فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸حاج قاسم سلیمانی:
حزب و جناح فرع است،
اصل ولی فقیه است،
اصل جمهوری اسلامیست،
اصل نظام اسلامیست؛
اینجا جاییست که اگر کسی با اون مواجه شد، ما با جانمون مواجه میشویم...
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
1_101101078.mp3
12.27M
#انسان_پنهان ۹
🎙صوت| وقتی آدمها خود را پنهان میکنند
🔹 ابعاد پنهان حسن ظن و سوء ظن به خدا
🌸 استاد پناهیان
⊙ 11 MB
✿ 1398/06/17
🌷 @IslamlifeStyles
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 آخرین نصیحت مادر قبل از پرواز و پاسخ آقامصطفی بعد از ۲۲ سال هنگام بازگشت
🌴 به بهانه سالروز شهادت l مثل #چمران بمیرید
🔹امام خمینی(ره): مثل چمران بمیرید...
🔹مقام معظم رهبری: باید دنبال پرورش چمران ها بود...؛ مرحوم شهید چمران حقاً یک نمونه و مظهری بود از آن چیزی که انسان دوست میدارد تربیت جوانان ما و دانشگاهیان ما به آن سمت حرکت کند
❤️ دست نوشته هایی از مناجات شهید چمران:
💢 ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود و با خاکهای پاک تو گلی گلگون بوجود آورده بود، احساس میکردم عاشورا است و من در حضور حسین(ع) میجنگم و او چابکی و زبردستی مرا تحسین میکند و از تپش بی پایان من، و قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد
❇️ من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راهش تحمل کرده است پاداش میدهد وارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است و میبینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است..
#شهید_چمران #دهلاویه
#سی_یکم_خرداد۱۳۶۰
🌹 @IslamlifeStyles
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
#حدیث_روزانه⛅️ |°
#صبحونه_معنوی💚°°
🌹 امیرالمؤمنین ع|♡می فرمایند:🌹
هر کہ اطمینان داشته باشد کہ آنچه خدا برایش مقدر کرده است به او مے رسد،دلش آرام
مے گیرد....🕊☘
...🌸 غرر الحکم ، ۸۷۶۳🌸...
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
19.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود حماسی بسیار زیبا در سالروز عملیات سرنگونی گلوبال هاوک!!!✌️✌️
« بچه کُش دیده ای پشت پرچم صلح؟؟
لاشخور دیده ای با نقاب عقاب؟؟؟
چشم شیطان کور....
گوش شیطان کر.....
با علی هستند لشکر حیدر!!»👊
بسیار زیباست!👌
حتما بببنید...😊
#سیاسی
سالروزعملیات#سرنگونی_گلوبال_هاوک💪
#سپاه_مقتدر✌️
#افول_آمریکا🙃
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ❤️••👆🏻
ظهور نزدیک است
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_هجدهم 💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو میدویدند خودم را روی زمین میکشید
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_نوزدهم
💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از #وحشت چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟»
شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم اقرار کنم اکنون عازم #ترکیه و در راه پیوستن به #ارتش_آزاد است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا میخواستن همه رو بکشن...»
💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!»
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگیام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که #وهابیها به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!»
💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!»
یادم مانده بود از #اهل_سنت است، باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات #شیعیان وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما #شیعههای داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به #حرم برسه!»
💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرینزبانی ادامه داد :«خیال کردن میتونن با این کارا بین ما و شما #سُنیها اختلاف بندازن! از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما #شیعهها، وحشیتر شدن!»
اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!»
💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش #شرم میکردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا نالهام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!»
چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی میلرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانهام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگیام #خجالت کشیدم.
💠 خون پیشانیام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونهام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم!» در برابر محبت بیریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بیکسیام را حس میکرد که بیپرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟»
و من امشب از #جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.
💠 چانهام از شدت گریه به لرزه افتاده و او از دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد. دور خودش میچرخید و آتش #غیرتش در خنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد و دوباره به سمت ماشین برگشت.
روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید، صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانیاش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند که به جای چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد :«وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش #خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون...»
💠 و نشد حرفش را تمام کند، یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره #نجیبانه قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد :«#خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زندهاید!»
هجوم گریه گلویم را پُر کرده و بهجای هر جوابی #مظلومانه نگاهش میکردم که جگرش بیشتر آتش گرفت و صورتش خیس عرق شد.
💠 رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد :«امشب تو #حرم چی کار داشتید خواهرم؟ همسرتون خواست بیاید اونجا؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @mahfa110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشتیاق #امام_زمان علیهالسلام به دیدن شیعیانش...
لطفا گوش کنیم.
@mahfa110
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
1_49551835.mp3
11.86M
🎼 #فایل_صوتی | سخنرانی(منبر کامل)
🎤حجة الاسلام والمسلمین عالی
👈 موضوع » موعودگرایی و منجی گرایی ،اعتقاد همه ادیان
#روح_کلی_عالم
#یار_نزدیکتر_از_من_به_من_است
@ostad_aali110
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
#السلام_علیک_یا_بقیة_الله
🔸چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی
🔹خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
🔺تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی
🆔 @ostad_aali110
💢نکات عالی(۱)💢
#یاری_واقعی_منتطران
💢وجود #مقدس امام عصر(حج)، نیازمند یاری #واقعی از سوی منتظران است نه سخنی که صرفا لقلقه زبان ها باشد.
💢 و جنبه ادعای #همراهی حضرت(عج) بعد از #ظهور را کند.
💢 #منتظر واقعی کسی است که قبل از ظهور، #طعم انتظار را چشیده باشد و #حقیقتا در حد خود تلاش کرده باشد تا زمینه مناسب برای #ظهور را فراهم کند.
#استاد_عالی
@ostad_aali110
🌹ظهور نزدیک است ....
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
🔸 تمام طول هفته را در انتظار جمعهام
🔹دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج
🆔 @ostad_aali110