ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۸ 💠صدای شیطان به گوش میرسد... 🔹مدّتی است مردم دنیا صدای جبرئیل و ندای او را شنیده
#داستان_ظهور ۹
💠لشکری که در دل زمین فرو میرود ...
🔹امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه مهتابی است.
چهار شب از ظهور امام زمان میگذرد و در شهر مکّه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارند.
سپاه سفیانی هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد.
آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند.
امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت میکنند.
سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکّه را تصرّف و کعبه را خراب کنند و امام را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی است.
🔹به راستی، امام زمان که فقط سیصد و سیزده سرباز دارد، چگونه میخواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟
من میدانم که خدا هرگز ولیّ خود را تنها نمی گذارد.
سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت میکند و بعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین «بَیْدا» مستقر میشود.
🔹می دانید «بَیْدا» کجا است؟
حدود پانزده کیلومتر در جاده «مدینه» به سوی «مکّه» که پیش بروی به سرزمین «بَیْدا» میرسی.
پاسی از شب میگذرد...
آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت میآید؟
نگاه کن! ظاهرش نشان میدهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است.
آن مرد سراغ امام را میگیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد.
یاران امام، آن مرد را خدمت امام میآورند.
آن مرد میگوید: «ای سرورم! من مأموریّت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داد تا پیش شما بیایم».
🔹من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب میکنم. چگونه است که این مرد ادّعا میکند فرشتگان را دیده است؟
امام که به همه چیز آگاهی دارد، میگوید: «حکایت خود و برادرت را تعریف کن ».
آن مرد رو به امام میکند و چنین میگوید: «من آمدهام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی نابود شد. من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصرّف مکّه حرکت کردیم.
وقتی به سرزمین بَیْدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم. ناگهان فریادی بلند در آن بیابان پیچید: ای صحرای بَیْدا! این قوم ستمگر را در خود فرو ببر!».
آن مرد سخن خود را چنین ادامه میدهد: «سپش من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد. فقط من و برادرم باقی ماندیم و هیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند. من وبرادرم مات و مبهوت مانده بودیم.
ناگهان فرشته ای را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت: اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت. بعد از آن رو به من کرد و گفت: به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت ده و توبه کن».
🔹حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است.
آری خداوند به وعده خود وفا نمود و دشمنان امام زمان را نابود کرد.
آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را میبیند توبه میکند و توبه اش قبول میشود.
آیا میدانی آن فرشته ای که با این مرد سخن گفت که بود؟
آن فریادی که درصحرای «بَیْدا» بلند شد چه بود؟
او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند.
سپاه سفیانی که میخواست کعبه را خراب کرده و با امام زمان بجنگد به عذاب خدا گرفتار شده و در دل زمین فرو رفته است.
خبر نابودی سپاه سفیانی به سرعت در همه جا پخش میشود. گروهی از آنها که از ماهها قبل، مکّه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر فرار میکنند.
سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا میگیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون میکند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
#داستان_ظهور ۹ 💠لشکری که در دل زمین فرو میرود ... 🔹امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه
#داستان_ظهور ۱۰
💠لشکر ده هزار نفری میآید ....
🔹مردم مکّه بعد از اینکه خبر نابودی سپاه سفیانی را میشنوند خیلی میترسند و برای همین شهر آرام میشود و دیگر کسی به فکر دشمنی با امام نیست.
پایتخت حکومت جهانی امام، شهر کوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوی کوفه حرکت کنم.
خیلی دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوی کوفه حرکت خواهد کرد، نزد یکی از یاران امام میروم و از او میپرسم:
چرا امام به سوی کوفه حرکت نمی کند؟
او در جواب میگوید: امام منتظر است تا همه افراد لشکرش به مکّه بیایند.
🔹آری، از وقتی که جبرئیل ندا داد و مردم را به سوی امام فرا خواند، عدّه زیادی حرکت کرده اند. آنان به مکّه دعوت شده اند و مأموریت دارند که به امام بپیوندند.
آیا تا به حال دیده ای که پرندگان چگونه به سوی لانههای خود پناه میبرند؟
این افراد هم این گونه به مکّه پناه میآورند و در خدمت امام به آرامش واقعی میرسند.
اراده خداوند این است که خروج امام از مکّه با همراهی این لشکر ده هزار نفری باشد.
🔹اگر به خارج از مکّه بروی میبینی که شیعیان با چه اشتیاقی به سوی مکّه میشتابند!
مثل اینکه یک مسابقه برگزار شده است، مسابقه ای برای هر چه زودتر رسیدن به مکّه برای یاری امام!
