"گرفتن #بیعت برای یزید(لعنت الله علیه)"
پس از مرگ #معاویه ابن ابوسفیان در ماه #رجب سال 60 هجری،یزید ابن معاویه نامه ای به والی #مدینه،ولید بن عقبه نوشت و اورا به بیعت گرفتن از همه مردم آن شهر به ویژه #حسین (ع) فرمان داد و به او گفت: اگر [از پذیرفتن فرمان] تو سرباز زد گردنش را بزن و برای من بفرست.
_🏴_____
ولید بن عقبه،مروان ابن حکم را فرا خواند و با او دراینباره به مشورت نشست .
مروان گفت:او(حسین) #بیعت نمی پذیرد اگر جای تو بودم گردنش را میزدم
ولید به مروان گفت:کاش پا به هستی نگذاشته بودم.
_🏴______
سپس در پی #حسین فرستاد و آن حضرت همراه سی تن از اهل بیت و دوست دارانش حاضر شد ولید برای آن حضرت از مرگ معاویه و بیعت یزید سخن راند.
حضرت فرمود ای امیر! بیعت پنهانی انجام نمیشود فردا مردم را که برای بیعت فرا خواندی مارا نیز بخوان.
____🏴_______
مروان گفت:ای امیر عذرش را مپذیر اگر بیعت نکرد گردنش را بزن.
#حسین خشمگین شد و فرمود:وای بر تو ای پسر زرفا ،تو دستور میدهی گردن مرا بزنند؟به خدا سوگند دروغ گفتی و به پستی گرویدی
سپس رو به ولید کرده و فرمود: ای امیر ما خاندان نبوت و سر چشمه ی رسالتیم و فرشتگان نزد ما رفت و آمد میکنند خداوند آفرینش را به ما آغاز کرد و به ما پایان میدهد یزید مردی فاسق،شرابخوار،قاتل انسان های محترم است و کسی است که آشکارا گناه میکند و شایسته ی چنین جایگاهی نیست و همچو منی با چنین کسی با او بیعت نخواهد کرد اما اکنون هوشیارانه مینگرم کدام یک از ما به #خلافت و بیعت سزاوار تر است.
_🏴______
پس از آن حضرت بیرون رفت
مروان به ولید گفت:از دستور من سرپیچی کردی
ولید گفت:وای بر تو،تو در مشورت مرا به نابودی دین و دنیایم خواندی به خدا سوگند دوست ندارم مالک همه ی دنیا باشم و #حسین را بکشم به خدا سوگند گمان ندارم کسی در حالیکه خون حسین را بر گردن دارد خدا را ملاقات کند مگر این که میزان عملش سبک خواهد بود و مشمول این تهدید قرآنی است که:خدا به او نظر نمی افکند و اورا پاک نمیکند و عذابی دردناک خواهد داشت.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#محرم #امام_حسین ▪️
#قسمتدومنشردهید 🌱
_🏴_____
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خطبه_67
❇️ استدلال برای #خلافت
👈 و من كلام له (علیه السلام): قالوا لما انتَهَت إلى أميرالمؤمنين (علیه السلام) أنباء السقيفة بعد وفاة رسول الله (صلی الله علیه وآله)، قال (علیه السلام) ما قالت الأنصار؟ قالوا قالت: منّا أمير و منكم أمير. قال (علیه السلام):
فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَصَّى بِأَنْ يُحْسَنَ إِلَى مُحْسِنِهِمْ وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ؟ قَالُوا وَ مَا فِي هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ؟ فَقَالَ (علیه السلام) لَوْ كَانَت الْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ. ثُمَّ قَالَ (علیه السلام) فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ؟ قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ (صلی الله علیه وآله). فَقَالَ (علیه السلام) احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَة.
👈 حضرت علی که درود خدا بر او باد در این خطبه فرمودند:
(وقتى در 28 صفر سال 11 هجرى ماجراى #سقيفه را به امام رساندند)، پرسيد: انصار چه گفتند؟
پاسخ شنيد كه انصار گفتند: زمامدارى از ما، و رهبرى از شما مهاجرين انتخاب گردد.
پس امام عليه السّلام فرمود:
چرا با آنها به اين سخن رسول خدا استدلال نكرديد كه آن حضرت در باره انصار سفارش فرمود: با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد و از بدكاران آنها در گذريد؟
پرسيدند چگونه اين حديث انصار را از زمامدارى دور مى كند؟
پاسخ داد: اگر زمامدارى و حكومت در آنان بود، سفارش كردن در باره آنها معنايى نداشت.
سپس پرسيد، قريش در سقيفه چه گفتند؟
جواب دادند: قريش مى گفتند ما از درخت رسالتيم.
امام عليه السّلام فرمود: به درخت رسالت استدلال كردند امّا ميوه اش را ضايع ساختند.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح این خطبه ی نورانی را (با عناوین زیر) " اینجا " بخوانید: 👇
👈 استدلال منطقى در مسأله #امامت
*مسأله خلافت و داستان سقيفه بنى ساعده
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2