eitaa logo
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.5هزار دنبال‌کننده
30.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
566 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر تبادل تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 آلوده‌شدیم‌مـٰا‌را‌به‌ڪربلا‌برسانید خـٰاك‌اینجا‌به‌ما‌نمیسازد(: ‌+اللهم‌ارزقنا‌ڪربلا..❤️‍🩹 💚< >💚 😍✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😍✋ به احترام غم مادرت،بیا "مهدی" به قدرعمرکم مادرت، بیا"مهدی" به چادری که شده پرچم عزاداری به پرچم علم مادرت، بیا"مهدی" عج 🌹 🌹 ✨اللَّهُمَّ‌اجْعَلْنٰا مِنْ‌أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🤩 از‌خـد‌آ‌خواستہ‌ام هࢪ‌چـه که داࢪم بدهم🦋💙 جاے‌آن؛ چشم‌بگیࢪم‌ڪہ‌تـماشـات‌ڪنم😍♥️ ‌ 😍 اول صبحی انرژی بگیرید✌️ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
حجاب را باید بفهمی❤️ حجاب تنها پوشش نیست❌ باید بفهمی برای این تکه پارچه ی مشکی چه خون هایی ریخته شده💔 چه چفیه ها خونی شده چادر تو یک تکه پارچه نیست این پارچه حرمت دارد✨ این پارچه عشق یک دختر چادری است تکه ای از وجود اوست🥰 بال های پرواز او به سوی خداست @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🔰هزار آفرین به این دختر شجاع و باغیرت انقلاب !! ♦️حجاب اولویت نیست؟! 🔻پاسخ دندان شکن دختران انقلاب به معاون پارلمانی دولت..... ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست 🪧 عج @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایکاش ما فاطمی بودیم... حجت الاسلام👇 🎙 📺 🏴 @zohoreshgh 🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
مداحی_آنلاین_نماهنگ_سایه_چادر_عرب_خالقی.mp3
5.23M
ای یار قسم به علی حیدر کرار قسم 🔊 🎙 🏴 @zohoreshgh 🖤تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۸۲ _درمورد اون حرفایی که بهت زدم فکر کر
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۸۳ ,,,,۱۷سال قبل... ,,,, _سلام. _سلام علی آقا. حال شما؟ خوبی خوشی؟ _ ممنون داداش شما خوبین؟بچه‌ها خوبن!؟ _ همه خوبن شکر. چه عجب از این طرفا‌. بیا بشین. علی جلو رفت و روی مبل راحتی روبروی رضا نشست. مردد بود چه بگوید اما باید میگفت‌...به همسرش قول داده بود پس باید میگفت‌‌. _ راستش رضاجان من و حمیده داریم میریم سفر. _ عه به سلامتی. خوش بگذره بهتون. چرا حورا رو نمیبرین؟ _ راستش میخوایم بریم دیدن مادرم تو کانادا نمیشه حورا رو برد. میخوام مواظبش باشی. _ نوکرتم هستم چقدر میمونین؟ _ رضا مادرم سرطان داره شاید یه ماهی که زنده است بمونیم پیشش. نمیخوام باعث زحمتت باشم اما.. اما خب اینجا جز تو کسی رو ندارم. رضا لبخندی زد و گفت: _نه بابا علی جان این چه حرفیه!؟ حورا هم مثل مونای خودمه قدماش سر چشمم. علی بلند شد و جلو رفت. روی میز خم شد و گفت: _سفر خارج امنیت نداره رضا. پس میخوام اگه برنگشتم... _ نزن این حرفو علی. بس کن ان‌شاءالله سلامت برگردی و سایه‌ات تا آخر عمر رو سر دخترت باشه. _ ممنون لطف داری اما خب جلو ضرر رو از هرجا بگیری منفعته. میخوام یک مقدار پول برای این مدت و... کمی من من کرد و به سختی گفت: _ارثیه حورا اگه نیومدم پیشت بمونه. می‌خوام هیچی کم نداشته باشه. میخوام تو زندگیش همه چی براش مرفه باشه. بغض گلویش را گرفته بود...به دلش بد افتاده بود اما باید می رفت. اگر نمی رفت نمی توانست مادرش را هیچوقت ببیند. _ علی جان داداش بشین.. رضا شوهر خواهرش را نشاند و کنارش نشست. _دیگه نشنوم از این حرفا. پول چیه این حرفا رو نزن. فوقش یه ماهه که حورا پیش ما میمونه بعدشم خودتون میاین و تا آخر پیش دختر گلتون میمونین. _ من پول رو میریزم تو حسابت. چیزی حدود صد میلیونه. همه زندگیمه حتی ماشینمم فروختم. اگه برگشتم که دوباره زندگیمو میسازم اگرم نه که... خرج میشه واسه پاره جیگرم. فقط... مواظبش باش. _ علی جان چرا انقدر خودتو عذاب میدی؟ من مواظبشم خیالت راحت. دست روی شانه اش کوبید و گفت: _تو برو با خیال راحت سفر کن و سلام به همه برسون‌. _ فردا شب هواپیمامون حرکت میکنه. اگه دوست داشتین بیاین فرودگاه. _ حتما میایم داداش. برو به کارات برس فکرای بدم نکن. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌸.🍃🌸═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۸۳ ,,,,۱۷سال قبل... ,,,, _سلام. _سلا
