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ( ﻣﺴﺘﺒﺼﺮ ﺑﺎﺏ ﺍﺳﺘﻔﻌﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻃﻠﺐ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.)
🍃۲-ﻣﺎﻳﻞ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ صرفا ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ. ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﻴﻨﺶ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻧﻬﺮﻭﺍﻥ ﻭ ﺟﻤﻞ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺳﺒﺐ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﮔﺎﻫﻲ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﻳﺎ ﻋﻘﺐ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻢ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﻢ.
🍃ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻢ با ﺍﻳﻦ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻴﻨﺶ ﺻﺤﻴﺤﻲ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ.ﻧﻤﻲﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﺗﻘﻠﻴﺪﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺷﻬﻮﺩﻱ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﺕ ﺧﺎﺹ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ امام زمانم ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ.
🍃ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﻢ ﺩﺭ ﻣﻲﻳﺎﺑﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺣﻖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺁﻭﺭﻡ. ﺯﻳﺮﺍ شما ﺟﻠﻮﻩ ﺻﻔﺎﺕ ﺣقید ﻭ ﺻﻔﺎﺕ ﺣﻖ ﺑﻲﻧﻬﺎﻳﺖ ﺍﺳﺖ.
🍃۳- ﺩﺭ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﻃﻠﺐ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺑﻄﻲ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
🍃ﺍﻳﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺍﻣﻮﺭ ﻓﺎﻧﻲ ﻭ ﮔﺬﺭﺍ ﻭ ﺑﻲﺍﺭﺯﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻧﻜﻨﻢ.
🍃ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ:ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ علیه السلام ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻓﺮﺩﻱ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﻲﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﮔﻔﺖ: ﻛﻴﺴﻪﺍﻱ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﻣﻦ ﺑﻜﺶ، ﻓﺮﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻮﺑﻴﺦ ﻛﺮﺩ . ﻓﺮﺩ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﺮﺩ ﺍﻣّﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (علیهالسلام) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺍﺷﻜﺎﻟﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
🍃"ﻣُﺴْﺘَﺒْﺼِﺮٌ ﺑِﺸَﺄْﻧِﻜُﻢْ" ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﺣﻘﻴﻘﺘﺎً ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻢ ﺍﻣّﺎ :
ﺁﺏ ﺩﺭﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﻛﺸﻴﺪ
ﻫﻢ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺗﺸﻨﮕﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﭼﺸﻴﺪ...
🍃ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﺷﻤﺎ ﻣﺨﻠﻮﻗﻴﺪ ﻭ ﺧﺎﻟﻖ ﻧﻴﺴﺘﻴﺪ ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﻣﺨﻠﻮﻗﻴﺖ ﺑﻲﻧﻈﻴﺮ ﻫﺴﺘﻴﺪ.ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻢ،ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺸﻨﺎﺳﻢ.
✍استاد شجاعی
#دعای_فرج_راه_رهایی_از_بلایای_آخرالزمان
#تقصیر_ماست_غیبت_طولانی_شما😥
┄┅══✼🌼✼══┅┄
#سلاااام_یابن_الزهرا_مولاجااانم
#مولاجانم
🍁ما را به جهان جز غم هجران تو غم نيست
غم هاى جهان در برغم هاى تو غم نيست
🍁هجران تو ما را به خدا رنج ملال است
نا ديدن رخسار تو جز رنج و الم نيست...😔😔😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
🎥 جایگاه یاد امام زمان در میاناذ کار
🎙 سخنران : حجت السلام پناهیان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
⛔️حواسمون هست؟ آرامش رو از بچههامون گرفتیم😔
#من_دیگر_ما #تربیت_فرزند
👈به☝️نفر ارسال فرمائید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #شصت_وهفت
هنوز ریحانه...
از سورپرایزش، خبر نداشت.☺️🙈یوسف بلندگوها را چک کرد. همه چیز آماده و مهیا بود.
🎤مداح شروع کرد..
✨بِسمِـ اللّه الرَّحمن الرَّحیمـ. الحمدلله اللّه رب العالمین.الحمدلله رب العالمین. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین. بولایه سلطان اولیاء. سخن گذار ممبر سلونی.سرور مطلّبی.ابن عم نبی.در و هل اتی. مهر برج انّما. شهسوار لافتی. پیشوای انبیاء. عروة الوثقی. کلمة الحسنی. سیدالاوصیاء. عماد الاصفیاء. رکن الاولیاء. آیة اللّه العظمی...
صدای دست و سوت و کِل کشیدن...