این شوقی است که خداوند در دل شیعیان قرار داده است و آنان را این چنین بیقرار نموده است.
آنان با عشقی مقدّس، بیابانها را پشت سر میگذارند و تمام سختیها را در راه یاری امام تحمّل میکنند.
و تو خود میدانی که سیصد و سیزده یار به گونه ای دیگر به مکّه آمدند. آنان با «طیّ الارض» و در شب قبل از ظهور به مکّه آمده اند.
آنها در واقع، فرماندهان لشکر امام هستند و در آینده ای نزدیک، هر کدام از طرف امام، حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد.
ولی این ده هزار نفری که در راه مکّه هستند سربازان لشکر امام میباشند، آنها میآیند تا قائم آل محمد (علیه السلام) را یاری کنند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
#داستان_ظهور ۱۰ 💠لشکر ده هزار نفری میآید .... 🔹مردم مکّه بعد از اینکه خبر نابودی سپاه سفیانی را م
#داستان_ظهور ۱۱
💠شیران بیشه ایمان میآیند ...
🔹کم کم لشکر ده هزار نفری کامل میشود. آنها با یکدیگر بسیار مهربان هستند گویی که همه با هم برادرند.
🔹همسفرم! آیا اجازه میدهی من در مورد ویژگی افراد این لشکر سخن بگویم؟
آنان در مقابل دستور امام تسلیم هستند و سخنان امام را با گوش جان میپذیرند.
افرادی شجاع و دلیری که ذرّه ای ترس در دل ندارند.
آری، امام یارانی شجاع و با یقین کامل میخواهد، افراد ترسو و سست عقیده چه کمکی به این حرکت عظیم میتوانند بکنند؟
🔹لشکریان امام چنان در عقیده و ایمان خود استوارند که شیطان هرگز نمی تواند آنها را وسوسه کند. اینان شیران بیشه ایمان و یاوران راستین حق و حقیقت هستند.
اگر شبها به کنارشان بروی، میبینی که مشغول عبادت هستند و صدای گریه و مناجات آنها شنیده میشود. و در روز چون شیران دلیر به میدان میآیند و از هیچ چیز واهمه و ترس ندارند.
برای شهادت دعا میکنند، آرزویشان این است که در رکاب امام به فیض شهادت برسند.
به راستی که چه سعادتی بالاتر از اینکه انسان جان خویش را فدای مولای خود کند!
آیا در این دنیای فانی، آرزویی زیباتر از این سراغ داری؟
خوشا به حال کسانی که چنین آرزوی زیبایی دارند!
و واقعا که زندگی انسان با داشتن این چنین آرمانی، چقدر لذت بخش میشود.
🔹به هر حال، یاران امام همواره دور امام حلقه زده و در شرایط سخت، یار و یاور او هستند.
کافی است امام به آنان دستوری بدهد، آن وقت میبینی که چگونه برای انجام آن دستور سر از پا نمی شناسند.
خداوند نیروی جسمی بسیار زیادی به آنها داده است تا بتوانند به خوبی از امام دفاع کنند.
وقتی که آنها از زمینی عبور میکنند آن زمین به سرزمینهای دیگر فخر میفروشد و از اینکه یکی از یاران امام زمان از روی او گذاشته است به خود مباهات میکند.
همه از یاران امام فرمانبرداری میکنند حتّی پرندگان و حیوانات وحشی.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
#داستان_ظهور ۱۱ 💠شیران بیشه ایمان میآیند ... 🔹کم کم لشکر ده هزار نفری کامل میشود. آنها با یکدیگر
🔵#داستان_ظهور ۱۲
💠لباس ضدّ آتش و عصای شگفت انگیز
🔹اکنون همه سربازان و یاران امام در مکّه جمع شده اند. آنها آمده اند تا جان خود را فدای امام کنند.
امام لباس رزم بر تن کرده و آماده حرکت به سوی مدینه شده است.
آیا میدانی که لباس رزم امام، همان پیراهن یوسف علیه السلام است؟
به راستی چرا امام این لباس را به تن کرده است؟
آیا میدانی لباس امام، لباسی معمولی نیست، بلکه لباسی ضدّ آتش است.
تعجّب نکن، بگذار تاریخ آن را برایت بگویم.
پیراهن یوسف در اصل از ابراهیم علیه السلام بود.
هنگامی که نمرود میخواست ابراهیم علیه السلام را به جرم خداپرستی در آتش اندازد، جبرئیل به زمین آمد تا بزرگ پرچمدار توحید را یاری کند.
او همراه خود لباسی از بهشت آورد.
