❤️شهید مصطفی احمدی روشن❤️
💠 کار فرهنگی 💠
🍂یکی از مسؤولان آمده بود دانشگاه سخنرانی کند. برنامه که تمام شد، دوره اش کردیم و آوردیمش توی دفتر بسیج. می خواستیم بودجه و امکانات بگیریم برای کارهای فرهنگی. مدام طفره می رفت. می گفت بودجه نداریم. یکی از بچه ها گفت «شما که رئیسید، یه کار واسه ما بکنید دیگه.»
بنده ی خدا از دهانش درآمد گفت «...من اونجا رئیس نیستم، جارو می زنم!»
حالا مگر مصطفی ول می کرد؟ رفت از گوشه ی اتاق جارو را برداشت، بلند باخنده گفت «...حاجی، پول که به مون نمی دی، بیا اینجا رو یه جارو بکش ببینیم بلدی؟» شانس آوردیم صدای بچه ها بلند بود و آقای رییس نفهمید. دو سه نفری با چشم و ابرو به مصطفی رساندیم که «...تو رو خدا بی خیال شو!»
جلویش را نگرفته بودیم، جارو را داده بود دستش. با کسی تعارف نداشت.🍂
منبع: کتاب يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 29📚
#خاطرات_موضوعی
#کار_فرهنگی
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
@khodaya_Shahidam_kon
میگفت دوست دارم سه تا بچه داشته باشم و اسم دومیشو بذارم عباس
بعد میگفت ابوالفضل بذاریم یا عباس؟
یخورده مکث میکرد
دوباره میگفت نه عباس...
بعد یه بغضی ته گلوش مینشست
به حضرت عباس علاقه ویژه ای داشت.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
@khodaya_Shahidam_kon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●شگرد جالب شهید احمدی روشن برای دور زدن وهابی ها از زبان مادر شهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷
@sangarshohada
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
هدایت شده از در جمع شهیدان
مسیر تهران ـ نطنز رو اگه انسان هفتهای یک بار تردد کند، خیلی خستهکننده خواهد بود. آقا مصطفی هفتهای دو یا سه بار این مسیر رو میرفت و برمیگشت.
روزهگرفتن در سایت نطنز هم،
خیلی سخت بود؛ هوا آنقدر گرم میشد که لبها ترک برمیداشت و خون میآمد. همه اینها نشاندهنده سختیهای ایشون بود. ولی هیچوقت از سختیها نمیگفتن.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/ba_Shaheidan
هدایت شده از در جمع شهیدان
🌷 خواستگاری که آمد، نه سربازی رفته بود، نه کار داشت. خانوادهام قبول نکردند. گفتند: سربازیات را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم. دو سال طول کشید. آنقدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضیشان کرد. کمی بعد از ازدواج، با قانون قد و وزن معاف شد؛ بس که لاغر بود و قدبلند. توی سازمان انرژی اتمی هم مشغول شد. مهریه را خانوادهها گذاشتند؛ پانصد تا سکه. ولی قرار بین من و مصطفی چهارده تا سکه بود. بعد از ازدواج هم همه ی سکه ها را بهم داد. مراسم عقد و عروسی را خانه ی خودمان گرفتیم؛ خیلی ساده.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
─═┅═༅🇵🇸𖣔🌼𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
دلت میخاد حال دلت خوب باشه
با شهداء 🌷 همنشین شو
#در_جمع_شهیدان👇👇
@ba_Shaheidan
@zohoore_ghaem