📜 #داستانک
با شنیدن نام #کربلا و #نجف، قطرات نقرهای فام بر سفیدی چشمان پیرمرد حلقه میزند و بر روی گونههایش قل میخورَد. آرزوی دیرینهاش، زیارت مرقد مطهر مولا علی(ع) و قدم گذاشتن زیر قبةالحسین(ع) است. سالهاست که با همین عشق زندگی میکند و به گاهِ دلتنگی به آغوش امام علی بن موسی الرضا(ع) پناهنده میشود. همین که وارد صحن طبرسی میشود و چشمانش روی گنبد طلایی خیره میماند، تمام غمهای دنیا در برابرش کم رمق میشود.
پیرمرد مهربان و با صفای قصۀ امروز ما #اصغر_آقا از نیروهای خدماتی ادارۀ بیمۀ شهر مقدس #مشهد است.
خانۀ محقرش در محلۀ طلاب مشهد واقع شده و محل کارش در خیابان شهید سپهبد قرنی. او هر روز صبح ساعت ٤ از منزل بیرون میزند و این مسیر طولانی را در سرمای استخوانسوز زمستان، رکاب زنان میپیماید تا زودتر از بقیه به محل کارش برسد، مبادا قصوری از او سر بزند. به خاطر همین وجدان کاریاش، زبانزد همگان است.
یک روز کنجکاوانه از او پرسیدم: چرا در این سوز سرما با ماشین خودت نمیآیی؟
_دستی بر محاسن جو گندمیاش کشید و گفت: روشن کردن آن ماشین قراضه در سرمای زمستان، کار سخت و طاقت فرسایی است و ارزش وقت گذاشتن ندارد.
روز ولادت حضرت زهرای مرضیه(س) بود. در دفتر کارم نشسته بودم. ساعت حدود ٨ صبح بود که پیرمرد با سینی وارد اتاقم شد. مثل همیشه منتظر چای لب سوزش بودم اما این بار به جای سینی چای، با سینی آش حاضر شد. بعد از سلام و احوالپرسی، یکی از آش ها را روی میزم گذاشت.
بیمقدمه پرسیدم: این وقت صبح، آش از کجا آمده؟
با متانتی که همیشه در رفتار و کلامش موج میزند، پاسخ داد: خانمم نیمه شب آن را درست کرده.
با تعجب گفتم: نیمه شب؟
_بله آقا، تقریبا ساعت ٣ صبح آماده شد.
دوباره پرسیدم به چه مناسبت؟
گفت: برای سلامتی امام زمان (عج) نذر کرده بودیم.
حالم متغیر شد. تشکر کردم، او هم رفت. غوغایی در دلم برپا شد. در این هیاهوی شهر و در میان خیل نامردمیها و ناراستیها، هنوز هم کسانی هستند که در کنج خانههای فقیرانهشان از نذر کردن برای سلامتی امامشان غافل نمیشوند.
بله دوستان، خدا گلچین میکند! هر کسی لیاقت نوکری و خدمت به #یوسف_زهرا (عج) را ندارد.
خیلیها ثروت دارند، علم دارند اما توفیق ندارند که این ثروت و علم را برای خدا و آخرین ذخیره الهی مصرف کنند. این سلب توفیق، فقط یک علت دارد و آن هم ورودیهای چشم و گوش و شکم است.
#امام_زمان
✍بارقه
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
📜 #داستانک
با شنیدن نام #کربلا و #نجف، قطرات نقرهای فام بر سفیدی چشمان پیرمرد حلقه میزند و بر روی گونههایش قل میخورَد. آرزوی دیرینهاش، زیارت مرقد مطهر مولا علی(ع) و قدم گذاشتن زیر قبةالحسین(ع) است. سالهاست که با همین عشق زندگی میکند و به گاهِ دلتنگی به آغوش امام علی بن موسی الرضا(ع) پناهنده میشود. همین که وارد صحن طبرسی میشود و چشمانش روی گنبد طلایی خیره میماند، تمام غمهای دنیا در برابرش کم رمق میشود.
پیرمرد مهربان و با صفای قصۀ امروز ما #اصغر_آقا از نیروهای خدماتی ادارۀ بیمۀ شهر مقدس #مشهد است.
