✍ او فرمانده بود و من مسئول آموزش لشکر.
قبلش، سه چهار سالی با هم رفیق بودیم. 😊
همه ی بچه ها هم خبرداشتند، با این حال، وقتی قرار شد چند روز قبل از عملیات خیبر، حسن پور و جواد دل آذر برای شناسایی بروند جلو، مرا هم با آنها فرستاد !!!!
سیزده کیلومتر مسیر بود روی آب. 😐
دستورش قاطع بود جای چون و چرا باقی نمی گذاشت.😐
از پله پایین رفتیم و سوار قایق شدیم.
چشمم بهش افتاد بغض کرده بود،😔
از همان بغض های غریبش.😭
#شهید_مهدی_زین_الدین 🍃💔
#سبک_زندگی_شهدا💚
#شهدا_زنده_اند🌱
#شهادت 🌹
||•🇮🇷 @marefat_ir
||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir/
✨﷽✨
#سبک_زندگی_شهدا ♥️
یکی از دوستان شهید خرازی میگوید : حسین خرازی تصمیم به ازدواج گرفته بود و برای عمل به این سنت نبوی از مادر من مدد جست، او با مزاح به مادرم گفته بود كه: «من فقط 50 هزار تومان پول دارم و میخواهم با همین پول خانه و ماشین بخرم و زن هم بگیرم!»
بالاخره مادرم پس از جستجوی بسیار، دختری مؤمنه را برایش در نظر گرفت و جلسه خواستگاری وی برقرار شد و آن دو به توافق رسیدند. او كه ایام زندگیاش را دائماً در جبهه سپری كرده بود اینك بانویی پارسا را به همسری برمیگزید. مراسم عقد آنها در حضور رهبر كبیر انقلاب امام خمینی (ره) برگزار شد.
لباس دامادی او پیراهن سبز رزم بود. دوستانش به میمنت آن شب فرخنده یك قبضه تیربار گرنیوف را به همراه 30 فشنگ، كادو كرده و به وی هدیه دادند و بر روی آن چنین نوشتند: «جنگ را فراموش نكنی!» فردا صبح حسین با تكیه بر وجود شیرزنی كه شریك زندگی او شده بود به جبهه بازگشت...
@hamsardari_eslami
•┈••✾🍃💞🍃✾••┈•
#سبک_زندگی_شهـدا
شهید ابراهیم هادی مدتی در جنوبِ
شهـر معلـم بود؛ مدیـر مدرسه اش
میگفت آقا ابراهیم از جیبخودش
پول میداد به یکی از شاگـردها تا
هر روز زنگ اول برای کلاس نانو
پنیر بگیرد! آقاهادی نظرش این بود
که اینها بچــه های منطقـه محـروم
هستند. اکثراً سر کلاس گـرسنـه
هستنــد. بچـه گـرسنـه هـم درس
نمیفهمد. ابـراهیـم هادی نـه تنهـا
معلــم ورزش، بلکه معلمـی بــرای
اخـلاق و رفتار بچـه ها بود. دانش
آموزان هـم که از پهلـوانـیها و
قهرمانیهای معلم خودشان شنیده
بودند شیفتـه او بودند.
#سبک_زندگی_شهـــدا
🌹 شهـــید مرتضی زارع:
عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تاروی منبر....
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
@zohoore_ghaem