به خاطرِ همین لباس، ابراهیم در آتش نسوخت.
پس از ابراهیم علیه السلام، این لباس به فرزندان او به ارث رسید تا اینکه لباس یوسف علیه السلام شد و باعث روشنی چشمان یعقوب!
این لباس نسل به نسل گشت تا پیامبر اسلام و بعد از او امامان معصوم (علیهمالسلام)، یکی بعد از دیگری به ارث بردند.
و اکنون روشن شد که چرا خداوند این پیراهن را برای امام زمان نگه داشته است؟
🔹همسفرم! مگر آتش نمرود بزرگترین آتش آن روزگار نبود؟
یک بیابان آتش که شعلههای آن به آسمان میرسید!
نمرود با امکاناتی که در اختیار داشت آتشی به آن بزرگی ایجاد کرد و ابراهیم علیه السلام را در میان آن آتش انداخت؛ امّا خدا، پیامبر خود را با آن پیراهن یاری کرد و امروز همان پیراهن در تن امام زمان است.
🔹امام آماده حرکت شده است، من دقّت میکنم تا ببینم امام با چه اسلحه ای میخواهد به جنگ دشمنان برود.
امام به جای اسلحه، یک چوب دستی دارد!
با خود میگویم که چرا فرمانده این لشکر، این چوب را با خود برداشته است؟
آخر ما میخواهیم به جنگ توپ و تانک و موشک برویم. هر چه فکر میکنم جوابی برای خود نمی یابم؛ برای همین از یکی از یاران امام سؤال میکنم که چرا امام به جای اسلحه این چوب دستی را با خود برداشته است؟
او برایم میگوید: این چوبی که در دست امام قرار دارد، همان عصای موسی علیه السلام است.
با این که چوب این عصا هزاران سال پیش، از درخت بریده شده است؛ امّا هنوز تر و تازه است، مثل اینکه همین الآن آن را، از درخت قطع کرده ای.
🔹در زمان موسی علیه السلام، بشر در سحر و جادو پیشرفت زیادی کرده بود و به اصطلاح، فن آوری بشر آن روز، سحر و جادو بود؛ امّا وقتی موسی عصای خود را به زمین زد، ناگهان آن عصا به اژدهایی تبدیل شد که همه آن سحر و جادوها را در یک چشم به هم زدن بلعید.
امروز هم بشر هر چه پیشرفت کرده و هر فناوری جدیدی داشته باشد باید بداند که امام زمان با همین عصا به مقابله با دشمنان خواهد رفت.
این عصا، یک عصای شگفت انگیز است که هر دستوری را که امام به آن بدهد، انجام میدهد.
🔹تازه حالا فهمیدهام که این چوب، یک عصای سخن گو هم هست و با امام سخن میگوید!
آری، آنچه که بشر به دست خود ساخته است توسط این عصا بلعیده میشود، تانک باشد یا هواپیما یا موشک، چه فرق میکند، کافی است امام به عصا امر کند.
قرآن در مورد عصای موسی سخن گفته است.
آن عصا یک بیابان سحر و
جادو را بلعید، این نکته را قبول میکنی چون قرآن این را میگوید.
پس دور از ذهن نخواهد بود که این عصا بتواند هواپیما و موشک را هم ببلعد.
هنر بشر آن روز سحر و جادو بود، هنر بشر امروز هر چه میخواهد باشد. این عصا به اذن خدا میتواند مقابل آن بایستد.
🔹آیا میدانی وقتی امام، این عصا را بر زمین بزند، آن عصا تبدیل به چه چیزی میشود؟
من نمی دانم از چه لفظی استفاده کنم؟
آیا میتوانم بگویم تبدیل به اژدهایی بزرگ میشود؟
می ترسم بگویی که این نویسنده چه حرفهای عجیب و غریبی میزند. واقعا نمی دانم چه بگویم؟
هیچ چیز بهتر از این نیست که سخن امام باقر علیه السلام را برایت بگویم.
تو که دیگر سخن آن حضرت را قبول داری که فرمود:
«چون قائم ما، عصای خود را به زمین بزند، آن عصا، شکاف بر میدارد، شکافی به اندازه فاصله زمین تا آسمان! و آن عصا هر چه را که مقابلش باشد، میبلعد».
به راستی که خداوند چه حکمتهای زیبایی دارد و با عصای موسی علیه السلام، آخرین ولیّ خود را یاری میکند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۲ 💠لباس ضدّ آتش و عصای شگفت انگیز 🔹اکنون همه سربازان و یاران امام در مکّه جمع شده
🔵#داستان_ظهور ۱۳
💠هزاران فرشته به کمک آمده اند...
