eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
557 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5789797300066844872.mp3
2.69M
داستان صوتی #روز_آخر #قسمت_دهم از فصل خامس http://eitaa.com/joinchat/3843096576Cf7a42801db ♥️تاظهور دولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🎧✨ #شرح_مناجات_شعبانیه ⭐️استاد علامه جوادی آملی #قسمت_دهم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
1_4987795411184910347.mp3
22.25M
🎧✨ #شرح_مناجات_شعبانیه ⭐️استاد علامه جوادی آملی #قسمت_دهم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
4_5787578966638330163.mp3
12.9M
فصل دوم (دولت حق) پیوستن سپاه دجال به لشکر سفیانی رجعت ابراهیم،اسماعیل ،یحیی و ... به سپاه حضرت مهدی @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ #معرفی_امامان #امام
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌸امام سوم ما شیعیان حضرت امام حسین علیه السلام 🌸 📝 💐 💐 واقعه کربلا که به شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش انجامید، مهم‌ترین بخش از زندگینامه او به شمار می‌آید. بر پایه برخی گزارش‌ها، امام حسین(ع)پیش از حرکت به سوی عراق، از شهادت خود آگاه بوده است. این واقعه در پی خودداری او از بیعت با یزید رخ داد. حسین(ع) که به دعوت کوفیان، همراه خانواده و یارانش به سوی این شهر حرکت کرده بود، در منطقه‌ای به نام ذو حسم با سپاهی به فرماندهی حر بن یزید ریاحی رو به رو گردید و مجبور شد مسیر حرکت خود را تغییر دهد. امام حسین(ع): و علی الإسلام السلام اذ قد بُلیت الاُمّة براعٍ مثل یزید (ترجمه: اگر امت به حاکمی چون یزید گرفتار آید، فاتحهٔ اسلام خوانده است!) 📚ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۷. به نقل بیشتر منابع، آنها روز دوم محرم‌ به کربلا رسیدند. و فردای آن روز سپاهی چهار هزار نفری از مردم کوفه به فرماندهی عمر بن سعد وارد کربلا شد.بنابر گزارشات تاریخی چند مذاکره بین حسین بن علی و عمر سعد، انجام شد .ولی ابن زیاد جز به بیعت حسین(ع) با یزید یا جنگ راضی نشد. عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد ولی امام حسین(ع) آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت. شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تاکید کردند. صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند. در طی جنگ حر بن یزید، از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست. پس از کشته شدن یاران، خویشان امام به میدان رفتند که اولین آنان، علی اکبر بود و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید و شمر بن ذی‌الجوشن و به نقلی سنان بن انس سر او را جدا کرد. سر حسین بن علی(ع) همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد. عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوان‌های او را درهم‌شکستند.زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند. پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر از یارانش، روز ۱۱ یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد(ع) در همان محل شهادت به خاک سپرده شد. .... 📚منابع: ↑ بلاذری، انساب‌الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶. 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌺 🌼🌺 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ #معرفی_امامان #امام
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌸 امام هفتم ما شیعیان حضرت امام موسی کاظم علیه السلام 🌸 📝 🔶زندان 🌸🍃امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند. هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق ایشان را در مدینه دستگیر و در ۷ ذی حجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی کرد.بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند. در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است. 🌺درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال ایشان به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری وی به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است. گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند. این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند. ... 📚منابع: ابن ابی الحدید، عبدالحمید. شرح نهج البلاغه. قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، بی‌تا. ابن اثیر. الکامل فی التاریخ. بیروت: دارالصادر، ۱۳۸۵ق. و...... 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌺 🌼🌺 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ #معرفی_امامان #امام
