eitaa logo
ظهور نزدیکه ان شاءالله
9.2هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
14.7هزار ویدیو
44 فایل
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است 🌱 هدف از ایجاد کانال معرفت بیشتر به امام و خودسازی و در نهایت زمینه سازی ظهور...❤️💚 جهت تبادل و تبلیغ 👈 @Gol_narges_110 کپی با ذکر صلوات آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔆امروز 405737 روز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 ‌‌🔴تردید در صداقت منتظر بی‌عمل! ◀️شاید در برهه‌ای از تاریخ شیعه، بر سر این مطلب که آیا حکومت مهدوی از مقوله است و یا بحثهای زیادی صورت می‌گرفت. ◀️ اما در زمانه ی ما با مطالعه دقیقتر و فهم عمیق‌تر مباحث مهدوی اکنون واضح شده است که : 🔺انتظار،باوری، بارور به عمل است و منتظری که در رفتار خود این عقیده را به ظهور نرساند باید در او نمود. 🔺چرا که دیگر اکنون همه به این سخن امام ع رسیده‌اند که «أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ؛ بافضیلت‌ترین شیعه ما،‌ فرج است».(كفاية الأثر، ص: ۲۸۱) 🔺و انسان منتظر با انتظار فعال خود، فرایند را آماده می‌کند. 😥 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ ما منتظریم از سفر، برگردی یک‌روز شبیه رهگذر برگردی... با کاسه‌ی آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشت در، برگردی... وقتش نرسیده است ای مرد ظهور با سیصدوسیزده نفر، برگردی؟😢 https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔆امروز 405813 روز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 ‌‌🔴تردید در صداقت منتظر بی‌عمل! ◀️شاید در برهه‌ای از تاریخ شیعه، بر سر این مطلب که آیا حکومت مهدوی از مقوله است و یا بحثهای زیادی صورت می‌گرفت. ◀️ اما در زمانه ی ما با مطالعه دقیقتر و فهم عمیق‌تر مباحث مهدوی اکنون واضح شده است که : 🔺انتظار،باوری، بارور به عمل است و منتظری که در رفتار خود این عقیده را به ظهور نرساند باید در او نمود. 🔺چرا که دیگر اکنون همه به این سخن امام ع رسیده‌اند که «أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ؛ بافضیلت‌ترین شیعه ما،‌ فرج است».(كفاية الأثر، ص: ۲۸۱) 🔺و انسان منتظر با انتظار فعال خود، فرایند را آماده می‌کند. 😥 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ مولا‌،باید به که گوییم‌ پریشانی خود را‌ بجوییم کجا‌، یوسف کنعانی خود را‌ ؟ ما را بطلب‌ لایق دیدار تو باشیم‌ پنهان مکن آن‌ چهره نورانی خود را‌ 😭 https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله ‌‌🔴تردید در صداقت منتظر بی‌عمل! ◀️شاید در برهه‌ای از تاریخ شیعه، بر سر این مطلب که آیا حکومت مهدوی از مقوله است و یا بحثهای زیادی صورت می‌گرفت. ◀️ اما در زمانه ی ما با مطالعه دقیقتر و فهم عمیق‌تر مباحث مهدوی اکنون واضح شده است که : انتظار،باوری، بارور به عمل است و منتظری که در رفتار خود این عقیده را به ظهور نرساند باید در او نمود. چرا که دیگر اکنون همه به این سخن امام علیه‌السلام رسیده‌اند که «أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِيعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ؛ بافضیلت‌ترین شیعه ما،‌ فرج است».(كفاية الأثر، ص: ۲۸۱) و انسان منتظر با انتظار فعال خود، فرایند را آماده می‌کند. 😥 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ ای روشنی ديده ی احرار كجائی؟ ای شمع فروزان شب تار كجائی؟ جانها به لب آمد ز فراق رخ ماهت هستيم همه طالب ديدار كجائی https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ ریحانه جلو آمد... _اشکال نداره. هرچی شما دوست دارین بگین. همون دختر داداش هم خوبه. منم هرچی شما بگی صداتون میکنم. اگه مادرجون خوشتون نمیاد، زن عمو فخری میگم. خوبه..؟☺️ فخری خانم به ریحانه شک نداشت اما حریف دلش نمیشد. دوست نداشت ریحانه را عروسش ببیند.😕 _همون زن عمو فخری خوبه. کوروش خان_ حالا هدیه ت رو باز کن من که خیلی دلم میخاد ببینم چیه..! ریحانه_ اصلا قابلتونو نداره.. شما بهترین مادر دنیایین.😊 فخری خانم کادو را باز کرد... روسری ابریشمی بود. به رنگ یشمی. اطرافش طلاکوب شده بود. مجلسی بود. ریحانه روسری را.. از فخری خانم گرفت. روی سر مادر شوهرش انداخت. کوروش خان که حس جوانی به او برگشته بود. _خیلی زیبا شدی فخری.دست خریدار روسری درد نکنه.. مگه نه؟!😍 فخری خانم هم خوشش آمده بود. کمی از موضعش عقب رفت. نرمتر جواب داد. _آره خیلی قشنگه. مجلسیه.😊 رو به ریحانه گفت: _ممنونم ازت😊 ریحانه مادر یوسفش را در آغوش گرفت. _قابلتونو اصلا نداره.. ببخشید اگه کم هست.🤗 آن شب گذشت... ریحانه حکم را خوب اجرا کرده بود... روحیه مردش بحالت اول .. هرچه را که فامیلها رشته بودند. پنبه شده بود... هر از گاهی کسی حرفی میزد،.. یوسف درعمل، به آنها ثابت میکرد.. ✨ماه رجب ✨ بود... و عاشقانه هایشان. باهم هفته ای دو روز را میگرفتند.. را یا درمسجد بجماعت... و یا خودشان خلوتی عارفانه و عاشقانه رقم میزدند.😍✨☺️ بعد از خرید... دلشان لک زده بود برای زیارت.به امامزاده رفتند. کنار حوض⛲️ قرار گذاشتند نیمساعت دیگر بیایند. هرکدام، از ورودی های مخصوص وارد حرم امامزاده شدند. اذن دخول، دعا، نماز حاجت... ریحانه کنار حوض ایستاده بود به انتظار یارش. کمی آنطرف تر... یوسفش نظرش را جلب کرد. نزدیکش رفت هرچه او را صدا زد. تاثیر نداشت.... یازهرا میگفت و تکانش میداد.... یوسف مچاله شده افتاد... 😰😱😭 ادامه دارد...