🔹نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستاده اند و منتظرند تا دستور حرکت داده شود.
آن جوان را میبینی که در جلو لشکر، پرچمی نورانی در دست دارد؟
آیا او را میشناسی؟
او «شُعَیب بن صالح»، پرچمدار این لشکر بزرگ است.
🔹آیا پرچمی را که در دست اوست میشناسی؟
این همان پرچم پیامبر است.
همان پرچمی که جبرئیل در جنگ «بَدْر» برای پیامبر آورد.
آیا میدانی این پرچم تا به حال، فقط دو بار مورد استفاده قرار گرفته است؟
اوّلین بار زمانی بود که جبرئیل آن پرچم را برای پیامبر آورد و او هم در جنگ بدر آن را باز نمود و لشکر اسلام در آن جنگ به پیروزی بزرگی دست یافت.
پیامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع کرد و دیگر در هیچ جنگی آن را باز
نکرد و تحویل امیرالمومنین علیه السلام داد.
آن حضرت نیز فقط در جنگ جمل، آن پرچم را باز نمود و دیگر از آن استفاده نکرد.
🔹آیا میدانی که این پرچم از جنس پارچههای دنیایی مثل پنبه و کتان و حریر نیست، بلکه از جنس گیاهان بهشتی است.
این پرچم آن قدر نورانی است که میتواند شرق و غرب دنیا را روشن گرداند.
وقتی که این پرچم برافراشته میشود، ترس و وحشت عجیبی در دشمنان پدیدار میگردد به طوری که دیگر نمی توانند هیچ کاری بکنند.
از طرف دیگر با برافراشتن این پرچم، دلهای یاران امام زمان چنان از شجاعت پر میشود که گویی این دلها از جنس آهن است و هیچ ترسی به آنها راه ندارد.
جالب است بدانی که چوب این پرچم از آسمان آمده است و هر وقت امام بخواهد دشمنی را نابود سازد، کافی است با این پرچم به او اشاره کند پس به امر خدا، آن دشمن به هلاکت میرسد.
🔹آیا میدانی هرگاه که این پرچم باز شود هفت دسته از فرشتگان به یاری امام میآیند؟
دسته اوّل: فرشتگانی که با نوح علیه السلام، در کشتی بودند و او را یاری کردند.
دسته دوم: فرشتگانی که به یاری ابراهیم علیه السلام آمدند.
دسته سوم: فرشتگانی که همراه موسی علیه السلام بودند زمانی که رود نیل به امر خدا شکافته شد و قوم بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند.
دسته چهارم: فرشتگانی که هنگام رفتن عیسی علیه السلام به آسمان، همراه او بودند.
دسته پنجم: چهار هزار فرشته ای که همیشه در رکاب پیامبر اسلام بودند.
دسته ششم: سیصد و سیزده فرشته ای که در جنگ «بَدْر» به یاری پیامبر آمدند.
دسته هفتم: فرشتگانی که برای یاری امام حسین علیه السلام به کربلا آمدند.
آمار کل این هفت دسته، سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته است که به یاری امام زمان میآیند.
🔹اگر سمت راست لشکر را نگاه کنی، جبرئیل را میبینی؛ در سمت چپ لشکر هم، میکائیل ایستاده است.
همه نیرویهای زمینی و آسمانی آماده اند تا ایشان دستور حرکت بدهد.
وقتی لشکر امام حرکت کند، ترس عجیبی در دل دشمنان ایجاد میشود و به همین دلیل است که همیشه پیروزی با این لشکر است.
🔹آری، کسانی که قصد دشمنی با نور خدا را دارند ترسی عجیب وجودشان را فرا میگیرد؛ امّا کسانی که سالهای سال در جستجوی نور خدا بوده اند محبّت و علاقه زیادی به امام پیدا میکنند. آنها هرگز از این حرکت آسمانی نمی ترسند، بلکه هر لحظه آرزو میکنند که حکومت مهدوی تشکیل شود وعدالت واقعی را به چشم خود ببینند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۳ 💠هزاران فرشته به کمک آمده اند... 🔹نگاه کن! یاران امام زمان با چه نظمی زیبا ایستا
🔵#داستان_ظهور ۱۴
💠آنانی که بار دیگر زنده شده اند ...
🔹همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود، لشکر به گروههایی منظّم تقسیم شده است.
در این میان متوجّه یک گروه هفت نفری میشوم. جلو میروم و از یکی از آنها میخواهم که درباره خودش سخن بگوید.
🔹او خودش را «تلمیخا» معرّفی میکند.