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۸۴ شب شد...رضا حسابی در فکر این مسئولیت سنگینی بود که خواهر و شوهرخواهرش بر گردن او گذاشته بودند. باید با خانومش مشورت می کرد.. بالاخره امکان داشت که مسئولیت حورا تا آخر عمر بر گردنش بیفتد و اگر این گونه میشد باید به بهترین نحو انجامش می داد. مریم خانوم را به اتاق صدازد. _ مریم، علی آقا گفته که مادرش مریضی سختی گرفته. با حمیده باید برن کانادا و از من خواستن که حورا پیش مابمونه. مریم خانوم تا سخنان شوهرش را شنید گفت: _اصلا حرفشو نزن. یعنی چی که ما از دخترشون مراقبت کنیم؟ خودمون دوتابچه قد و نیم قد داریم. چطور از پس یه بچه دیگه هم بربیایم؟ _بزار ادامه حرفمو بزنم. برای مخارج حورا و اینکه خدایی نکرده شاید برنگردن ارثیه حورا و مبلغ صدمیلیون پول علی میده به من ولی خواسته که نزاریم لحظه‌ای بهش سخت بگذره. مریم باز با شنیدن اون مبلغ و ارثیه حورا به کل حرف‌هایی ک زده بود را فراموش کرد و گفت: _این چه حرفیه رضا جان حورا هم مثل مونای خودمه. معلومه که نمیزارم بهش سخت بگذره.خودم ازش مراقبت میکنم. حتما قبول کن. بگو علی اقا باخیال راحت بره. اما آقا رضا هنوز مردد بود.... او از همسرش باخبر بود و آینده ای تاریک را میدید. نکند از دردانه و خواهرش خوب مراقبت نکرده باشد و وجدان خود و خواهر و شوهر خواهرش بشود؟! مریم خانم اما با اصرار می خواست که شوهرش این کار را قبول کند. به هرحال شب راهی شدن علی و حمیده رسید.. همگی به سمت فرودگاه حرکت کردند. چشمان حورا گواه از گریه بسیار میداد...اما او دختری محکم بود که اجازه نمیداد کسی از دردهایش باخبر شود. وقت خداحافظی رسید...علی و رضا همدیگر را درآغوش کشیدند. _رضاجان، جون تو وجون حورا.. مواظبش باشی.حورا خیلی دختر احساسیه و البته در ظاهر بسیار محکمه. من چیزی جز اینکه بهش محبت کنین و حواستون بهش باشه، نمیخوام. _علی جان خیالت راحتِ راحت. من به خوبی ازش مراقبت میکنم تا انشالله خودتون سالم برگردین و زیر سایه خودتون بزرگ بشه. رضا نمیدانست که دل علی گواه بد میداد. حورا خداحافظی دردناکی با مادر و پدرش کرد و از آنها جدا شد....اما هیچ کس نمیدانست این وداع آخر این دخترک و خانواده اش است. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌸.🍃🌸═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی #حورا (حوراء) ✨قسمت ۸۴ شب شد...رضا حسابی در فکر این مسئولیت
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ 🌸رمان عاشقانه و اجتماعی (حوراء) ✨قسمت ۸۵ بعدرفتن مادر و پدر حورا، حورا روزهای سختی را گذراند....تنها دل خوشیش مونا بود که همش بهش میگفت: _غصه نخور حورا جونم. برمیگردن. مریم خانم با او مهربان بود. اما ته دلش دوست نداشت او انجا بماند.. حورا پس ازیه هفته آرام شده بود... او مشغول مدرسه و بازی های کودکانه بود. داشت زندگی اش روی روال می افتاد که مریم خانم سخت گیری هایش را شروع کرد...هر وقت هم که اعتراضی از طرف حورا میدید با کنایه میگفت: _باید به حرف ما گوش کنی الان دیگه ما پدر و مادرتیم. حورا روی گلایه کردن پیش دایی اش را هم نداشت بنابراین صبر میکرد. مونا مشق هایش را می داد تا او بنویسد و خودش بازی می کرد. اما مهرزاد.. همیشه هوادار و طرفدارش بود. یک روز مریم خانم، شوهرش را کنار کشید و گفت: _رضا ببین تو یک کارمند ساده ای و از پس چهارتا بچه برنمیای. _ خب؟! _ یکم از اون پولی که شوهرخواهرت داده رو خرج کن بعد از خودمون واسه حورا میزاریم. _ نه اصلا حرفشو نزن اون پول ممکنه علی دو سه هفته دیگه برگرده. _ اوووو حالا کو تا بیاد. ببین الان مهرزاد دوچرخه میخواد منم دیروز یک سرویس طلا خوشگل دیدم انقدر قشنگ بود که خدا میدونه. _ مریم. من محاله به اون پول دست بزنم. _ اه خشکی مقدسی درنیار رضا خب چی میشه یکمشو خرج کنی؟ باباشم که اومد میگی واسه حورا خرج کردیم. _ دروغ بگم؟؟؟ _ ایش نیست همیشه راست میگی؟! خب اینم روش. بالاخره مریم، شوهرش را وسوسه کرد و کمی از آن پول خرج خودش و بچه هایش کرد. هر وقت حورا چیزی از زن دایی اش میخواست میگفت پول ندارم اما.. اما داشت…!!!!! "ای کاش از کودکی بجای آن همه لالایی های بی سر و ته یک نفر در گوشمان همچین جملاتی را زمزمه میکرد "هوای دختر ها را داشته باشید ..." "دختر ها زود میشکنند ..." "احساساتِشان را جدی بگیرید" خب باور کنید تمام مشکلات رابطه های مشترک‌این روز هایمان هم برای ندانم کاریی هاییست که حول محور همین جملات اتفاق می افتد تقصیر خودمان هم نیست کسی نبوده که برایمان مَشق کند این جملات را ... اصلا کداممان میدانستیم دختر ها با یک جمله دردناک شاید ده ها سال بعد هم اشک بریزند یا کداممان میفهمیدیم با یک نگاه ساده شاید دختری دلش بلرزد و عاشق شود من را میگویید ؛ نمیدانستم خلاصه حرفم این است کاش از روز اول که کودک بودیم یک نفر این جملات را برایمان بلند بلند میخواند "هوای دختر ها را داشته باشید" "دخترها زود میشکنند .." "احساساتشان را جدی بگیرید " " 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « زهرا بانو » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌸🍃🌸.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌸.🍃🌸═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۹۷۲🌷 🍀اوصاف امام ز
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۹۷۳🌷 🍀اوصاف امام زمان عجل الله فرجه🍀 🔶مهدی الأُمم 💠مطابق همان معنایی که در عنوان قبلی گفته شد، «او» نه تنها مهدی مؤمنان و مسلمانان است، بلکه برای همه امّت‌ها و ملت ها، برای همه مکتب‌ها و مذهب ها، برای همه عصرها و شهرها و... مهدی است، او مهدی همه است، مهدی امم است، لذا همه در انتظارش می‌باشند اگرچه هر کدام به نامی او را می‌خوانند. و این است سلام ما به آن حضرت: «اَلسَّلامُ عَلی مَهْدِی الْأُمَمِ وَجامِعِ الْکَلِمِ»؛ «سلام بر آن آقایی که هدایت کننده و مهدی همه امّت هاست، و او که جمع کننده همه کلمات وحی خدایی است». 🔶مُهَذَّب 💠به معنای تهذیب شده و پاکیزه جان، از القاب امام زمان علیه السلام است چون «او» و سایر امامان علیهم السلام به نصّ قرآن کریم همه پاک و معصوم اند. و فرموده اند هر روز جمعه این گونه به ایشان سلام دهیم: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ»؛ «سلام بر تو ای پاکیزه جان و از ترس پنهان». 🔶مَهْمِیدُ الآخر 💠از تذکرة الائمه و ذخیره نقل شده که به موعود آخر الزمان در انجیل «مهمید الآخر» نام نهاده اند. 🔶میثاق اللَّه 💠«او» میثاق و عهد و پیمان خداست، همان عهدی که از همه خلق گرفته است، چنان که در زیارت آل یاسین آمده است: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مِیثاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَوَکَّدَهُ»؛«سلام بر تو ای عهد و میثاق خدا (امامت و ولایت و خلافت غیب و ظهور) که خداوند آن عهد را از خلق گرفت و آن را محکم و مؤکد گردانید». 🔶میزان الحقّ 💠به معنای ترازوی سنجش حق از باطل است و از کتاب‌های ذخیره و تذکره الائمه نقل شده که نام موعود آخرالزمان در کتاب آژی پیغمبر «میزان الحق» است. 🔶مُؤتَمَن 💠یعنی کسی که مورد اعتماد و اطمینان و امین دیگران است. و امام زمان علیه السلام امین همه چیز و همه کس است، بالاتر از همه «او» امین رازها و اسرار الهی است. 💠چنان که در زیارت آن حضرت می‌خوانیم: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ... الْمُؤْتَمَنِ عَلَی السِّرِّ وَالْوَلِی لِلْأَمْرِ»؛ «سلام بر بقیة اللَّه در زمین، آن که امین بر سرّ حقّ و ولی امر است». 🔶مُؤَلِّف الشَّمل 💠یعنی کسی که پریشانی‌ها و نگرانی‌های خلق را به خیر و صلاح تبدیل می‌کند و این ندا و ندبه همیشگی بیچارگان است: «أَینَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا»؛ «کجاست آن مصلح امور عالم که پریشانی‌های خلق را اصلاح و دل‌ها را خشنود می‌سازد». 💠پس بر او سلام می‌کنیم: «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُؤَلِّفَ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا»؛«سلام بر تو ای کسی که نگرانی‌ها و پریشانی‌ها را به خیر و صلاح و خشنودی تبدیل می‌کنی». ‌ عج 📚اوصاف المهدی (عج) ✍احمد سعیدی 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