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌸امام هشتم ما شیعیان حضرت امام رضا علیه السلام 🌸 📝 🏴شهادت🏴 🍃🌷شهادتش را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادی‌الاولی، یا ۲۳ ذی‌القعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کرده‌اند. کلینی، شهادتش را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر می‌کند.طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت حضرت، ۲۰۳ق. بوده است. طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل می‌کند. 🌿💐در سن حضرت نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت، اختلاف پیش آمده است که از ۴۷ تا ۵۷ سال گفته شده است. طبق قول اکثریت مذکور در مورد ولادت و وفات، سن وی ۵۵ سال بوده است. نقل قول‌های متفاوتی در مورد چگونگی شهادت امام رضا(ع) در منابع مختلف ذکر شده است: در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا(ع) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریه‌ای که به آن نوقان‌ گفته می‌شود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بی‌تابی نشان داد. یعقوبی در ادامه می‌نویسد: «‌خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده می‌رفت و می‌گفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او می‌آوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت». شیخ مفید نقل می‌کند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخن‌هایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است. شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل می‌کند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است. سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر می‌کند. ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «‌علی بن موسی الرضا‌» می‌نویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود. در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره، استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید، مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سخت‌تر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب می‌داد که ناراحتش می‌کرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت می‌شد، هرچند آشکار نمی‌کرد. چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامی‌اش خوشحالی می‌کرد، امام رضا(ع) به او گفت:‌ «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کرده‌ای و...» ... 📚منابع 📕ابن النجار البغدادی، محب الدین، ذیل تاریخ بغداد، دراسة وتحقیق مصطفی عبدالقادر یحیی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق. 📗سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، تاریخ الخلفاء، تحقیق حمدی الدمرداش، ریاض، مكتبة نزار مصطفى الباز، ۱۴۲۵ق. و....‌‌ 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌺 🌼🌺 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ #معرفی_امامان #امام
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌸امام نهم ما شیعیان حضرت امام جواد علیه السلام 🌸 📝 🌷مناظره در مجلس مأمون🌷 از مناظرات مهم امام محمد تقی(ع) که در زمان مأمون عباسی در بغداد صورت گرفت، مناظره با یحیی بن اکثم، فقیه دربار عباسی، بود. بنابر برخی منابع شیعه، علت وقوع این مناظره، اعتراض سران عباسی به پیشنهاد ازدواج او با ام الفضل از سوی مأمون بود. مأمون برای اثبات درستی تصمیم خویش، به آنان پیشنهاد کرد تا جوادالأئمه(ع) را بیازمایند. آنان پذیرفتند و برای آزمودن آن حضرت، جلسه مناظره‌ای ترتیب دادند. یحیی در مناظره، نخست مسئله‌ای فقهی درباره شخص مُحرمی که حیوانی را شکار کرده مطرح ساخت. امام جواد، با مطرح کردن وجوه گوناگون برای مسئله، از یحیی بن اکثم پرسید منظور وی کدام وجه است. یحیی بن اکثم در جواب درماند. سپس خود امام جواد، مسئله را با صورت‌های مختلف آن پاسخ گفت. درباریان و علمای عباسی پس از شنیدن جواب امام، بر تبحر او در فقه اعتراف کردند. گفته‌اند که مأمون پس از مناظره گفت: خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم، همان شد. ... 📚منابع: 📙ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق . 📒ابن ابی‌الثلج، تاریخ الائمة، در مجموعه نفیسه فی تاریخ الائمه، چاپ محمود مرعشی، قم، کتابخانه آیت‌اللّه مرعشی نجفی، ۱۴۰۶ق. و.... 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌺 🌼🌺 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ @zohoreshgh ❣﷽❣ ‍ ✨#احسن_القصص ✨#حضرت_آدم_عليه_السلام ✨#قسمت
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ @zohoreshgh ❣﷽❣ ‍ ✨ 👈كشته شدن هابيل و دفن جنازه او 🌴حسادت قابيل از يك سو و پذيرفته نشدن قربانيش از سوى ديگر، كينه او را به جوش آورد، نفس سركش بر او چيره شد، به طورى كه آشكارا به قابيل گفت: تو را خواهم كشت. 🌴آرى وقتى حرص، طمع، خودخواهى و حسادت بر انسان چيره گردد، حتى رشته رحم و مهر برادرى را مى بُرَد، و خشم و غضب را جايگزين آن مى گرداند. 🌴هابيل كه از صفاى باطن برخوردار بود و به خداى بزرگ ايمان داشت، برادر را نصيحت كرد و او را از اين كار زشت برحذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهيزگاران را مى پذيرد، تو نيز پرهيزگار باش تا خداوند عملت را بپذيرد، ولى اين را بدان كه اگر تو براى كشتن من دست دراز كنى، من دست به كشتن تو نمى زنم، زيرا از پروردگار جهان مى ترسم، اگر چنين كنى بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخيان خواهى شد كه جزاى ستمگران همين است. 🌴نصايح و هشدارهاى هابيل در روح پليد قابيل اثر نكرد، و نفس سركش او سركش تر شد و تصميم گرفت كه برادرش را بكُشد(مائده/27 تا 30)لذا به دنبال فرصت مى گشت تا به دور از پدر و مادر، به چنان جنايت هولناكى دست بزند. 