نمی دانم او را میشناسی یا نه؟
«تلمیخا»، نام یکی از اصحاب کهف است، اصحاب کهف همان هفت نفری هستند که در قرآن قصّه آنها آمده است.
آیا سوره کهف را خوانده ای؟
آن هفت نفر خدا پرست از ترس طاغوت زمان خود به غاری پناه بردند و بیش از سیصد سال در آن غار خواب بودند.
شاید بگویی: آقای نویسنده، عجب حرفهایی میزنی؟ حواست کجاست؟
نکند خیالاتی شده ای؟ اصحاب کهف هزاران سال است از دنیا رفته اند، آخر چطور آنها را در لشکر امام زمان، میبینی؟
من در اینجا فقط یک جمله میگویم:
مگر سخن امام صادق علیه السلام را نشنیده ای که فرمود: «هرگاه قائم ما قیام کند خداوند اصحاب کهف را زنده میکند».
🔹آری، در لشکر قائم آل محمّد (علیهم السلام) افراد زیادی هستند که بعد از مرگ به امر خدا زنده شده اند تا آن حضرت را یاری کنند.
یکی دیگر از آنها «مقداد» است.
او یکی از بهترین یاران پیامبر و امیرالمؤمنین بود که اکنون به امر خدا به دنیا بازگشته است.
🔹دیگری «جابر بن عبد اللّه انصاری» است. او از یاران نزدیک پیامبر بود و تا زمان امام باقر علیه السلام زنده ماند.
همان کسی که روز «اربعین» به کربلا آمد و در آب فرات غسل کرد و قبر شهید کربلا را زیارت کرد؛ اکنون، او زنده شده است تا انتقام خون امام حسین (علیه السلام) را بگیرد.
🔹من عدّه زیادی را میبینم که میگویند ما در عالم برزخ بودیم و چون امام زمان ظهور کرد، فرشته ای نزد ما آمد و به ما خبر داد که روزگار ظهور فرا رسیده است، برخیزید و به یاری آن حضرت بشتابید.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۴ 💠آنانی که بار دیگر زنده شده اند ... 🔹همه منتظرند تا فرمان حرکت صادر شود، لشکر به
🔵#داستان_ظهور ۱۵
💠شعار لشکر امام زمان چیست؟
🔹امام زمان برنامه لشکر خود را معیّن نموده است، اوّلین هدف این لشکر، رهایی شهر مدینه از دست طاغوت است.
درست است که سیصد هزار نفر از سپاه سفیانی در بیابان «بَیْدا» به زمین فرو رفتند؛ امّا هنوز گروهی از طرفداران سفیانی در مدینه باقی مانده اند و این شهر را در تصرّف خود دارند.
🔹گوش کن! آیا این صدا را میشنوی؟
هیچ کس همراه خود آب و غذا برندارد.
این دستور امام است که به لشکر ابلاغ میشود.
این تنها لشکر دنیاست که به «واحد تدارکات» نیاز ندارد!
آخر مگر میشود لشکری با بیش از ده هزار سرباز در این گرمای عربستان هیچ آب و غذایی همراه نداشته باشد.
امام برای رفع تشنگی لشکر خود چه برنامه ای دارد؟
چه میشد اگر هر کسی مقداری آب و غذا با خود برمی داشت؟
🔹دوست خوب من! آیا موافقی همراه این لشکر برویم؟
تو خود میدانی که ما هم باید این دستور را عمل کنیم و آب و غذا با خود برنداریم.
ظاهرا موافقی که به سفر خود ادامه بدهیم باشد؛ امّا به من قول بده اگر تشنه ات شد، از من آب نخواهی!
🔹لشکر بزرگ حق، آماده حرکت است...
هر لشکر و سپاهی برای خود، یک شعاری را انتخاب میکند به نظر شما شعار این لشکر چیست؟
گوش کن! همه لشکر یک صدا فریاد میزنند: یا لَثاراتِ الحُسَیْنِ؛ ای خون خواهان حسین (علیه السلام)!
🔹امام میداند که صدها سال است شیعه برای امام حسین علیه السلام اشک ریخته است. آری، این نام حسین است که دلها را منقلب میکند.
🔹من در این میان به فکر فرو میروم که این لشکر چگونه شعار خود را خون خواهی امام حسین قرار میدهد در حالی که بیش از هزار سال است که یزید و سپاهیان او مرده اند؟
این یک قانون الهی است که اگر خون مظلومی در شرق دنیا ریخته شود و کسی در غرب زمین به این کار راضی باشد، او هم شریک جرم محسوب میشود.
اگر چه یزید و یزیدیان مرده اند؛ امّا امروز گروههای بسیاری هستند که به کار
یزید افتخار میکنند!
سفیانی و سپاهیان او، ادامه دهنده راه یزید هستند، اگر یزید، امام حسین (علیه السلام) را شهید کرد، امروز سفیانی که در شهر کوفه است، هر کس را که نامش حسین است، شهید میکند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۵ 💠شعار لشکر امام زمان چیست؟ 🔹امام زمان برنامه لشکر خود را معیّن نموده است، اوّلین
🔵#داستان_ظهور ۱۶
💠بانوانی که پرستاری میکنند ...
🔹گروهی از بانوان، در کمال حیا و عفّت، لشکر امام زمان را همراهی میکنند.
سؤال میکنی: این لشکر برای جنگ میرود، پس این بانوان کجا میروند؟
آیا شنیده ای هرگاه پیامبر به جنگ میرفتند، جمعی از بانوان همراه آن حضرت بودند و به پرستاری مجروحان میپرداختند؟
اکنون امام میخواهد به شیوه پیامبر عمل کند و جمعی از بانوان را برای مداوای مجروحان همراه خود میبرد.
🔹امام صادق (علیه السلام) خبر داده اند که در جمع این بانوان، سمیّه هم هست. همان که مادر عمّار یاسر بود و اوّل زن شهید اسلام.
او شیر زنی بود که در زیر شکنجههای «ابوجهل» به شهادت رسید؛ ولی حاضر نشد از عقیده خود دست بردارد.
اکنون خداوند میخواهد پاداش ایستادگی او را بدهد، برای همین او را زنده کرده است تا شاهد عزّت اسلام باشد.
یکی دیگر از آن بانوان «أمّ أَیْمَن» است. آیا او را میشناسی؟
أمّ ایمن در جنگ اُحُد و حُنَین و خَیْبَر در لشکر اسلام همراه پیامبر بود و به پرستاری مجروحان میپرداخت.
اکنون او هم به امر خدا زنده شده است تا این بار در لشکر فرزند پیامبر به مداوای مجروحان بپردازد.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۶ 💠بانوانی که پرستاری میکنند ... 🔹گروهی از بانوان، در کمال حیا و عفّت، لشکر امام ز
🔵#داستان_ظهور ۱۷
💠آن سنگ بزرگ را بیاورید!
🔹امام یکی از یاران نزدیک خود را به عنوان فرماندار مکّه و جانشین خود معیّن مینماید و دستور حرکت به سوی مدینه را صادر میکند.
لشکر به سمت مدینه به پیش میرود.
هوا خیلی گرم است و کم کم تشنگی بر همه غلبه میکند.
من که خیلی تشنه هستم و در این فکرم که چگونه در این بیابان خشک، آب پیدا کنم. آیا تو هم تشنه شده ای؟
🔹امام تشنگی و گرسنگی یارانش را میبیند، دستور میدهد تا لشکر در وسط بیابان منزل کند.
اینجا یک بیابان خشک است، نه آبی، نه گیاهی! فقط عطش است و گرمای سوزان صحرای حجاز!
آن طرف چه خبر است؟ چرا همه نگاهها متوجّه آنجا شده است؟
امام دستور داده است سنگ بزرگی را پیش او بیاورند.
این سنگ کجا بوده است؟
گویا از زمانی که از مکّه حرکت کرده ایم، این سنگ همراه این لشکر بوده است.
اکنون، امام با عصایش به این سنگ میزند. ناگهان همه فریاد میزنند: آب! آب!
چه آب گوارایی از این سنگ جاری میشود! خدایا این سنگ و این عصا چه حکایتی دارند؟
🔹اصل ماجرا به زمان موسی ، برمی گردد، آن زمانی که قوم موسی در بیابانی بدون آب، گرفتار شده بودند و نزدیک بود از تشنگی هلاک شوند، پس موسی علیه السلام عصای خود را بر سنگی زد و دوازده چشمه آب از آن سنگ جاری شد.
همه قوم بنی اسرائیل که بیش از ششصد هزار نفر بودند از آن آب سیراب شدند. اکنون همان سنگ در مقابل امام زمان میباشد.
این سنگ از موسی (علیه السلام) به امام به ارث رسیده است، آری به راستی که او وارث همه پیامبران میباشد.
آبی که از این سنگ میجوشد هم تشنگی را برطرف میکند و هم نیاز انسان را به غذا!
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۷ 💠آن سنگ بزرگ را بیاورید! 🔹امام یکی از یاران نزدیک خود را به عنوان فرماندار مکّه
🔵#داستان_ظهور ۱۸
💠لشکر به سوی مکّه باز میگردد...