مردان تالار، به آسمان رفته بود.😁😂😍👏👏
ریحانه ذوق میکرد..😍
چقدر دلش برای هیئت لک زده بود.😢☺️ از چند روز دیگر که به شیراز میرفتند دیگر نمیتوانست هیئت برود..
از خوشحالی...
اشک در چشمانش حلقه زده بود.😢او هم مثل یوسفش✨#عشق_مولاعلی.ع.✨ را داشت.😍 مداح میخواند و ریحانه همراهش میخواند..
_خیرالمومنین. امام المتقین.اول العابدین. أزهد الزاهدین. زین الموحدین. حبل الله المتین.لنگر آسمان و زمین.وجه الله. عین الله. نوح الله. سرالله. اذن الله. روح الله. باب الله. سیف الله. عبدالله. اسدالله الغالب آقاجاااانم علی بن ابی طالب...😍✨
ریحانه به وجد آمده بود. همراه مداح میخواند. با گوشیش به همسفرش پیام داد.
📲_سورپرایزت خیلی چسبید..تاج سر.😍
📲_قابلت نداشت بانوجانم😊
مداح مدح میکرد..
مولودی خواند...
واسونک شیرازی خواند..
مردها همه یا دست میزدند😁👏 یا شوخی میکردند. 😂😜تالار را روی سرشان برده بودند....
اما خانمها نشسته بودند. نه دستی، نه شادی ای...😔🙁
ریحانه سورپرایزش را دیده بود...
چقدر خدا را #شکر میکرد، بخاطر داشتن چنین همسری.😍 به نمازخانه تالار رفت. #سجده_شکر بجای آورد.
ریحانه سعی میکرد...
سردی، کنایه ها و اخم های میهمانان تاثیری روی رفتارش نداشته باشد. سخت بود خیلی سخت.😔
یکی میگفت_ وا چرا اینو آوردن مگه اینجا مسجده؟!..!😕
یکی میگفت_ خدا شانس بده ببین یوسف چکار میکنه براش😐
دیگری میگفت_ اصلا عروس خوشکل نیس. دلم برا یوسف میسوزه که بدبخت شد...😏
آن یکی میگفت_ معلوم نیس چی به خورد یوسف داده.. حتما جادوش کرده..!!!😕
آن شب گذشت...
با تمام شیرینی ها و تلخی هایش... با تمام طعنه ها و حرفهای نسنجیده برخی میهمانانش.
چند روز گذشت ...
دوست داشتند زودتر زندگیشان را آغاز کنند..
💞نگران #خانه_ای بودند که نداشتند..
💞 #پس_اندازی که تمام شده بود..
عازم شیراز بودند...
ریحانه تمام وسایلش را در کارتون چیده بود و یوسف بسته بندی کرده بود.📦صبح زود قرار بود ماشین بار🚛 بیاید تا بار بزند جهیزیه ریحانه را.
از همه خداحافظی میکردند...
از خانواده، دوست، همسایه و حتی فامیلهایی که ۶ماه فقط #تهمت و #طعنه زدند، و تاجایی که توانسته بودند با سردی، دخالت، قصد برهم زدن مراسمها داشتند..
اما خب.. قدرت همه شان از#قدرت_خدا و #عروس_وداماد جوان کمتر بود.
به شیراز رسیدند..
به اصرار حاج حسن دوست عمو محمد، سوئیت یک خوابه ای که در #طبقه_دوم_چاپخانه بود، رفتند.😊
که مدتی زندگی کنند...
تا یوسف #وامی بگیرد. #تلاشی کند بتواند رهن کند خانه ای را.
ریحانه همه جهیزیه اش را گوشه اتاق چید...☺️
یوسف تخت را بست. یخچال، اجاق گاز، ماشین لباسشویی و تلویزیون را راه انداخت.😊👌
نیمی از مهر گذشته بود...
یوسف هرچه کرد وام جور نشد.😥تمام تلاشش را کرده بود.
حس شرمندگی تمام وجودش را پر کرده بود.😣😓چند روزی فقط بدنبال وام بود...کم کم پس اندازش تمام میشد.. کار در چاپخانه درآمد زیادی نداشت که تا آخر ماه نیاز مالی نداشته باشد..
به هردری میزد نمیشد.نمیدانست چه کند.حمایت پدر مادرش را که نداشت.از قرض کردن هم خوشش نمی آمد.😞
بعد از دانشکده به خانه نرفت..
فقط قدم میزد...
نه خدایا پول خونه رو از کجا جور کنم..؟!
یا مولا خودت بدادم برس.همه چیم شمایید. #پشتوانه ام شمایید.چکار کنم...
قدم میزد و #درددل میکرد #داد میزد..ولی #باسکوتی_محض_وعمیق..
باصدای زنگ گوشی اش، تماس را برقرار کرد.
ریحانه_ یوسفم کجایی.؟! خوبی؟! نگرانتم..! قلبت درد نمیکنه!؟😥
_خوبم. چیزی میخای بخرم برا خونه؟😒
_هیچی نمیخام. از غم صدات معلومه خوب نیستی! طوری شده..!؟🙁😥
سوار تاکسی شد. به مقصد خانه.
_چیزی نیس..! دارم میام.😊
_نه.. فقط مراقب خودت باش😥
تماس را قطع کرد،..
شیشه را پایین داد. پاییز 🍂بود اما سردی هوا را حس نمیکرد. آرنجش را روی پنجره گذاشت.با پشت انگشتانش روی لبهایش ضرب میزد...
چکار کنم... قرض نه.. خدایا قرض نه.. #خودت فرج کن..😞🙏
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ مهدوی
چی میشد اگه طرح لبخند تو،🌸
توی قاب چشم زمین می نشست🌸
چی میشد اگه شیشه ی عمر شب 🌸
باخورشید روی شما می شکست🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
🔴 نمــاز شــب بیسـت و سوّم مـاه رجـب برای رسیدن به درجات بهشتی
🔵 پیامبـر اکـرم ﷺ فرمودند:هـرکس در شب بیست و سوّم ماه رجب۲ رکعت نماز بجا بیاورد در هـر رکعت:بعد از «حمـد» ۵ مـرتبه سوره «والضُّحیٰ» را بخواند
🌕خـداوند در برابر هر حرف و به تعداد هـر مرد و زن کافر یک درجه در بهشت به او عطا می کند و نیز ثواب ۷۰ حج و ثواب کسی که در تشییع ۱۰۰۰ جنازه شرکت جسته و نیز ثواب کسی که به عیادت ۱۰۰۰ بیمار رفته و پاداش کسی که حاجت ۱۰۰۰ مسلمان را برآورده نموده است ، به او عطا می کند.
📚اقبال الاعمال سید ابن طاووس ج۲ ص۸۲۴
🟣 چه خوب است که این نماز ساده و پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم.
#امام_زمان
#ماه_رجب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
نکات مهمی درباره نزدیکی ظهور
حجه الاسلام امینی خواه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْوَلِیُّ الْمُجْتَبَی وَ الْحَقُّ الْمُنْتَهَی...
🌱سلام بر تو ای گوهری که خدا تو را برای خودش آفریده است.
سلام بر تو که تمام حقایق عالم، پرتویی از خورشید توست.
سلام بر تو و بر روز طلوعت...
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
شماره ۱
🎥 فرمانده حاضر
🎙 سخنران : حجت السلام مسعود عالی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
4_5847938560115610889.mp3
12.29M
#انسان_شناسی ۸۰
#استاد_شجاعی
#آیتالله_مصباح
طعم هیچ محبتی برای من، لذیذتر از طعم محبت خدا نیست ❗️
حاضرم هرچه دارم در راه خدا فدا کنم ❗️
هیچ کس را به اندازهی رسولالله و اهل بیت علیهمالسلام دوست ندارم ❗️
واقعاً ؟؟؟
💥 از کجا مطمئنیم این جملات فقـــط حرف یا توهم ما نیست، و حقیقت دارد؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
📹 | «دیدار امامزمان"عجلاللهتعالےفرجہ"»
‼️بعضی از منتظران محب و معتقد تمام گریههاشون برای اینه که امام زمان رو ببینن، به ظهور و غربتش کاری ندارن...
🎤¦...اسـتادپنـاهیـان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
شماره ۲
🎥 فرمانده حاضر
🎙 سخنران : حجت السلام مسعود عالی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
@zohoor_nazdike_enhaallah
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #شصت_وهشت
نیمی از مهر گذشته بود...
یوسف هرچه کرد وام جور نشد...
تمام تلاشش را کرده بود..
حس شرمندگی تمام وجودش را پر کرده بود... 😣😓
چند روزی فقط بدنبال وام بود...
کم کم پس اندازش تمام میشد..
کار در چاپخانه درآمد زیادی نداشت که بتواند #پس_انداز کنند..
#ولخرجی نمیکرد..
بانویش #قانع بود..بانوی #زهرایی بود..
اما یوسف چنان شرمنده بود...
که رویی نداشت..
سکوتی عمیق میکرد..
به هردری میزد نمیشد...
نمیدانست چه کند...