🌴شيطان، قابيل را وسوسه مى كرد و به او مى گفت: قربانى هابيل پذيرفته شد، ولى قربانى تو پذيرفته نشد، اگر هابيل را زنده بگذارى، داراى فرزندانى مى شود، آن گاه آنها بر فرزندان تو افتخار مى كنند كه قربانى پدر ما پذيرفته شد، ولى قربانى پدر شما پذيرفته نشد.(تفسير نورالثقلين، ج 1،ص 612) 🌴اين وسوسه همچنان ادامه داشت تا اين كه فرصتى به دست آمد. حضرت آدم عليه السلام براى زيارت كعبه به مكه رفته بود، قابيل در غياب پدر، نزد هابيل آمد و به او پرخاش كرد و با تندى گفت: قربانى تو قبول شد ولى قربانى من مردود گرديد، آيا مى خواهى خواهر زيباى مرا همسر خود سازى، و خواهر نازيباى تو را من به همسرى بپذيرم؟! نه هرگز. 🌴هابيل پاسخ او را داد و او را اندرز نمود كه: دست از سركشى و طغيان بردار.(مجمع البيان، ج 1،ص 183) 🌴كشمكش اين دو برادر شديد شد. قابيل نمى دانست كه چگونه هابيل را بكشد، شيطان به او چنين القاء كرد: سرش را در ميان دو سنگ بگذار، سپس با آن دو سنگ سر او را بشكن.(طبق بعضى از روايات هابيل در خواب بود، قابيل با كمال ناجوانمردى به او حمله كرد و او را كشت. (تفسير قرطبى، ج 3،ص 2123) 🌴مطابق بعضى از روايات، ابليس به صورت پرنده اى در آمد و پرنده ديگرى را گرفت و سرش را در ميان دو سنگ نهاد و فشار داد و با آن دو سنگ سر آن پرنده را شكست و در نتيجه آن را كشت. قابيل همين روش را از ابليس براى كشتن برادرش آموخت و با همين ترتيب، برادرش هابيل را مظلومانه به شهادت رسانيد.( بحار، ج 11،ص 230؛ مجمع البيان، ج 3،ص 184) 🌴از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: قابيل جسد هابيل را در بيابان افكند. او سرگردان بود و نمى دانست كه آن جسد را چه كند (زيرا قبلاً نديده بود كه انسانها را پس از مرگ به خاك مى سپارند). چيزى نگذشت كه ديد درندگان بيابان به سوى جسد هابيل روى آوردند، قابيل (كه گويا تحت فشار شديد وجدان قرار گرفته بود) براى نجات جسد برادر خود، مدتى آن را بر دوش كشيد، ولى باز پرندگان، اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند كه او چه وقت جسد را به خاك مى افكند تا به آن حمله ور شوند. 🌴خداوند زاغى به آن جا فرستاد. آن زاغ زمين را كند و طعمه خود را ميان خاك پنهان نمود(مائده/31) تا به اين ترتيب به قابيل نشان دهد كه چگونه جسد برادرش را به خاك بسپارد. 🌴قابيل نيز به همان ترتيب زمين را گود كرد و جسد برادرش هابيل را كه در ميان آن دفن نمود. در اين هنگام قابيل از غفلت و بى خبرى خود ناراحت شد و فرياد بر آورد: 🌴اى واى بر من! آيا من بايد از اين زاغ هم ناتوانتر باشم، و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن كنم؟(مجمع البيان، ج 3،ص 185) 🌴اين نيز از عنايات الهى بود كه زاغ را فرستاد تا روش دفن را به قابيل بياموزد و جسد پاك هابيل، آن شهيد راه خدا، طعمه درندگان نشود. ضمناً سرزنشى براى قابيل باشد كه بر اثر جهل و خوى زشت، از زاغ هم پست تر و نادان تر است و همين نادانى و خوى زشت، او را به جنايت قتل نفس واداشته است. .... 📚قصه های قرآن ✍به قلم مرحوم محمدی اشتهاردی ✅حضرت آدم(ع) 🌺اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌺 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ #معرفی_امامان #امام
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌸امام دهم ما شیعیان حضرت امام هادی(علی النقی)علیه السلام 🌸 📝 🌷زیارات🌷 زیارت جامعه کبیره و زیارت غدیریه از امام هادی (ع)نقل شده است. زیارت جامعه کبیره را یک دوره امام‌شناسی دانسته‌اند. محور زیارت غدیریه، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضایل امام علی(ع) است. بنا بر گزارش‌های تاریخی به دستور متوکل امام هادی(ع) را نزد او آوردند متوکل از آن حضرت خواست برای او شعری بخواند امام عذر خواست ولی متوکل اصرار ورزید و امام هادی (ع)این اشعار را سرود. باتوا علی قُلَلِ الأجبال تحرسهم غُلْبُ الرجال فما أغنتهمُ القُللُ واستنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم فأودعوا حُفَراً، یا بئس ما نزلوا ناداهُم صارخ من بعد ما قبروا أین الأسرة والتیجان والحلل؟ أین الوجوه التی کانت منعمة من دونها تضرب الأستار والکللُ فأفصح القبر عنهم حین ساء لهم تلک الوجوه علیها الدود یقتتل قد طالما أکلوا دهراً وما شربوا فأصبحوا بعد طول الأکل قد أُکلوا وطالما عمروا دوراً لتحصنهم ففارقوا الدور والأهلین وانتقلوا وطالما کنزوا الأموال وادخروا فخلفوها علی الأعداء وارتحلوا أضحت مَنازِلُهم قفْراً مُعَطلة وساکنوها إلی الأجداث قد رحلوا بر قله کوه‌ها به سر می‌بردند و مردان نیرومند حراست آنها می‌کردند اما قله‌ها کاری برای آنها نساخت. از پس عزت از پناهگاه‌های خود برون آورده شدند و در حفره‌ها جایشان دادند و چه فرود آمدن بدی بود. از پس آنکه در گور شدند، یکی بر آنها بانگ زد که تخت‌ها و تاج‌ها و زیورها کجا رفت؟ چهره‌هائی که به نعمت خو کرده بود و پرده‌ها جلو آن آویخته می‌شد چه شد؟ و قبر به سخن آمد و گفت: کرم‌ها بر این چهره‌ها کشاکش می‌کنند. روزگاری دراز بخوردند و بپوشیدند و از پس خوراکی طولانی خورده شدند. مدت‌ها خانه‌ها ساختند تا در آنجا محفوظ مانند و از خانه‌ها و کسان خویش دور شدند و برفتند، مدت‌ها مال اندوختند و ذخیره کردند و برای دشمنان گذاشتند و برفتند. منزل‌هایشان خالی ماند و ساکنانش به گور سفر کردند. ... 📚منابع: 📒ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة علی اهل الرفض و الضلال و الزندقة، قاهره، مکتبةالقاهره، بی‌تا 📕ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۲۱ق. 📙ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب علیهم‌السلام، قم، علامه، ۱۳۷۹ق. و.... 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌺 🌼🌺 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌸🍃.…¤¤¤¤○●○●○¤¤¤¤ @zohoreshgh ❣﷽❣ ⚫️ #در_ظهر_عاشورا_چه_گذشت..‌ ( #قسمت_نهم) 🔴
