eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
61.7هزار عکس
63.2هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه‌هایی خاص از مرحوم آيةالله كشميرى برای ماه مبارک رمضان: ۱- حتماً دقایقی از ساعات رازآمیز روزه‌داری خود را به برترین عبادت اختصاص دهید و آن هم چیزی نیست جز «تفکر»! با خود و خدای خود خلوت ‌کنید؛ خصوصاً به نوع رابطه حضرت حق با خودتان بیاندیشد؛ امید است ابوابی از معرفت به روی‌تان باز شود. ۲- یکی از مهم‌ترین حالت‌های بندگی، خصوصاً در رمضان‌المبارک، حالتی است که توصیه مؤکد نبی مکرم است و آن، «سجده طولانی» است؛ فقط خدا و اولیاء الهی می‌دانند هنگام سجده عبودیت چه بارانی از ابر رحمت و چه برکاتی از عالم ربوبیت بر سر شما می‌بارد؛ حتماً در روز یک سجده طولانی داشته باشید. ۳- آغاز ماه رمضان، حتماً نیت کنید فقط براى الله روزه بگیرید؛ فقط الله! آداب روزه‌داری را تا آن‌جا که نشاط دارید، انجام دهید؛ کمیت‌گرا نباشید؛ کیفیت‌جو باشید! دنبال ختم آیات و ادعیه نباشید؛ بلکه‌ در پی هضم آنها باشید! غذای اندک را خوب بجوید تا جزء جان‌تان شود؛ بزرگترین مشکل ما، قشری‌نگری به دین و شریعت است؛ با خود فکر کنید آنقدر که در سال‌های قبل با ولعِ زیادخوانی اعمال انجام دادید، به کجا رسیدید؟! ۴- حتی‌المقدور بر سفره خانه خود افطار کنید؛ حتی در مساجد افطار نکنید؛ بگذارید برکت افطار و دعای مستجابِ لحظه افطار به خانواده و خانه شما تعلق گیرد؛ در ضمن، هنگام افطار، «دِلال» کنید! دِلال چی‌است؟ در اول دعای افتتاح عرض می‌کنیم: «مدلاً علیك»؛ «دِلال، يعنى ناز کردن»! هنگام افطار برای خدا ناز کنید! چون برایش روزه ‌گرفته‌اید و حضرتش خوان کرم گسترده؛ لقمه اول را نزدیک دهان ببرید، اما نخورید! دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید: «اگر حاجتم را بدهی، افطار می‌کنم!» به این حالت می‌گويند دِلال؛ معجزه می‌كند! ۵- رمز ماندگاری در ضیافت الهی رمضان، کیمیای «حُسن خلق» است؛ با فرزندان، خویشان و دوستان خود با اکسیر حسن خلق و مهربانی برخورد ‌کنید؛ همیشه، خصوصاً در این ماه، خوش ‌برخورد باشید؛ لحظه عصبانیت و خشم شما، همان لحظه اخراج شما از این مهمانی الهی است! ۶- کشتی رؤیایی رمضان، سوار بر امواج دریای «اشک» به ساحل نجات می‌رسد! از خدای سبحان، در این ماه، خصوصاً اسحار سحرآمیز آن، اشک و گریه درخواست کنید؛ البته شرط سحرخیزی و اشک‌ریزی، دل شکسته داشتن است. ۷- از ابتدای ماه رمضان باید هدف‌گذاری شما «لیلة‌القدر» باشد که جان رمضان است؛ در این خصوص، سخن، زیاد است؛ لاکن، «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز»! فقط سعی کنیم شب قدر «در ما واقع شود» نه در ماه! ۸- این ماه، ماه «ربیع‌القرآن» ماست؛ در این بهار قرآنی، هر روز یک آیه را انتخاب کنید و تا افطار، به‌طور متناوب، تلاوت و در پیرامون آن، تدبر نمایید؛ امید است دم‌ دمای افطار، آن آیه برای شما پرده از رخسار بردارد! ۹- در سراسر ماه رمضان، توجه شما به روزه‌دار حقیقی و انسان کامل، یعنی وجود ذی‌جود حجة‌بن‌الحجج‌البالغة (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نبايد منقطع شود. روزه و نماز و بندگی شما از گذر آن حضرت به بارگاه باری‌تعالی بار می‌یابد! * سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (۱۳۰۳-۱۳۷۸شمسی) از عارفان شیعه و از شاگردان سیدعلی‌آقا قاضی طباطبایی و سیدهاشم حداد است. ایشان در سال ۱۳۷۸شمسی درگذشت و در حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) مدفون است. 🇮🇷 @Rahpooyan_basirat 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️و بِالوالدین احسانا با پدر ومادر خود به نیکی رفتار کنید 🌺🌺🌺👌 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ✅✅✅✅✅ 🍃رهپویان بصیرت🍃 مذهبی‌‌سیاسی‌اجتماعی‌،دفاع مقدس @Rahpooyan_basirat
نمی خواهد شما خودتان را برای انقلاب فدا کنید، انقلاب راه خودش را می رود؛ شما خودتان را بسازید و اصلاح کنید! 🍃رهپویان بصیرت🍃 مذهبی‌‌سیاسی‌اجتماعی‌،دفاع مقدس @Rahpooyan_basirat 🌹ظهور نزدیک است .... گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰امام خامنه ای: ❗️ بعضی از هم‌لباس های ما، مثل ای که در یک بنایی بیفتند؛ دارند ذره ذره آبروی هزار ساله را می‌خورند! ❗️ به بپیوندید 🆔 @farzandan
﷽ تهاجم یک حقیقتی است که وجود دارد؛ می‌خواهند برروی ذهن ملت ما و برروی رفتار ملت ما - ، نوجوان، حتی - اثرگذاری کنند. این بازی‌های اینترنتی از جمله‌ی همین است؛ این که وارد کشور می‌شود از جمله‌ی همین است که من چقدر سر قضیه‌ی تولید اسباب‌بازی داخلىِ معنی‌دار و حرص خوردم با بعضی از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البته بحمدالله ظاهرا اینجا یک تصمیمی در این زمینه گرفته شد، حالا ان‌شاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایی بشود. 🌺رهبر معظم انقلاب . ||•🇮🇷 @marefat_ir
مواعظ رمضانی.rar
5.34M
📥 مجموعه سخن‌نگاشت «مواعظ رمضانی» مشتمل بر ٢٩ جمله منتخب از توصیه‌های اخلاقی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای 📎مشاهده مجموعه سخن‌نگاشت 💻 @khamenei_maaref
💌 تکلیف و تقدیر @Panahian_ir
990205-Panahian-HarameMotahareEmamReaza-MantegheAshk-01-64k.mp3
7.21M
🔉 (۱) 📅 جلسه اول | ‌۹۹/۰۲/۰۵ 🕌 حرم امام رضا(ع) 👈کیفیت بهتر: 📎 Panahian.ir/post/6214 @Panahian_ir @Panahian_mp3
📄 شناسنامه بحث ▪️ عنوان: منطق اشک ▫️ زمان: سال ۹۹ ▪️ مکان: حرم امام رضا(ع) ▫️ مناسبت: رمضان ۹۹ ▪️ تعداد: ۳۰جلسه ▫️کیفیت بهتر: Panahian.ir/post/6214 @Panahian_mp3
ظهور نزدیک است
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_نوزدهم 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام
✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110