#حمایت پدر مادرش را که نداشت...
از #قرض_کردن هم خوشش نمی آمد.😞
١٣ شهریور زندگیش را با همسفرش شروع کرده بود..
همان روز را #روزخمس تعیین کرد..
که مالش حلال باشد..
که رزقش پربرکت باشد..
ساعت ٣ظهر شد..
کلاسهای دانشکده تمام شده بود..
با ماشین مسافرکشی میکرد..
اما بانویش خبر نداشت..
دلش را وصل کرد..
✨خدایا پول خونه رو از کجا جور کنم..؟! یا مولا خودت بدادم برس..همه چیم شمایید. #پشتوانه ام شمایید.چکار کنم. #درددل میکرد ولی #باسکوتی_محض_وعمیق..
گوشه خیابان نگه داشت..
با دستانش فرمان ماشین را قاب گرفت. سرش را روی دستش گذاشت.
باصدای زنگ گوشی اش، با مکث، تماس را برقرار کرد..
ریحانه_ سلام.. کجایی.؟! خوبی؟!.. نگرانتم..! قلبت درد نمیکنه!؟😥
_سلام..خوبم.😔
ریحانه _صدات پر از غمه.. چیزی شده.؟!
یوسف_ چیزی میخای برا خونه بخرم.!؟
ریحانه _هیچی نمیخام. از غم صدات معلومه خوب نیستی! سوالمو با سوال جواب میدی..!؟😥
یوسف_ 😔
ریحانه_ یوسفم..!! وقتی خاستم اون شرط رو بذارم برا این وقت ها بود..! یه چیزی بگو.. 🙁
#غمش_را_قورت_داد.🤐 نقاب خوشحالی زد. ماشین را روشن کرد.
_چیزی نیس بانو..! دارم میام.😊
_یووسفم...!😒
_جان دل😍
_مراقب خودت باش.😥
تماس را قطع کرد،..
شیشه را پایین داد. پاییز بود اما سردی هوا را حس نمیکرد...
آرنجش را روی پنجره گذاشت.با پشت انگشتانش روی لبهایش ضرب میزد...
آخدااا... چکار کنم...😞
قرض نه..
خدایا قرض نه..
#خودت فرج کن..😞🙏
ماه مهر به پایان میرسید..
اما وام جور نشده بود..
محرم شدنشان که بدون هیچ جشنی بود..😞
مهرش را که بخشیده بود..😞
قرارش این بود او را خوشبخت کند..😞
قول داده بود به خدایش، به دلش، که همه کار کند برای خانمش، که خوشبختش کند.😣
قرار بود چیزی برایش کم نگذارد..😓
اما چرا هرچه میکرد کمتر به نتیجه میرسید...
از اول مهر، هر روز ٧صبح تا ٣ظهر دانشگاه بود...
٣تا ٧شب مسافرکشی میکرد..
٧ تا ١٠ شب چاپخانه بود.گاهی هم
تا صبح می ماند، نماز صبح را میخواند. تا ٧ میخوابید و بعد به دانشکده میرفت.
به خانه که می آمد..
موجی از غم و غصه، در دلش تلنبار شده بود. #اما_همه_را_قورت_میداد..
ماه مهر به پایان میرسید...
دانشکده بود. اذان ظهر به افق معبود پخش بود. به نمازخانه رفت.
آخرین سجده، نماز تصمیم گرفت...
باید✨توسلاتش را از سر میگرفت.✨
🌸به مادرسادات.س. بخواند حدیث کسا را..
🌸به سالار شهیدان.ع. هر روز بخواند زیارت عاشورا را.
🌸به امام حی وزنده حضرت حجت.عج. بعد نماز صبح بخواند دعای عهد را.
دلش برای بانویش پر میزد..😍💞
بانویی که به محض رسیدن به شیراز دنبال کار رفت..
همه جا سابقه کاری میخواستند، معرفی نامه، پارتی، رشوه،.. تا کاری با درآمد کافی داشته باشی.
در نهایت کاری که در کارگاه خیاطی بود را پیدا کرد.. #خداراشکر... 😊
بعد از کلاس مستقیم بسمت خانه حرکت کرد..
نمیخواست کسی بفهمد مشکلش چیست. حتی به همدمش حتی ریحانه دلش. مدام درفکر بود.سکوت مطلق..
کم حرف شده بود...
هرچه همسرش میپرسید. طفره میرفت. هرچه سوال میکرد. او را میپیچاند.
به حاج حسن تماس گرفت که امروز چاپخانه نیاید، اما فردا جبران میکند..
نماز مغرب را خواند..
ادامه دارد...