🌸🍃.…¤¤¤¤○●○●○¤¤¤¤ @zohoreshgh ❣﷽❣ ⚫️ ... ( ) 🌺علی اکبر علیه السلام به دشمن حمله کرد و جنگ سختی نمود تا حدی که نوشته اند صدو بیست نفر را به هلاکت رساند و خود جراحات بسیاری برداشت و تشنگی بر او فشار آورد. ✳️لذا نزد پدر برگشت و عرض کرد: پدر تشنگی مرا کشت و سنگینی شمشیر مرا به زحمت افکند، 💦آیا میشود شربت آبی به من برسانی تا با آن در جنگ با دشمن نیرو بگیرم؟ 🌹حسین علیه السلام از ناراحتی پسرش گریان شد و فرمود: بر جدت محمد مصطفی و و علی ابن ابیطالب و من دشوار است که نتوانیم خواسته ات را برآوریم. ✨ پسرم صبر پیشه کن و اندکی دیگر بجنگ که نزدیک است رسول خدارا ملاقات کنی و با کاسه لبریز چنان سیرابت کند که هرگز تشنه نشوی... ☘سپس زبان حضرت علی اکبر علیه السلام را در دهان گرفت،علی اکبر فهمید کام حسین علیه السلام از او خشک تر است.. 🌷 سپس امام حسین انگشتر خود را به او داد و گفت: انگشتر را در دهان نگه دار. 🔴نکته: مگر حضرت علی اکبر نمیدانست که در خیمه گاه آبی وجود ندارد چرا از پدر تقاضای آب کرد؟ 🌹گویا میخواسته به بهانه ی آب تجدید دیدار دوباره ای با پدر داشته باشد... 🌸علی اکبر علیه السلام دوباره به میدان بازگشت و به دشمن حمله کرد،همانند جدش و پدرش میجنگید. ⚡️حمید بن مسلم میگوید:ایستاده بودم و نبرد علی اکبر را نگاه میکردم که به یمین و یسار حمله میکرد و همه از او میگریختند. 🔥مره بن منقذ در کنار من بود گفت: گناه همه عرب برگردن من باشد اگر این جوان از کنار من عبور کند و پدرش را عزادار نکنم. ⚡️گفتم مره چنین مگو،این جمعیت او را کفایت میکنند،علی اکبر علیه السلام به ما نزدیک شد، مره از پشت سرش با نیزه به او حمله کرد که علی اکبر روی قوس زین افتاد. سپس مره با با شمشیر بر فرق علی زد و سرش را شکافت. 🌷علی دست بر گردن اسب انداخت ،خون روی چشمان اسب را پوشاند و اسب بدون اینکه متوجه باشد علی را به دل دشمن برد، دشمن اطرافش را گرفت و با شمشیرها قطعه قطعه اش کردند... 🍀در این هنگام علی اکبر علیه السلام فریاد زد: 🌺پدرم سلام بر تو،اینک جدم مرا سیراب نمود و به شما سلام میرساند و میفرماید به سوی ما شتاب کن که برای شما هم ابی ذخیره کرده ام. سپس ناله ای کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود... 🌹همینکه صدای علی اکبر به گوش پدر رسید مانند باز شکاری خود را کنار نعش پسرش رساند و دید علی قطعه قطعه شده و هیچ جای سالمی در بدن ندارد... 💥صدا زد: خدا بکشد مردمی که تورا کشتند،چقدر نسبت به خدا و هتک حرمت رسول خدا جسور شدند.. 🌷سپس با چشمانی پراشک فرمود: علی جان بعد تو خاک بر سر دنیا... 🎋راوی میگوید ناگهان دیدم زنی(زینب سلام الله علیها) سراسیمه از خیمه ها بیرون دوید و خود را روی نعش علی انداخت. 🌹حسین علیه اسلام اورا به خیمه ها بازگرداند و سپس به جوانان گفت:جوانان بنی هاشم بیایید و برادرتان را به خیمه ها ببرید. 🌸سپس نعش علی را به خیمه شهدا بردند.. ✍ ... 📕ابصارالعین، ص22 📗نفس المهموم 309 📒 حیات الحسین ص244 📘مقاتل ص115 📙طبری 357/7 🍃🌸اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌸🍃 @zohoreshgh ⚫️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم⚫️ ¤¤¤¤○●○●○¤¤¤¤....🍃🌸
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ #معرفی_امامان #امام
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌸امام یازدهم ما شیعیان حضرت امام حسن عسکری علیه السلام 🌸 📝 ( ) سلسله سند روایت کتاب نشان می‌دهد که نقل این تفسیر در میان محدّثان و فقهای قم در قرن چهارم و پنجم متداول بوده است.مطالب تفسیر را محمدبن قاسم استرآبادی خطیب، مشهور به مفسر جرجانی، که شاید تدوین کننده تفسیر نیز باشد، از دو راوی آن، یعنی ابوالحسن علی بن محمد بن سیار (یسار؟) و ابویعقوب یوسف بن محمدبن زیاد، نقل کرده است.[نیازمند منبع] در مقدمه کوتاه این دو بر تفسیر آمده است که بعد از به قدرت رسیدن حسن بن زید آنان مجبور به مهاجرت از وطن خود شدند. از آنجا که آنها از آمدن خود نزد امام حسن عسکری(ع) سخن گفته‌اند، تاریخ ورودشان به سامرا می‌بایست بعد از ۲۵۴ بوده باشد، زیرا این سال، زمان آغاز امامت امام عسکری(ع) بوده است. در ادامه گفته‌اند که متن کل تفسیر را به مدت هفت سال نزد امام فراگرفته‌اند،[۱۵] حال آنکه از وفات امام در ۲۶۰ قمری سخنی به میان نیامده است و ظاهراً پس از درگذشت امام، آن دو به موطن خود بازگشته‌اند. با وجود قدمت این تفسیر، وثاقت آن در بین علمای امامیه از گذشته مورد بحث بوده است. شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱)، نخستین عالم امامی است که از این تفسیر مطالب فراوانی در کتب خود نقل کرده، گرچه درباره وثاقت یا عدم اعتبار آن سخنی نگفته است.