🔹ما هنوز از شهر مکّه فاصله زیادی نگرفته ایم که خبر ناگواری از آن شهر به ما میرسد.
به امام خبر میرسد مردم مکّه شورش و انقلاب کرده اند و فرماندار شهر را به قتل رسانده اند.
اکنون امام دستور میدهد تا لشکر به سوی مکّه باز گردد.
خبر به مردم مکّه میرسد. آنها میدانند که نمی توانند با این لشکر مقابله کنند، بنابراین با گریه، خدمت امام میرسند و میگویند: «ای مهدی آل محمّد، توبه ما را بپذیر».
🔹شما فکر میکنید آیا امام توبه آنها را میپذیرد؟
آری درست حدس زده اید، او فرزند همان کسی است که وقتی نگاهش به «ابن مُلجَم» افتاد به پسرش، امام حسن فرم (علیه السلام) فرمود: «پسرم با او مهربان باش و در حقّ او احسان کن، مبادا او گرسنه بماند».
🔹امیرالمومنین علی (علیه السلام) در حالی که فرقش با شمشیر ابن ملجم شکافته شده بود، سفارش قاتل خویش را به فرزندش میکرد!
امام زمان فرزند همان علی است. او تمام مردم مکّه را میبخشد!
به راستی، کدامین حکومت است که چنین عطوفت و مهربانی داشته باشد؟
🔹آیا تا به حال شنیده ای که مردم شهری قیام کنند و فرماندار را که نماینده حکومت است به قتل برسانند؛ امّا آن حکومت همه مردم را ببخشد؟
آنانی که مردم را از امام زمان و دوران ظهور میترسانند، ندانسته آب به آسیاب دشمن میریزند.
چرا ما ندانسته، چنین عمل میکنیم؟
چرا به جای آنکه شوق و اشتیاق مردم را به ظهور زیاد کنیم، آنان را بیشتر میترسانیم، این همان چیزی است که دشمنان مکتب تشیّع میخواهند.
امام زمان ما، مظهر رحمت و مهربانی خداوند است.
او میآید تا مردم دنیا، مهر و محبّت را در وجود او بیابند.
به هر حال امام، تمام مردم مکّه را میبخشد؛ فرمانداری جدید برای شهر مشخص و سپس به سوی مدینه حرکت میکند.
هنوز چند منزل از مکّه دور نشده ایم که خبر جدیدی میرسد: مردم مکّه بار دیگر انقلاب کرده و فرماندار جدید را هم کشته اند.
امام این بار تصمیم میگیرد تا شهر مکّه را از وجود آن ظالمها پاک کند. او گروهی از یاران خود را به مکّه میفرستد تا در این شهر امنیت و آرامش را برقرار کنند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۸ 💠لشکر به سوی مکّه باز میگردد... 🔹ما هنوز از شهر مکّه فاصله زیادی نگرفته ایم که
🔵#داستان_ظهور ۱۹
💠انتقام از دشمنان مهتاب
🔹لشکر امام زمان به مدینه، شهر پیامبر نزدیک میشود.
اگر چه تعداد زیادی از سپاه سفیانی، در سرزمین «بَیْدا» هلاک شدند؛ امّا هنوز گروهی از آنان شهر مدینه را در تصرّف دارند.
آنان در شهر مدینه جنایتهای زیادی کرده اند و مسجد و حرم پیامبر را ویران کرده اند.
لشکر امام وارد مدینه میشود و شهر به تصرّف امام در میآید.
امام وارد مسجد و حرم پیامبر میشود و دستور تعمیر آنجا را میدهد.
🔹آری، اینجا، مدینه است، شهر حزن و اندوه!
در مدینه بود که گروهی جمع شدند و درب خانه وحی را آتش زدند، هنوز صدای گریه فاطمه (سلام الله علیها) در شهر طنین انداز است، قدم به قدم این شهر، شاهد مظلومیّت فاطمه است.
امام میخواهد تا از دشمنان مادر مظلومش انتقام بگیرد.
🔹اگر دیروز نامردهایی، درِ خانه فاطمه را آتش زدند، امروز به امر خدا، آنان زنده میشوند تا محاکمه شوند و در آتشی بس بزرگ سوزانده شوند.
و اینجاست که دل هر شیعه ای شاد و مسرور میشود.
آری، امروز دشمنانِ فاطمه (سلام الله علیها) در آتش میسوزند و به سزایِ عمل ننگین خود میرسند و همه دوستان خدا شاد میشوند.
