eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.7هزار ویدیو
557 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصل‌‌‌‌‌دهم ( #شهادت‌وغربت) #قسمتـ165 ناامید شده بودم، روی بدنش دنبال نشانه ه
✨﷽✨ ❤ ✍ ( ) طبق خواهشی که شب آخر داشتم و حمید داخل وصیت نامه نوشته بود قرار شد یک ربع با حمید تنها باشم. بغلش کردم، نازش کردم، روی تنش دست کشیدم، همیشه به این لحظه فکر می کردم که یک خانم در این لحظات به شوهر شهیدش چه حرفی می تواند بزند؟ برای این دقایق آخر و بدون تکرار کلی حرف آماده کرده بودم، ولی همه یادم رفته بود، سرم را بردم کنار گوشش و گفتم: «یادت باشه! دوستت دارم، خیلی خیلی دوستت دارم»، سرم را بلند کردم، انگار که منتظر جواب باشم، چند لحظه ای سکوت کردم. دوباره در گوشش گفتم: «حمید دوستت دارم». یاد آن جمله ای افتادم که حمید شب قبل از رفتن گفته بود: «فرزانه دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمی تونی بلرزونی». در گوشش حلالیت خواستم، گفتم: «حمیدم ببخش اگر دلتو لرزوندم، منو حلال کن، شهادتت مبارک عزیزم، سلام منو به سیدالشهدا(ع) برسون، به حضرت زهرا(س) بگو هدیه منو قبول کنن». نمی گذاشتند بیشتر از این کنار حمید بمانم، می گفتند خوب نیست پیکر بیش از حد در فضای باز باشد. می خواستند حمید من را داخل سردخانه ببرند، برای بار آخر دستم را روی صورتش گذاشتم، حمیدی که همیشه صورت گرم و پر از محبتش را لمس می کردم حالا سرد سرد بود. سردی عجیبی که تا مغز استخوان آدم می رفت، گفته بودند چشم های نیمه باز حمید را نبندید تا مادر و همسرش را برای بار آخر ببیند، خودم چشم هایش را بوسیدم و بستم. چشم هایی که هیچ وقت به گناه باز نشد، چشم هایی که انگار لحظات آخر امام زمان (عج) را ديده بود، چشم هایی که بسته شد تا از این به بعد فقط زیبایی ها را ببیند! ادامه دارد.. 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌺🍃🌺.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🌺.🍃🌺.═╝