[نیازمند منبع] شیخ صدوق متن تفسیر را مستقیماً از استرآبادی دریافت نموده است. وی در آغاز کتاب فتوایی خود، من لایحضره الفقیه ضمن اشاره به این نکته که آنچه در این اثر فراهم آمده از نظر خودش صحیح است، بیان داشته که روایات کتاب را از متون معتبر و مشهور گرفته است. همچنین در باب تلبیه، از استرآبادی حدیثی نقل کرده و در پایان گفته است که باقی آن را در کتاب تفسیر آورده است. بر این اساس، اگر شیخ صدوق خود تدوین‌کننده تفسیر نبوده، احتمالاً تهذیب‌کننده آن بوده است. مؤید صحت این احتمال، سخن نجاشی متوفی ۴۵۰ق است که در ذیل آثار شیخ صدوق به دو اثر تفسیری، تفسیرالقرآن و مختصر تفسیر القرآن، اشاره کرده است. شاهد دیگر بر این نظر، ذکر روایتی با همین سند در کتاب التوحید شیخ صدوق است. در آخر آن روایت نیز شیخ صدوق بیان داشته که متن کامل حدیث را در تفسیرش آورده است. 📚منابع 📗ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق‌محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. 📕ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، بی‌تا. 📒ابن شهر آشوب، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م. و..... 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌺 🌼🌺 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ #معرفی_امامان #امام
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺 🌺 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌸امام دوازدهم ما شیعیان حضرت مهدی (امام زمان) عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌸 📝 عجل_الله تعالی فرجه الشریف غیبت ❤️ 💖شرح ماجرا (عج)💖 نقل مشهور از شرح ولادت امام زمان(عج)، بر اساس روایت حکیمه خاتون عمه امام عسکری(ع) است. در بخش‌هایی از گزارش شیخ صدوق از سخنان حکیمه آمده است: «امام حسن عسکری(ع) مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را ـ که حجت او در روی زمین است ـ ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست. فرمود: همین است که به تو می‌گویم. گوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم، نرجس آمد، کفش مرا برداشت و گفت: بانوی من و بانوی خاندانم حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی. [نرجس] از کلام من ناخرسند شد و گفت: عمه جان! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: دختر جان! خدای تعالی امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در دنیا و آخرت آقاست. نرجس خجالت کشید و حیا کرد. چون از نماز فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. نیمه‌های شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که نرجس خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان خواب بود. پس برخاست و نماز گزارد و خوابید. حکیمه در ادامه گوید: بیرون آمدم و در جستجوی فجر به آسمان نگریستم. دیدم فجر اول دمیده است و او در خواب است. شک بر دلم عارض گردید. ناگاه ابومحمد از محل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سوره‌های الم سجده و یس پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: نام خدا بر تو باد. آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را استوار‌دار که همان است که با تو گفتم. حکیمه گوید: من و نرجس را ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود (فرزند نرجس) را دیدم که در حال سجده بوده و مواضع سجودش بر زمین است. او را در آغوش گرفتم. دیدم پاک و نظیف است. ابومحمد فرمود: ای عمه جان! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم و او دو کف دستش را گشود و فرزند را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: «اشهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا رسول الله». سپس بر امیر مؤمنان(ع) و سایر امامان(ع) درود فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان درکشید». ... 📚منابع: 📙ابن اثیر الجزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار الصادر، ۱۳۸۵ق. 📘ابن خشاب، عبدالله بن احمد، تاریخ الموالید الائمه و وفیاتهم، تحقیق آیت الله مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۶ق. 📗ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، به تحقیق احسان عباس، قم، الشریف الرضی، بی تا. و...... 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌺 🌼🌺 🌺🌼🌺🌼 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
°°°°°‌○💐○☘○💐○☘○°°°°° @zohoreshgh ❣﷽❣ 📝#خلاصه_زندگینامه #حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_ع
°°°°°‌○💐○☘○💐○☘○°°°°° @zohoreshgh ❣﷽❣ 📝 برخوردهای شدید ابوبکر و عمر با فاطمه(س) و علی(ع) بر سر ماجرای فدک و وقایع مرتبط با بیعت اجباری با خلیفه، خشم فاطمه(س) از ابوبکر و عمر را تا پایان زندگی‌اش به دنبال داشت. بر اساس گزارش‌ها پس از هجوم عمر و دیگر مهاجمان به خانه فاطمه(س)، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند برای عذرخواهی به خانه فاطمه(س) بروند؛ اما فاطمه (س)اجازه ورود به آنان نداد. آنان در نهایت با وساطت علی (ع)وارد خانه فاطمه شدند. فاطمه (س)در دیدار با آن دو، روی خود را به دیوار کرد و سلام آنان را بی‌پاسخ گذاشت. فاطمه(س) پس از یادآوری روایت پیامبر(ص) که خشنودی و خشم پیامبر(ص) را در گرو خشنودی و خشم فاطمه (س)قرار داده بود، به ابوبکر و عمر اعلام کرد که باعث خشم او شد‌ه‌اند. در برخی از گزارش‌ها آمده است فاطمه(س) سوگند خورد پس از هر نمازی آنان را نفرین کند. ..... 📚منابع 📘ابن‌‌ابی‌الحدید، ابوحامد عبدالحمید، شرح نهج‌ البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ اول، ۱۳۷۸ق. 📕ابن‌ابی‌الحدید، عزالدین، شرح نهج‌البلاغة، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، داراحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق. 📒ابن‌ابی‌شیبه کوفی، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید لحام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق. و..... 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ °°°°°‌○💐○☘○💐○☘○°°°°°
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ @zohoreshgh ❣﷽❣ #زندگینامه_زیبای_طالوت_و_داوود #احسن_القصص قصه
┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ @zohoreshgh ❣﷽❣ قصه های زیبای قرآن 🌸رفته رفته ، داود در پیشگاه طالوت مقامی ارجمند پیدا کرد . 🌸او دختر خود ( میکال ) را به داود داد و فرماندهی ارتش را به او محول نمود . 🌸از طرفی هم رفاقت و دوستی محکمی بین داود و ( یونالنان ) پسر طالوت بر قرار گردید 🌸و در اجتماع هم روز بروز بر عظمت داود افزوده میشد . 🌸در اثناء این حوادث ، صمویل پیغمبر آن زمان وفات یافت 🌸و همانطوریکه او به داود خبر داده بود ، 🌸سلطنت طالوت پس از قتل وی ، به داود منتقل گردید . 🌻🕸داود در زمان سلطنت خود ، جنگها کرد و کشورهائی را ضمیمه خاک بنی اسرائیل نمود و در تمام جنگها موفقیت و پیروزی با او بود . 🌹گذشته از سلطنتی که خداوند به داود عطا فرموده بود ، نعمت های دیگری نیز به وی اعطا شد که در حقیقت نشانه پیامبری و نبوت او به شمار می رفت به طوریکه قرآن کریم آن را ذکر فرموده عبارت است از : 💥🌴1- کوهها با او تسبیح می گفتند ، یعنی هنگامی که داود به تسبیح و ذکر خدا مشغول می شد ، قطعات سنگ با او هم صدا می شدند و صدای تسبیح آنها هم شنیده می شد . 🌴💥2_ پرندگان هم مانند کوهها با داود تسبیح خدا می گفتند . 🌴💥 3_خداوند آهن را در دست او مانند موم نرم قرار داد که بدون آتش و وسائل ، آن را به هر صورتی که می خواست در می آورد و هر چه می خواست از آن می ساخت . 🌴💥4- خداوند علم ساختن زره آهنی را به وی آموخت که از حلقه های کوچک آهن پیراهنی بسازد که در عین راحتی بدن را نیز از خطرهای حربه دشمن محفوظ دارد . 🍃🌟پیش از آن روز مردم به جای زره قطعه های بزرگ آهن را به بدن خود می بستند و این قطعه آهنها ، موجب ناراحتیهائی بر آنها می شد ولی با ساخته شدن زره به دست داود ، این مشگل حل گردید . 🌴🌴💥5- خداوند پایه های سلطنت او را محکم نمود و او را بر تمام دشمنانش پیروزی بخشید به طوریکه داود در هیچ موردی با هیچ دشمنی نجنگید مگر اینکه غالب شد و هیچکس با او دشمنی نکرد مگر اینکه شکست خورد . 🌴💥6-خداوند حکمت ( نبوت ) و فصل خطاب ( تمیز بین حق و باطل ) را به وی عطا فرمود . 🌴💥7- خداوند زبور را به او عطا کرد و داود آن را با صوت دلنشین خود می خواند و دلهای مردم را به سوی خداوند متوجه می نمود . ... 🌸اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌸 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄
4_5796533977745458057.mp3
12.06M
سخن آوای " #آوای_مادرانه " ویژه نامه‌ای دلنشین برای #ایام_فاطمیه تقدیم شما باد. #قسمت_دهم: گریه و کمک خواهی @zohoreshgh ♥️تاظهور دولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
1_4987795411184910347.mp3
22.25M
🎧✨ ⭐️استاد علامه جوادی آملی @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂ @zohoreshgh ❣﷽❣ ♾ #لبیک_یا_حسین_یعنی⁉️ ♾ #قسمت_نهم امام حسین علیه ا
⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂ @zohoreshgh ❣﷽❣ ♾ ⁉️ ♾ آیا لبیّک ما مثل ؛ یا کلامی و شعاری است برای تظاهر به دین داری و استفاده دنیوی و... ؟! امام حسین علیه السلام؛ بلافصل یگانه دختر پیامبر اسلام بود؛ که جانش را امام زمانش کرد و هرچه داشت؛ از آبرو و زندگی و... در راه هزینه کرد؛ تا امام زمانش بماند و خدا را اجرا کند. در اوج و تنهایی علی؛ حضرت فاطمه زهراء از قبرش نیز کرد و با وصیّت به پنهان ماندن غسل و کفن و قبرش تا روز قیامت چهره   و دشمنان پنهان اسلام را نمود. ♾ 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂✧◆✧⁂
معرفت1.10.mp3
8.96M
📌موضوع: (عج)و 👤سخنران: حجت الاسلام حسن محمودی ✅راه رسیدن به باور قلبی و یاد امام زمان(عج)... @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی 🌷 قسمت 9⃣ ◀️ﺑﺴﻴﺎﺭی
┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 🌷 قسمت 0⃣1⃣ ◀️ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺩﺍﺋﻢ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﺧﻮﺩ، ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ. یا به چیزهای مختلف دل بسته ایم. 👈🏻ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ نمی ﺷﻨﺎﺳﯿﻢ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ، ﺍﻟّﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ. ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ، ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭ ﻃﻠﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﺪ. 🔺ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﻭﺻﻞ ﺷﻮﯾﻢ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺮﯾﻦ، ﻋﯿﻦ ﺍﻻ‌ﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﻏﺮﯾﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ.    🔸ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﺩﻋﺎﯼ ﺍﻟﻐﺮﯾﻖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﻢ؟ "ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ، ﯾﺎ ﺭﺣﻤﻦ، ﯾﺎ ﺭﺣﯿﻢ، ﯾﺎ ﻣﻘﻠّﺐ ﺍﻟﻘﻠﻮﺏ، ﺛﺒّﺖ ﻗﻠﺒﯽ ﻋﻠﯽ ﺩﯾﻨﮏ"    🔹ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ "ﺩﯾﻨﮏ"، ﻫﻤﺎﻥ ﺩﯾﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺣﺠّﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛ "ﺇﻥ ﻟﻢ ﺗﻌﺮّﻓﻨﯽ ﺣﺠﺘﮏ،ﺿﻠﻠﺖ ﻋﻦ ﺩﯾﻨﯽ"    🌸ﭘﺲ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﻢ: "ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺛﺒّﺖ ﻗﻠﺒﯽ ﻋﻠﯽ ﺣﺠّﺘﮏ، ﺛﺒّﺖ ﻗﻠﺒﯽ ﻋﻠﯽ ﻣﻌﺮﻓﺔ ﺣﺠﺘﮏ"    📚ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ، "ﻓﺴﺄﻟﻮﺍ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﺬّﮐﺮ" ﺍﻫﻞ ﺫﮐﺮ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ؟ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﺧﯿﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﻭﻝ، ﻓﺮﻉ، ﻣﻌﺪﻥ، ﻣﻨﺘﻬﺎ ﻭ ﻣﺄﻭﺍﯼ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. "ﺇﻥّ ﺫﮐﺮ ﺍﻟﺨﯿﺮ،ﮐﻨﺘﻢ ﺍﻭّﻟﻪ ﻭ ﺍﺻﻠﻪ ﻭ ﻓﺮﻋﻪ ﻭ ﻣﻌﺪﻧﻪ ﻭ ﻣﺄﻭﺍﻩ ﻭ ﻣﻨﺘﻬﺎﻩ" (ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪﯼ ﮐﺒﯿﺮﻩ) 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
1_976501710.mp3
4.98M
💠وظایف منتظران💠 💢صله امام زمان‌عجل‌الله بوسیله اموال تعهدات مالی ما نسبت به امام زمان چیست؟! 🔗برگرفته‌ازکتاب‌مکیال‌المکارم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_نهم 🔵 می
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ 🌷🍃 ✫⇠ 🔵 آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمی دانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریه اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می دادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است.» پسرِ پسرعموی پدرم سال ها پیش در نوجوانی مریض شده و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش به یاد او می افتاد، گریه می کرد و تأثر او باعث ناراحتی اطرافیان می شد. حالا هم از این مسئله سوء استفاده کرده بود و این طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود. در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش سفیدهای فامیل می نشینند و با هم به توافق می رسند. مهریه را مشخص می کنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورد می کنند و روی کاغذی می نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانواده داماد می دهد. اگر خانواده داماد با هزینه ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانواده عروس پس می فرستند. آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده داماد آن را قبول نکنند. 💟ادامه دارد...✒️ نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌🌏✺✦۞✦┄ @zohoreshgh ❣﷽❣ ‍ ⚫️ #دانستنیهای_آخرالزمان #وقای
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌🌏✺✦۞✦┄ @zohoreshgh ❣﷽❣ ‍ ⚫️ دلایل اهمیت موضوع سفیانی 🗞 ۱_سفیانی در روایات، از علائم حتمی شمرده شده. ۲_از مهمترین اهدافش، حمله به مناطق شیعه نشین و کشتار شیعیان است! ۳_ابعاد این واقعه نسبت به سایر علائم ظهور از گستردگی خاصی برخوردار است! و مدت زمان بیشتری را به خود می گیرد! 🗞 ۴_حدود یکصد روایت از برخی معصومین (علیهم السلام) در این باره به ما رسیده، لذا می بینیم نعمانی در کتاب «الغیبه» که از مهمترین و قدیمی ترین منابع احادیث مهدوی است، باب مستقلی را به این علامت اختصاص داده است. همراه باشید... 👈 .... 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺🌏✺✦۞✦┄
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#دست_تقدیر ۹ #قسمت_نهم 🎬: محیا چادرش را روی سرش انداخت و دوباره به سمت دیوار شیشه ای راه افتاد، گوش
