💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔆امروز 405772 روز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 #نکته_های_ناب_مهدوی #در_کلام_بزرگان ‌🌷بصیرت در عصر غیبت🌷 ◀️راهکار مهم قرآنی 🔺قسمت اول 🔶همه می‌دانند که نباید در مقابل #حق،‌ از #باطل طرفداری کرد و این دیگر #بصیرت نمی‌خواهد بلکه داشتن مقداری #تقوا کافی است. 🔶مشکل اینجاست که در مواقعی(فردی- خانوادگی- اجتماعی و...)، حرف حقی در جایگاه باطل قرار گرفته و با حرف حق دیگری که منطقاً در جایگاه حق است، درگیر می‌شود،‌این همان #فتنه است. 🔶در این حال باید چشمان تیز #عقل را به کار انداخت و حقی را که الان دیگر در جایگاه باطل نشسته است را #شناخت. 🔶این یعنی #بصیرت به معنی تیزبینی در تشخیص حق و باطل( که البته با خود اقدام و عمل را به دنبال دارد.) 🔶همه مؤمنان و #منتظران در عصر #غیبت که غبار فتنه‌ها بلند است به این بصیرت- در حوزه‌های گوناگون اعتقادی، اجتماعی و...- محتاج هستند. ❓سؤال این است که چطور جایگاه‌ها را باید شناخت تا فریب سخن حقی که حالا به عنوان ابزاری در جایگاه باطل قرار گرفته است را نخورد؟ 🔶همانی که حضرت علی علیه السلام درباره فتنه خوارج فرمود:«کلمة حق یُرادُ بِها باطل؛ سخن حقی که قصد باطلی از آن شده است»(نهج البلاغة صبحي صالح، ص: ۸۲) ادامه دارد... #دعای_فرج_راه_رهایی_از_بلایای_آخرالزمان #تقصیر_ماست_غیبت_طولانی_شما😥 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ #سلاااام_یابن_الزهرا_مولاجااانم #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج #تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285

💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #بیست_ویکم یوسف، آشفته و کلافه... تا سرکوچه با قدم های بلند راه میرفت.تا مسیری را با تاکسی🚕 رفت. بقیه راه تا خانه را، به قصد پیاده روی، از ماشین پیاده شد. چند روزی گذشت... ذهنش به اتفاقات آن شب رفت، یادش به ماشینش افتاد. ماشین را نزدیک تکیه، پارک کرده بود و خودش با تاکسی برگشته بود!! از کارش خنده ای کرد.☺️🙈با گوشی اش شماره علی را گرفت.اولین بوق تماس برقرار شد. _به به سلام رفیق فابریک چه خبرا😍 یوسف_باید ببینمت علی شاد و پر انرژی بود. _پس کو سلامت😜 _سلام...بلند شو بیا اینجا کارت دارم _تو کارم داری من بیام؟!😁 کلافه تر از قبل گفت: _کجایی😤 _خونه.😜 _علی میای یانه؟.. نمیای قط کنم!!😠 _باشه بابا چرا میزنی! اومدم😐 چند ساعتی از آمدن علی گذشته بود... قرارش همین بود.که علی بیاید برایش حرف بزند. کمی درد دل.. لااقل یک راهکار..!!! در این چند روز فقط فکر کرده بود.! باید فرصت میداد به خودش.. به دلش، که او را غافلگیر کرده!💓❣ علی کتابی را برداشت روی تخت نشست. بیخیال یوسف، با حوصله، شروع به خواندن کرد. یوسف کنار پنجره اتاقش ایستاد. به بیرون زل زده بود. بدون هیچ تمرکزی!! _علی...بنظرت چکار کنم..؟؟!! علی حدس زده بود... از رفتار یوسف در این چند روز، که زود عصبی میشد، که حوصله بیرون رفتن از خانه را نداشت. گرچه، بقیه رفقا هم تاحدی شک کرده بودند. علی میشنید یوسف چه میگفت اما باید بی تفاوت میبود. 😎یوسف از بی تفاوتی علی، با حرص، کتاب📓😤 را از دستش گرفت و روی میز کامپیوترش پرت کرد. _دارم با تو حرف میزنمااا..!!! حواست کجاست!😠 _حرف حسابت چیه.! تو چت شده یوسف..!؟💓سردرگمی.. 💓کلافه ای.. 💓زود عصبی میشی...!😠 یوسف چپ چپ نگاهش کرد. علی_ هان چیه.. !!؟؟😠اون از اون شب، هیئت، که اینجوری کردی.. کل سیستم رو قطع کردی.. اون از ماشینت که گذاشتی همون جا.. اینم از حالا..!! از وقتی اومدم توخودتی! یه ریز داری راه میری!. راه میخای!!؟؟ اول قفل زبونت باز کن بعدم #غرورت رو بذار کنار.! خلاص!😠☝️ کلافه دستی ب گردنش کشید... آرام بسمت میز کامپیوترش رفت. روی صندلی نشست.😣جوابی برای حرفهای علی نداشت.که #حق بود. #بجا بود. گرچه #رک بود.👌 آرنجش را روی پاهایش گذاشت و سرش را در حصار دستانش قرار داد. سکوت کرد. فقط یک کلمه گفت آن هم با صدایی نامفهوم. _نمیدونم...!😣 علی از روی تخت بلند شد با لحنی دلسوزانه گفت: _میخای چکار کنی؟!😊 _اونم نمیدونم..!😣 _به سیدهادی گفتم، ماشینو برد خونشون. بیارمش برات؟! به صندلی تکیه داد.به نقطه ای نامعلوم خیره شد. _بخدا نمیدونم..! هیچی نمیدونم!.. هرکاری فکر میکنی درسته همون کارو بکن علی حدسش به یقین تبدیل شده بود..😊 یکبار خودش، چند سال قبل همین بلا سرش امده بود.مزه عشق😍 را چشیده بود.وقتی دلباخته مرضیه💞شده بود..! یوسف را میشناخت... خوددار تر از آن بود که به این راحتی حرفش را بیان کند.هرچه بود رفیق بودند.لبخندی زد. دستش را روی شانه یوسف گذاشت. _من دارم میرم یه وقت کارم داشتی بگو. کاری نداری؟😊 یوسف بی حوصله تر از آن بود که جوابی دهد... سرش را به علامت نه تکان داد. علی خداحافظی کرد و رفت... ادامه دارد... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود @zohoor_nazdike_enshaallah

. 📣 خواسته‌های نامشروع سگ زرد و مزدورانش از ایران؛ #نه_محکم جمهوری اسلامی ⚠️ مارکو وزیر خارجه #آمریکا: اگر شما بتوانید در هر سطحی غنی‌سازی کنید، اساساً می‌توانید خیلی سریع به #غنی‌سازی در سطح تسلیحاتی برسید. این یک واقعیت اساسی است که همه می‌دانند، و این مشکل #توافق اوباما بود. اما هدف نهایی اینجا ساده است؛ ایران هرگز نباید #سلاح_اتمی داشته باشد. و ترجیح رئیس‌جمهور ترامپ، چون او جنگ را دوست ندارد، این است که این هدف از طریق #مذاکره صلح‌آمیز به دست آید. ✍ دروغ محض؛ اگر توان جنگیدن داشتند، اصلا سر میز مذاکره نمی‌نشستند. 🔹 خطیب‌زاده معاون وزیر خارجه: هیچکس در جایگاهی نیست که ایران را از حق #غنی_سازی اورانیوم محروم کند. 🔸 سخنگوی وزارت خارجه: تغییر موضع آمریکایی‌ها در #مذاکرات شبیه بازی مار و پله است، تا به نتایج مثبتی می‌رسیم طرف آمریکایی مواضع دیگری اتخاذ میکند. 🔺 دکتر عراقچی: چه #توافق بشود چه توافق نشود غنی سازی اورانیوم در #ایران ادامه خواهد یافت. ✍ در این بین، اگر دشمن آمریکایی و مزدوران او در #اروپا (سران آلمان، فرانسه، انگلیس)، #مکانیسم_ماشه را فعال کنند؛ قطعا مذاکرات به شکست کشیده خواهد شد. آن وقت با اجرای #وعده_صادق۳ و شخم زدن زیرساخت‌های اسرائیل، دشمن مجبور به پذیرش #حق مشروع هسته‌ای ایران خواهد شد که این بار، ما نخواهیم پذیرفت. ⁉️ به نظر شما اکنون در مرحله‌ی #طلب_مجدد_حق از طریق مذاکره دوم هستیم یا #مرحله_سیوف ؟! 🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇 @zohoor_nazdike_enshaallah