خانۀ محقرش در محلۀ طلاب مشهد واقع شده و محل کارش در خیابان شهید سپهبد قرنی. او هر روز صبح ساعت ٤ از منزل بیرون میزند و این مسیر طولانی را در سرمای استخوانسوز زمستان، رکاب زنان میپیماید تا زودتر از بقیه به محل کارش برسد، مبادا قصوری از او سر بزند. به خاطر همین وجدان کاریاش، زبانزد همگان است.
یک روز کنجکاوانه از او پرسیدم: چرا در این سوز سرما با ماشین خودت نمیآیی؟
_دستی بر محاسن جو گندمیاش کشید و گفت: روشن کردن آن ماشین قراضه در سرمای زمستان، کار سخت و طاقت فرسایی است و ارزش وقت گذاشتن ندارد.
روز ولادت حضرت زهرای مرضیه(س) بود. در دفتر کارم نشسته بودم. ساعت حدود ٨ صبح بود که پیرمرد با سینی وارد اتاقم شد. مثل همیشه منتظر چای لب سوزش بودم اما این بار به جای سینی چای، با سینی آش حاضر شد. بعد از سلام و احوالپرسی، یکی از آش ها را روی میزم گذاشت.
بیمقدمه پرسیدم: این وقت صبح، آش از کجا آمده؟
با متانتی که همیشه در رفتار و کلامش موج میزند، پاسخ داد: خانمم نیمه شب آن را درست کرده.
با تعجب گفتم: نیمه شب؟
_بله آقا، تقریبا ساعت ٣ صبح آماده شد.
دوباره پرسیدم به چه مناسبت؟
گفت: برای سلامتی امام زمان (عج) نذر کرده بودیم.
حالم متغیر شد. تشکر کردم، او هم رفت. غوغایی در دلم برپا شد. در این هیاهوی شهر و در میان خیل نامردمیها و ناراستیها، هنوز هم کسانی هستند که در کنج خانههای فقیرانهشان از نذر کردن برای سلامتی امامشان غافل نمیشوند.
بله دوستان، خدا گلچین میکند! هر کسی لیاقت نوکری و خدمت به #یوسف_زهرا (عج) را ندارد.
خیلیها ثروت دارند، علم دارند اما توفیق ندارند که این ثروت و علم را برای خدا و آخرین ذخیره الهی مصرف کنند. این سلب توفیق، فقط یک علت دارد و آن هم ورودیهای چشم و گوش و شکم است.
#امام_زمان
✍بارقه
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم💚
من به آمار زمین مشکوکم
اگر شهر پر از آدمهاست
پس چرا #یوسف_زهرا تنهاست 😔
⛅️ فرازی از سلام به امام عصر عجلاللهفرجه در روز جمعه
⚡️ توضیح: این فیلم مربوط به سالهای اول ابداع این سرود میباشد و این جماعت تمام ۲۷۰ شاگرد مدرسهی راهنمایی نیکپرور تهران هستند.
السلام علیک یا حجه الله فی ارضه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
🌹ظهور نزدیک است ....
🥀 #ظهور_نزدیک_است
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خلقت خدا با متخصص معصوم معنا دار میشه
👤استاد شجاعی
#یوسف_زهرا❤️
خودم را به تو
منسوب می دانم با لفظ"شیعه"
نمی دانم این "انتساب"را
از جنس یعقوب بدانم
یا از جنس برادران یوسف؟
منتظر دلسوخته ات هستم
یا باعث و بانی
به چاه غیبت افتادنت!
وای بر من اگر اینگونه باشم...
یارب فرج امام ما را برسان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
💙 @deldadegi
هدایت شده از ظهور نزدیک است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خلقت خدا با متخصص معصوم معنا دار میشه
👤استاد شجاعی
#یوسف_زهرا❤️
خودم را به تو
منسوب می دانم با لفظ"شیعه"
نمی دانم این "انتساب"را
از جنس یعقوب بدانم
یا از جنس برادران یوسف؟
منتظر دلسوخته ات هستم
یا باعث و بانی
به چاه غیبت افتادنت!
وای بر من اگر اینگونه باشم...
یارب فرج امام ما را برسان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
🌹ظهور نزدیک است ....
🥀 #ظهور_نزدیک_است
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem