eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
58.4هزار عکس
59.8هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خداوند گسترده‌‏مهر مهربان‏ طا. سين. ميم. (1) اين آياتى كه در اين سوره نازل خواهد شد، و آياتى كه پيش‌‏تر نازل شده‌است، همه آيات اين كتابند كه آسمانى بودن آن به خوبى آشكار است. (2) اى پيامبر، بيم آن مى‌‏رود كه تو جان خود را از غم اين‏‌كه مشركان قوم تو به قرآن ايمان نمى‌‏آورند از دست بدهى! (3) اگر بخواهيم، آيتى مقهوركننده از آسمان بر آنان فرومى‌‏فرستيم؛ در نتيجه چنان در برابر آن خاضع مى‌‏شوند كه گردن‌‏هايشان فرومى‌‏افتد. (4) آنان چنانند كه هيچ تذكّر جديدى از سوى خداى رحمان برايشان نمى‌‏آيد مگر اين‏‌كه از آن روي‌گردانند. (5) بى‏‌گمان آنان آيات الهى را دروغ شمرده‌‏اند، و به زودى اخبار آنچه به مسخره‌‏اش مى‏‌گرفتند، به آنان خواهد رسيد و به سزاى تكذيب آيات الهى، عذاب‏‌هايى را در دنيا و كيفرهايى را در آخرت خواهند چشيد. (6) چرا بر تكذيب آيات الهى و اعراض از آن‌ها اصرار مى‌‏ورزند؟ مگر به زمين نظر نكرده‌‏اند كه چه بسيار گياهانى كه همه جفت‌‏هايى زيبا هستند در آن رويانده‌‏ايم؟ (7) قطعا در اين‌‏كه خدا گياهان را جفت آفريده تا به هدفى كه دارند برسند، نشانه‌‏اى است بر اين‌‏كه آدميان را به حال خود رها نمى‏‌كند؛ آنان را [با فرستادن پيامبران و كتاب‌‏هاى آسمانى‏] به راه سعادتشان هدايت مى‌‏كند، ولى بيشترشان ايمان نمى‏‌آورند. (8) به يقين پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن رحمت‌گرى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‏‌فرستد تا مردم را هدايت كند و هدايت‏‌يافتگان را نجات بخشد. (9) و ياد كن هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا در داد كه به سوى آن قوم ستم‌‏پيشه برو، قومى كه با شرك‌‏ورزى و شكنجه بنى‌اسرائيل ستم روا داشتند. (10) به سوى قوم فرعون برو، و به آنان بگو كه آيا پروا نمى‌‏كنند و از ستمكارى بازنمى‌‏ايستند؟ (11) موسى گفت: پروردگارا، مى‏‌ترسم مرا تكذيب كنند و پيامم را دروغ شمرند. (12) و سينه‌‏ام [بر اثر تكذيبشان‏] تنگ مى‌‏شود، و زبانم باز نمى‌‏شود تا بتوانم به خوبى از رسالت خود دفاع كنم، پس فرشته وحى را به سوى هارون بفرست و او را ياور من گردان. (13) و آنان بر من به سبب كشتن آن مرد قبطى ادعاى جرم دارند و مى‌‏ترسم مرا به قصاص او بكشند. (14) خدا گفت: نه، تو را نخواهند كشت. پس هارون را به يارى موسى فرستاد و فرمود: هردو با معجزاتى كه به شما داده‏ام به سوى فرعونيان برويد، كه ما نزد شما و آنان حاضريم و سخنانتان را مى‌‏شنويم. (15) پس بر فرعون درآييد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار همه جهان‌‏هاييم. (16) با اين پيام كه بنى‌اسرائيل را آزاد كن تا همراه ما رهسپار شوند. (17) فرعون گفت: آيا تو را آن‌‏گاه كه كودكى خردسال بودى در ميان خود تربيت نكرديم؟ و تو چند سالى از عمرت را در جمع ما بسر بردى. (18) و سرانجام كار خودت را كه كارى بس نادرست بود كردى، و كسى را از ما كشتى و نعمت‌‏هاى مرا كفران كردى. (19) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
