eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
59.4هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای کمیل_101217161158.mp3
14.47M
💠 مناجات دعای کمیل 🎤🎤 حاج منصور ارضی 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌸 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 💠کانال جنت المهدی۳۱۳👇••🇮🇷•• ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅          @jannatolmahdi313 ❁❁═༅ ═🌸🌸🌸═❁❁═༅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 «» در شبکه افق از اندیشه‌های آوینی می‌گوید ویژه‌ برنامه تلویزیونی «مجاهد» نگاهی به اندیشه و زمانه سید شهیدان اهل قلم، در سه قسمت از شبکه افق پخش می‌شود. بیستم فروردین ماه سالروز شهادت سید مرتضی آوینی است، مردی از جنس قلم و رسانه که روز شهادتش به عنوان روز هنر انقلاب اسلامی نامگذاری شده است. ⏰ «مجاهد» روزهای پنجشنبه، جمعه و شنبه ۲۱ تا ۲۳ فروردین ماه ساعت ۱۷ از شبکه افق پخش می‌شود و تکرار آن ساعت ۱۴ روز بعد روی آنتن می‌رود. 🆔 @ofogh_tv
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️علی علیزاده معروف به "علیز " سال۹۳ در پاریس در جمع منافقین میگه باید روش کار عوض بشه و باید تو دل جامعه نفوذ کنیم برای پیروز شدن بر جمهوری اسلامی باید خودمون رو احیا کنیم روش مبارزه رو باید تغییر داد! ⚠️ نفوذ به جریانات انقلابی را جدی بگیریم. اینگونه به اشخاص انقلابی خودشان را نزدیک میکنند. با مواضعی ظاهرا انقلابی. پس راحت اعتماد نکنیم و بصیرت داشته باشیم. . ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷پایگاه نظامی سجیل🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/2230255648Cd0657aea1f
مصطفی الکاظمی از سوی برهم صالح جهت تصدی پست نخست وزیری و تشکیل دولت عراق معرفی شد. مصطفی الکاظمی پیش از این ریاست اطلاعات عراق را به عهده داشته و ارتباط تنگاتنگی با آمریکا دارد. وی از سوی کتائب حزب الله عراق متهم به همکاری در ترور فرماندهان مقاومت اسلامی (شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس) بوده است. . ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷تحلیل،تحولات و اخبار نظامی در پایگاه نظامی سجیل🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/2230255648Cd0657aea1f
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید| إشراف کم‌نظیر عصبة‌الثائرين بر عين‌الأسد 🔴 جنبش عراقی "عصبة الثائرين" ساعاتی پیش ویدیوی تازه‌ای منتشر کرد که نشان می‌دهد این گروه مقاومت، پایگاه نظامی "عین‌الاسد" را با دقتی کم‌نظیر از آسمان و زمین تحت‌نظر دارد. . ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷پایگاه نظامی سجیل🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/2230255648Cd0657aea1f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻پایانی به دروغ‌ تحریم نبودن دارو برای ایران، ریچارو نفیو طراح تحریم‌های ایران؛ 🔹بله دارو تحریم نیست ولی شرایط خرید،ترابری و امورات مالی مربوط بهش تحریمه پس عملا نمیشه دارو خرید یا به ایران ارسال کرد.. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷تحلیل،تحولات و اخبار نظامی در پایگاه نظامی سجیل🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/2230255648Cd0657aea1f
ظهور نزدیک است
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته #قسمت103 #نجوای_جبرئیل امین علیه السلام : مساله، مساله‌ی کوچکی نبود، خلایق
نجوای جبرئیل امین علیه السلام : من تصور می‌کردم وقتی شما بیائید خلایق شما را بر سر دست خواهند گرفت، بر روی چشم خواهند گذاشت، دلهایشان را منزل محبت شما خواهند کرد، سایه‌تان سجود خواهند برد، از بوی حضور شما مست خواهند شد، خاک پایتان را توتیای چشم خواهند کرد، کمر خواهند بست به خدمت شما، چشم خواهند دوخت به لب‌های شما تا فرمان را نیامده بر چشم بگذارند و خواسته را نگفته اجابت کنند. همه مقیم کوی شما خواهند شد و دنبال وسیله برای تقرب خواهند گشت. من که دیده بودم یک نفر با خاک پای مادیان جبرئیل، دست در کار خلقت برد، خیال می‌کردم خلایق از گرد پای شما بال خواهند ساخت، از من خواهند گذشت و به معراج خواهند رفت. چه سفیه بودند این خلایق، چه نادان بودند این مردم! چه می‌خواستند که در محضر شما نمی‌یافتند؟! چه می‌جستند که در شما پیدا نمی‌کردند؟! دنیا می‌خواستند شما بودید، آخرت می‌خواستند شما بودید، معرفت می‌خواستند شما بودید. علم می‌خواستند شما بودید، معرفت می‌خواستند شما بودید، بهشت می‌خواستند شما بودید، حتی اگر مال و منال و شهرت و قدرت می‌خواستند، باز مخزن و گنجینه‌اش در دست شما بود. چرا جفا کردند؟! چرا سر برتافتند؟! چرا عصیان کردند؟ به کجا می‌خواستند بروند؟! چه می‌شد اگر ابوجهل و ابولهب و ابوبکر هم، راه ابوذر را می‌رفتند؟! من و کل کائنات، موظف شدیم، سلمان را به خاطر ارادتش به شما خدمت کنیم. گرامی بداریم، عزیز بشمریم، چه می‌شد اگر بقیه هم پا جای پای سلمان می‌گذاشتند. پا جای پای سلمان نگذاشتند، ولی چرا دشمنی کردند چرا کینه ورزیدند، چرا رذالت کردند؟ من که از ابتدای خلقت، عشقم به این بود که آسمان مدینه بشوم گاهی از شدت خشم به خود می‌لرزیدم، صدای سایش دندانهایم را اگر گوش هوشی بود، به یقین می‌شنید، گاهی تاسف می‌خوردم، گاهی حسرت می‌کشیدم، گاهی گریه می‌کردم، گاهی کبود می‌شدم، گاهی اشک می‌ریختم، گاهی ضجه می‌زدم، گاهی خون می‌خوردم و گاهی خود را ملامت می‌کردم، من از کجا می‌دانستم که باید شاهد اینهمه مصیبت باشم؟! ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ ✍🏻 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🆔 @mahfa110
ظهور نزدیک است
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_هفتم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. ز
✍️ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب می‌شنوید: جدیدترین‌اثر تقدیم به: حضرت صاحب‌الزمان(ع) برای نخستین‌بار... پخش از برنامه‌ی ‌تلویزیونی مخاطب‌خاص ساعت ۲۲:۳۰ امشب شبکه ۳ سیما 🆔 @mahfa110
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 80 درصد لوازم التحریرهای ایرانی خارجی هستند چون حال تولید ایرانی اش را نداریم! ⏯ ببینید | : 🔗 aparat.com/v/qMUyG 🔗 youtu.be/p2aLzGYelt8 🆔 @ofogh_tv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آمریکایی‌ها حتی ویروس را هم ثبت اختراع کرده‌اند! دکتر کرمی باز هم مهمان اینترنتی برنامه بود و باز هم گفت‌وگویی متفاوت داشت. ⏯ ۲۱ فروردین را در یوتویب ببینید 🆔 @ofogh_tv