eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
62.5هزار عکس
64.2هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیـد ڪه شوے🕊 یڪبار شهیـد میشوے🕊 مـادرشهیـد ڪه باشے صد بار💔 و مـادر شهیـد ڪه باشے 💔 گنجینه ای از مطالب ناب مهدوی ولایی معنوی شهدایی معرفتی و....👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1327431703C6a2d9b1729
۲۱ آبان ۱۳۹۸
🌿در منطقه شلمچه حتما موضوع مداحی‌شان ختم به نوحه حضرت فاطمه زهرا (س) می‌شد چرا که رمز عملیات در آن منطقه یافاطمه الزهرا بود. ✔️همچنین بیشتر مجروحین در این منطقه از ناحیه سینه آسیب دیده بودند، که تمثالی از جراحت صدیقه کبری بوده و ایشان را به ذکر نوحه (س) وا می‌داشت. 💔 🌷 @sangarshohada 🕊🕊
۱۱ بهمن ۱۳۹۹
هدایت شده از ظهور نزدیک است
🌿در منطقه شلمچه حتما موضوع مداحی‌شان ختم به نوحه حضرت فاطمه زهرا (س) می‌شد چرا که رمز عملیات در آن منطقه یافاطمه الزهرا بود. ✔️همچنین بیشتر مجروحین در این منطقه از ناحیه سینه آسیب دیده بودند، که تمثالی از جراحت صدیقه کبری بوده و ایشان را به ذکر نوحه (س) وا می‌داشت. 💔 🌷 @sangarshohada 🕊🕊
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین بیاد پایین، تا با من عکس بگیره انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود... قبل جبهه هم کمتر خونه بود، راستش همیشه بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم... آره فقط خدا خواست اینجوری تربیت بشه... موقع رفتنش بهش گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همرات من سه تا از بچه هام رو، هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار میکنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من رو قبول کنه پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)... چند سالی بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بمونه خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره... راوی: 🌷 ۲۵ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین بیاد پایین، تا با من عکس بگیره انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود... قبل جبهه هم کمتر خونه بود، راستش همیشه بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم... آره فقط خدا خواست اینجوری تربیت بشه... موقع رفتنش بهش گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همرات من سه تا از بچه هام رو، هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار میکنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من رو قبول کنه پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)... چند سالی بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بمونه خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره... راوی: 🌷 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
یکی از دوستاش زنگ زد... علی اصغر با شوق عجیبی بهش گفت: "میدونی الان کجام؟ پیش بابام... دستم رو سرشه، دارم نوازشش میکنم...." علی اصغر وقتی جنین سه ماهه ای بود، پدرش توی جبهه و شد؛ ۳۱ سال گذشت تا اینکه پیکر پدر شهیدش پیدا شد و به وطن بازگشت... وقتی علی اصغر برای اولین بار پدرش رو دید، ازش پرسیدم: چه حس و حالی داری؟ گفت: "همه بچه دار میشن من پدر دار شدم...." مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمیشود... iD➠ @sangarshohada 🕊
۱۶ آبان ۱۴۰۲
یکی از دوستاش زنگ زد... علی اصغر با شوق عجیبی بهش گفت: "میدونی الان کجام؟ پیش بابام... دستم رو سرشه، دارم نوازشش میکنم...." علی اصغر وقتی جنین سه ماهه ای بود، پدرش توی جبهه و شد؛ ۳۱ سال گذشت تا اینکه پیکر پدر شهیدش پیدا شد و به وطن بازگشت... وقتی علی اصغر برای اولین بار پدرش رو دید، ازش پرسیدم: چه حس و حالی داری؟ گفت: "همه بچه دار میشن من پدر دار شدم...." مرا ببر آنجا که بودنت تمام نمیشود...
۱۵ آبان ۱۴۰۳