موسى در پاسخ فرعون گفت: آرى، در آن زمان من براى دفاع از مردى اسرائيلى در برابر آن مرد قبطى به ‏پا خاستم و آن كار را كردم، ولى نمى‌‏دانستم كه به كشته شدن او مى‏‌انجامد و چه فرجام ناگوارى را براى من در پى دارد. (20) و وقتى شنيدم كه بر كشتن من تصميم گرفته‌‏ايد، از شما ترسيدم و از دستتان گريختم و پروردگارم به من دانش و حكمت بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد. (21) آيا اين‏‌كه بر بنى‌اسرائيل ستم كرده و آنان را برده خود ساخته‌‏اى، نعمتى است كه آن را بر من منّت مى‌‏نهى؟ (22) فرعون گفت: پروردگار جهان‏‌ها كه تو را به رسالت فرستاده‌است چيست؟ (23) موسى گفت: همان كسى كه پروردگار آسمان‏‌ها و زمين و همه چيزهايى است كه ميان آن دو قرار دارد. شما اگر اهل يقين باشيد، از تدبيرى كه بر جهان حاكم است درمى‌‏يابيد كه خدايى يگانه جهان را اداره مى‌‏كند. (24) فرعون به كسانى كه پيرامونش بودند از روى تعجب گفت: آيا نمى‏‌شنويد كه موسى چه پاسخى مى‌‏دهد؟ (25) موسى گفت: پروردگار جهان‌‏ها، همان پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست. (26) فرعون به اطرافيان خود گفت: بى‌‏ترديد، اين پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده شده، ديوانه است. (27) موسى در ادامه سخنانش گفت: پروردگار جهان‌‏ها، همان پروردگار مشرق و مغرب و همه موجوداتى است كه ميان آن دو قرار دارد. اگر عقل خود را به كار گيريد درمى‌‏يابيد كه نظامى واحد بر آن‌ها حاكم است و خدايى يكتا آن‌ها را سامان مى‌‏دهد. (28) فرعون گفت: اى موسى، سوگند ياد مى‌‏كنم كه اگر غير از من معبودى اختيار كنى تو را در زمره آن زندانيان كه از وضعشان خبر دارى قرار مى‌‏دهم. (29) موسى گفت: آيا اگر نشانه‌‏اى براى تو بياورم كه درستى رسالت مرا آشكار كند، باز هم مرا به زندان مى‌‏افكنى؟ (30) فرعون گفت: اگر راست مى‌‏گويى كه نشانه و معجزه‌‏اى دارى آن را بياور و نشان ده. (31) پس موسى عصاى خود را افكند كه ناگاه آن عصا اژدهايى آشكار شد. (32) و دستش را از زير بغل بيرون كشيد كه ناگاه آن دست براى تماشاگران سفيد و درخشان پديدار شد. (33) فرعون وقتى با اين حقيقت آشكار روبه‌‏رو گرديد، چاره‌‏اى جز اتّهام نديد و به بزرگانى كه پيرامونش بودند گفت: قطعا اين مرد ساحرى زبردست و داناست. (34) مى‏‌خواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند. با اين وصف درباره او چه برنامه‌‏اى داريد و چه دستورى مى‌‏دهيد؟ (35) مهتران قوم گفتند: در مجازات او و برادرش هارون شتاب مكن و كارشان را به تأخير انداز و گروهى را به شهرها بفرست تا ساحرانى ماهر را گرد آورند (36) آنان هرجادوگر زبردست دانايى را نزد تو مى‌‏آورند. (37) پس جادوگران در وقتى كه ميان موسى و فرعونيان مقرّر شد و آن روزى معيّن بود گردآورى شدند. (38) و به مردم گفته شد: آيا شما هم در آن روز در ميدان مبارزه اجتماع مى‌‏كنيد؟ (39) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
اگر شما در آن روز گرد آييد، چنان‌چه جادوگران بر موسى پيروز شدند، اميد است ما هم از آنان پيروى كنيم و به كيش آنان باشيم. (40) پس هنگامى كه ساحران نزد فرعون آمدند، به او گفتند: اگر ما بر موسى پيروز شديم، آيا حتما مزدى براى ما خواهد بود؟ (41) فرعون گفت: آرى، و علاوه بر آن، قطعا شما از مقرّبان خواهيد شد. (42) موسى به ساحران گفت: افسون‏‌هايى را كه تدارك ديده‌‏ايد و مى‌‏خواهيد بيفكنيد، همه را بيفكنيد. (43) جادوگران ريسمان‏‌ها و عصاهايشان را افكندند و چنان وانمود كردند كه آن‌ها مارهايى پرجنب‏ وجوش‏‌اند، و گفتند: به عزّت فرعون سوگند كه ماييم پيروز اين صحنه، و موسى شكست خورده‌است. (44) پس موسى عصايش را انداخت و ناگهان عصا آن‌چه را كه ساحران به افسون ساخته بودند، به سرعت در كام خود فروبرد. (45) ساحران حقيقت را دريافتند و بى‌‏اختيار به درگاه خدا به سجده افتادند. (46) گفتند: ما به پروردگار جهان‌‏ها ايمان آورديم، (47) همان پروردگار موسى و هارون. (48) فرعون به ساحران گفت: آيا پيش از آن‏‌كه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ و چاره‌‏اى جز اين نديد كه بگويد: قطعا موسى بزرگ شماست كه سحر را به شما آموخته‌است. به زودى خواهيد دانست كه با شما چه مى‏‌كنم! حتما يك دست و يك پاى شما را به عكس يكديگر خواهم بريد و همه شما را به صليب خواهم كشيد. (49) آنان در پاسخ فرعون گفتند: اين شكنجه براى ما زيانى نيست، زيرا بدين‌‏وسيله به سوى پروردگارمان بازمى‌‏گرديم و به لقاى او نايل مى‌‏شويم. (50) و اميد آن داريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، چون ما نخستين كسانى بوديم كه به فرستادگان او، موسى و هارون، ايمان آورديم. (51) و به موسى وحى كرديم كه بندگان من (بنى اسرائيل) را شبانه از مصر كوچ ده تا مورد تعقيب فرعونيان قرار گيريد، زيرا نجات شما در اين خواهد بود. (52) بنى‌اسرائيل به همراه موسى شبانه از مصر حركت كردند. چون فرعون از اين ماجرا آگاه شد، گروهى را به شهرها فرستاد تا مردم را براى تعقيب بنى‌اسرائيل گردآورند و روانه پايتخت كنند. (53) آنان به مردم مى‏گفتند: اين اسرائيليان بازماندگانى بس اندك‌‏اند، (54) و آنان ما را با كردارشان به خشم آورده‌‏اند. (55) و ما مجموعه‌‏اى هستيم مصمم، هماهنگ و مراقب حيله دشمن. (56) بدين‏‌گونه ما فرعون و لشكريانش را در پى بنى‌اسرائيل روانه كرديم و آنان را از بوستان‌‏هاى پردرخت و چشمه‌‏سارهايشان بيرون رانديم. (57) و از گنج‏‌ها و جايگاهى نيكو كه كاخ‏‌ها و خانه‌‏هاى مجلّل در آن داشتند خارج ساختيم. (58) آرى، ماجرا اين بود، و پس از هلاكت فرعونيان، آن بوستان‌‏ها و كاخ‏‌ها و گنجينه‏‌ها را به بنى‌اسرائيل به ميراث داديم. (59) پس از آن‌‏كه فرعونيان بنى‌اسرائيل را تعقيب كردند، هنگام طلوع آفتاب به آنان رسيدند. (60) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