امام بعد از اینکه برنامههای خود را در شهر مدینه انجام داد به سوی شهر کوفه حرکت میکند؛ زیرا خداوند چنین خواسته است که پایتخت حکومت مهدوی، کوفه باشد.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah
ظهور نزدیکه ان شاءالله
🔵#داستان_ظهور ۱۹ 💠انتقام از دشمنان مهتاب 🔹لشکر امام زمان به مدینه، شهر پیامبر نزدیک میشود. اگر
🔵#داستان_ظهور ۲۰
💠پیش به سوی کوفه
🔹آیا تاکنون نام «سیّدحَسَنی» را شنیده ای؟
او از فرزندان امام حسن (علیه السلام) است که در «خراسان» قیام میکند و مردم را به یاری امام زمان دعوت میکند.
سیّدحسنی شنیده است که کوفه در تصرّف سُفیانی است برای همین با لشکر خود به سمت کوفه حرکت کرده تا سفیانی را شکست دهد و کوفه را آزاد کند.
او پرچمهایی به رنگ سیاه برای لشکر خود انتخاب میکند و با دوازده هزار نفر به سمت کوفه به پیش میتازد.
🔹وقتی این خبر به سفیانی میرسد از کوفه بیرون میرود و این شهر به تصرّف سیّدحسنی در میآید.
فرار سفیانی از کوفه، یک تاکتیک نظامی است؛ زیرا هدف اصلی او جنگ با امام زمان است، برای همین او میخواهد قوای خود را برای آن جنگ اصلی نگاه دارد.
🔹هنوز به کوفه نرسیده ایم که خبر فتح کوفه به دست سیّدحسنی به ما میرسد.
حالا دیگر لشکر حق به راحتی میتواند وارد این شهر شود.
خیلی دلم میخواهد مسجد کوفه را ببینم.
لحظه شماری میکنم تا هر چه زودتر وارد کوفه شویم؛ امّا لشکر متوقّف میشود.
به راستی چه خبر است؟
🔹امام دستور داده اند که لشکر، همین جا بیرون کوفه متوقف شود.
آن طرف را نگاه کن!
سیّدحسنی با یاران خود به سمت ما میآیند. او خدمت امام میرسد و عرض سلام و ادب میکند.
او به مولای خود، اعتقاد محکمی دارد؛ امّا برای اینکه یقین یاران او زیادتر شود، خطاب به امام میگوید: «اگر شما مهدی آل محمّد هستید، نشانههای امامت را به ما نشان بدهید».
🔹شاید بگویی نشانههای امامت دیگر چیست؟
منظور سیّدحسنی، عصای موسی (علیه السلام) و انگشتر و عمامه پیامبر اسلام است.
امام زمان تمام آنچه را سیّدحسنی تقاضا کرده است به او نشان میدهد.
سیّدحسنی فریاد میزند: اللّه أکبر، اللّه أکبر.
همه نگاه میکنند، او پیشانی امام را میبوسد.
🔹و بعد چنین میگوید: «ای فرزند رسول خدا! من میخواهم با شما بیعت کنم».
سیّدحسنی با امام بیعت کرده و پیمان یاری میبندد. وقتی یاران او این
صحنه را میبینند، آنها نیز با امام بیعت میکنند.
دیگر وقت آن رسیده است که امام وارد شهر کوفه شود.
یاران امام در مسجد کوفه مستقر شده و در جای جای این مسجد خیمه به پا میکنند.
امشب اوّلین شبی است که لشکریان امام به مسجد کوفه آمده اند، آنها تا صبح مشغول راز و نیاز با خدای مهربان میشوند.
آیا میدانی خواندن نماز مستحبی در این مسجد به اندازه ثواب یک عُمره (سفر زیارتی خانه خدا) است.
چند روز میگذرد...
خبردار میشویم که امام همراه با گروهی از یاران خود به سمت بیابانهای اطراف کوفه میروند. پس ما نیز همراه آنان میرویم تا ببینیم چه خبر است.
بعد از مدّتی راه پیمایی، امام در وسط بیابان میایستد و به یاران خود دستور میدهد تا در زمین گودالی بکَنند.
بعد از مدتّی، همه متوجّه چیز عجیبی میشوند. نگاه کن، دوازده هزار سلاح، آن هم در دل خاک!
آری، اینها اسلحههایی است که خدا برای امام و یاران او آماده کرده است.
امام به یاران خود دستور میدهد تا این اسلحهها را به شهر کوفه ببرند و در میان لشکریان تقسیم کنند.
یاران همه اسلحهها را برداشته و به سوی کوفه باز میگردند.
🔰ادامه دارد...
✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇
@zohoor_nazdike_enshaallah