۱۰ 🎬: رقیه نگاهش را به صورت زیبای دخترش که بی شباهت به او نبود، دوخت و گفت: جاسم چه پسر خوبی ست! قلبی به صافی آینه دارد، می خواستم به طرفش بروم که با اشاره دست به من فهماند از او رد شوم. من هم راه حرم امام حسین ع را در پیش گرفتم و او هم خودش را به من رساند و وقتی مطمئن شد که کسی در تعقیب من نیست، کنارم آمد و پرده از نقشه شوم عمویت و ابو معروف برداشت. باورت میشود، آن اتومبیل و راننده اش از آن ابومعروف هستند و آن راننده مأمور است بعد از زیارت و هنگامی که ما قصد سفر به ایران را کردیم، ما را به روستایی که ابومعروف در آنجا مال و املاک و خدم و حشم دارد ببرد و در آنجا تو را به عقد ابومعروف و من هم به عقد عمویت درآورند. محیا آهی کشید و دستش را جلوی دهانش گرفت و گفت: اوه خدای من! چه نقشه دقیق و حساب شده ای! حالا چاره چیست؟! چگونه از چنگ این دو آدم مکار بگریزیم و بعد ناگهان فکری به ذهنش رسید و گفت: نکند...نکند جاسم هم مأمور پدرش باشد؟! رقیه سرش را به دو طرف تکان داد و گفت: جاسم با هر حرفی که میزد خون خودش را می خورد، او تو را بیشتر از آنچه که فکرش را می کنی دوست دارد و حالا از تو دل بریده چون میداند پدرش نخواهد گذاشت این وصلت صورت گیرد، او گفت من می خواهم به شما کمک کنم تا ثابت شود هنوز مرد و مردانگی در عراق نمرده است. محیا که کمی احساساتی شده بود گفت: من که لیاقت جاسم را ندارم اما از الان به حال همسرش غبطه می خورم، گرچه مهدی هم دست کمی از جاسم ندارد، او هم مردی بی نظیر است که هرکسی لایق وصل او‌ نمیشود و ناگهان متوجه شد نام مهدی را آورده و ناخوداگاه مادرش هم از علاقه او به مهدی باخبر شده، چهره اش از شرم سرخ شد و با حالتی دستپاچه گفت: نگفتید، جاسم چگونه می خواهد به ما کمک کند؟ رقیه نفسش را آرام بیرون داد و گفت: قرار شد طی امشب و فردا، مقداری از وسائلی که مورد نیازمان هست را زیر چادر به حرم مطهر امام منتقل کنیم تا راننده و احیانا فرد دیگری که مأمور به پاییدن ماست، متوجه قصدمان نشود یعنی بعد از ما چمدانی خالی بر جای خواهد ماند وبس... فردا هم به طریقی که جاسم نقشه اش را کشیده از حرم امام به حرم حضرت عباس می رویم و از آنجا گویا راه دررویی در پشت ساختمان حرم وجود دارد و از آنجا فرار خواهیم کرد، تا دست تقدیر ما را به کجا کشاند... رقیه فکر می کرد گریز از عراق به همین راحتی است اما نمی دانست چه بازی هایی روزگار برایش رقم زده 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#دست_تقدیر۲ #قسمت_نهم🎬: صادق جلوی سالن فرودگاه پیاده شد و آقا مهدی هم حرکت کرد به سمت خانه آقاعباس
🎬: مهدی از جا بلند شد و همانطور که کمک می کرد تا استکان ها را جمع کند گفت: نمی دونم، یه موضوع اتفاق افتاده که شک کردم محیا و پسرش زنده باشند رقیه روی زمین کنار مهدی زانو زد و دست مهدی را در دست گرفت و گفت: تو رو خدا پسرم، جان صادق همه چی را بگو برام. رضا هم که براش جالب بود از روی مبل پایین آمد و کنار مادرش نشست و گفت: جناب سرهنگ چی شده؟! اگر خبری از خواهرم شده بگین..من...من خسته شدم بس که هر روز چشم باز می کنم و گریه های مادرم برای محیا را می بینم. مهدی روی زمین نشست و گفت: صادق با یه دکتر برخورد کرده که یک گردنبند عین همون که محیا به صادق داده، گردنش بوده و بعد آهسته تر ادامه داد این گردنبندها یک جفت عین هم بودن یکی برای من یکی برای محیا، محیا از خودش را گردن صادق مندازه و منم اون زمان که دنبال محیا رفتم خرمشهر به طریقی گردنبند را به دست محیا رسوندم و از طرفی اسم اون دکتر کیسان بوده، من و محیا برای اسم بچه هامون هم برنامه ریزی کرده بودیم... هنوز حرفهای مهدی تمام نشده بود که رقیه دستش را روی قلبش گذاشت و همانطور که اشک از چهار گوشه چشمهاش جاری شده بود گفت: یعنی...یعنی ممکنه که محیای من زنده باشه؟! رضا نگاهی به مهدی و مادرش کرد و گفت: یعنی برای یه گردنبند و یه اسم میگین... مهدی سرش را تکان داد و گفت: من حس می کنم این دکتر را ندیده میشناسم و بعد گوشی اش را بیرون آورد و شماره عباس را گرفت. چند بوق خورد و بعد صدای مردانه عباس در گوشی پیچید: سلام آقا مهدی گل، به به چی شد یاد ما کردین؟! مهدی لبخندی زد و گفت: ما یاد شما هستیم اما شما ما را تحویل نمی گیرید و آهسته میاین و آهسته میرین، ما الان خونه شما هستیم عباس گفت: به قول شما ایرانی ها زهی سعادت، صابخونه اید شما که.. در این هنگام صدای رقیه بلند شد، عباس، آقا مهدی خبر از محیا داره.. عباس با لحنی متعجب گفت: چی می گیه رقیه خانم؟! مهدی زیر چشمی نگاهی به رقیه و رضا کرد و از جا برخاست و همانطور که به طرف پنجره می رفت گفت: حالا بهتون میگم، فقط قبلش بگین آخرین نفری که ابو معروف را دید کی بود؟! میشه شماره اش را بهم بدین؟ عباس نفسش را آرام بیرون داد و گفت: ابو زید بود که شهید شدن چرا؟! مهدی که انگار وار رفته بود گفت: خدا رحمتش کنه، آیا چیزی تونسته بود درباره محیا و پسرش از ابو معروف حرف بکشه؟! عباس کمی سکوت کرد و گفت: والله اونجور که شهید می گفت او گرگ پیر هیچی لو نمیده و فقط میگه مگر تو خواب محیا و بچه اش را ببینید، البته بعد از مرگ ابو معروف من خیلی دنبال خانواده اش گشتم، دو تا زن پیر داشت که هنوز هم تکریت هستن اما اون دو زن اذعان کردند که سالها با ابو معروف ارتباطی نداشتند و اصلا نمی دونند اون کجا زندگی می کرده، ابومعروف مغز متفکر داعش بود، شاید اگر بتونیم یکی از رئیس روسای داعش را گیر بندازیم اطلاعات خوبی راجع به او داشته باشه، حداقل روشن می کنه که محل زندگیش کجا بوده و کجا آمد و شد می کرده ... مهدی همانطور که خیره به پرده آبی رنگ پنجره بود زیر لب زمزمه کرد: اگر بفهمیم با چه نامی آمد و شد میکرده شاید بشه ردش را زد.. 👈 .... فصل دوم ✍ نویسنده ؛ « طاهره سادات حسینی » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🥀🍃🥀.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════🥀.🍃🥀.═╝