ظهور نزدیک است
﷽ 💠پله پله تا خدا❤️ 🔖قسمت چهارم 🧏♂وقتی که آقارضا از مسجد محل متوجه شد که سپاه نیرو جذب میکند، او
﷽
💠پله پله تا خدا❤️
🔖قسمت پنجم
🥰وقتیکه حدود ۲۰ سالش بود از ملاکهای همسری که ایده آلش بود برایم صحبت کرد به چند نفر سپردم که یک دختر محجبه برای پسرم میخواهم.این را هم بگویم که چون دختر نداشتم دخترهای سر زباندار را خیلی دوست داشتم که عروسم شوند تا هم صحبت هم باشیم.
😇بعد از ۲ ماه پیگیر شدن برای مورد مناسب دختر خانمی را به من معرفی کردند که به تازگی در کوچهی ما ساکن شده بود وقتی از خصوصیاتش گفتند خواستم هماهنگ کنند که یک روز به منزلشان برویم.
😅به بهانه مهمانی و آشنایی به منزلشان رفتیم،به پدر مریم گفتم قصد ما از آمدن خواستگاری است ایشان هم گفت ما تازه به این کوچه آمدیم و شما را نمیشناسیم.
👮♂تا خواستم خودمان را دقیق معرفی کنم آقا رضا گفت مامان جان اجازه میدهید من شروع کنم مرد باید خواستگاری کند نه زن!من هم خوشحال شدم و او شروع کرد اعوذ بالله من الشیطان رجیم و خودش را معرفی کرد حدود نیم ساعت صحبت کرد و پدر مریم جان هم سکوت کرده بود سپس گفت پسری که خواستگاری خودش را به دست میگیرد پس میتواند گلیمش را هم از آب بیرون بکشد و دخترم را خوشبخت کند...
🎙راوی:مادر شهید
☝️#تصویر_باز_شود✔️
🗯 #ادامه_دارد...
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#پله_پله_تا_خدا
🌹کانال رسمی شهید مدافع حرم
رضا حاجی زاده
🍃| @shahid_reza_hajizadeh
ظهور نزدیک است
﷽ 💠پله پله تا خدا❤️ 🔖قسمت ششم 🪖رضا جان دوره اول حضورش در سپاه را سال۱۳۸۶ به مدت ۱۰ ماه در همدان گذ
﷽
💠پله پله تا خدا❤️
🔖قسمت هفتم
💞رضا جان و آقا روحالله
💛رضاجان و آقا روحالله و چند نفر از دوستانشون، رفقای صمیمی هم بودند. قبل از اینکه وارد سپاه بشوند، با هم دوست بودند؛ طوری که در غمها و شادیهایشان شریک همدیگر بودند...
🎀رفاقتشون خیلی با صفا و ساده بود و این صمیمیّت رو به خانوادههای خود نیز کشانده بودند...
📚در حین مأموریتهایی که میرفتند، درسهایشان را هم ادامه میدادند و با همدیگر به دانشگاه میرفتند...
👨🎓آنها در دانشگاه آزاد فرهنگ و هنر علمیكاربردی آمل، در رشتهی حقوق تحصیل میکردند که مدرک لیسانسشون را بعد از شهادتشون برایمان آوردند...
🎓در حین مأموریت، به دانشگاه هم میرفتند ولی در دانشگاه نبودند و فقط تو امتحانات حضور داشتند. اساتید دانشگاه وقتی سوال میکردند که "آقای حاجیزاده کجاست؟"، همه میگفتند رفته ماموریت؛ چون به کرمانشاه و پیرانشهر و... هم میرفتند، دیگه نمیتونستند به دانشگاه برن...
🎙راوی:مادر شهید
☝️#تصویر_باز_شود✔️
🗯#ادامه_دارد...
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#پله_پله_تا_خدا
🌹کانال رسمی شهید مدافع حرم
رضا حاجی زاده
🍃| @shahid_reza_hajizadeh
ظهور نزدیک است
﷽ 💠پله پله تا خدا❤️ 🔖قسمت نهم ♨️اجازهی رفتن به سوریه 🗣«شما میگویید "نرو"، من نمیروم ولی در عجبم
﷽
💠پله پله تا خدا❤️
🔖قسمت دهم
💔شهادتصمیمیترینرفیق
🤕رضا جان گفت:«هر چی باشه قبوله فقط شما اجازه بده!»
😌گفتم:«وقتی رسیدی سوریه، اول برو حرم بیبی زینب علیهاالسلام و سلام منُ به بیبی برسون و به خانم بگو مامان من گفته"من بچهام را سالم دادم و سالم هم میخوام!"»
🙏رضا جان گفت:«جانِ مامان! تو اجازه بده، مطمئن باش منم میگم.»
☎️روز دوم که به سوریه رسیدند، من با آقا رضا تماس گرفتم و گفت:«مامان من در حرم هستم و همون اول پیام شما رو به بیبی رسوندم.»
💞بار اول اعزامش به سوریه، شهید روحالله صحرایی و رضای من با هم همسفر بودند.
🔥حدوداً یکماه و نیم از رفتنشان نگذشته بود که دمدمای صبح روز دوشنبه ۱۶آذرماه ۱۳۹۴، عملیاتی برای آزادسازی منطقهی وادی ترک داشتند و سردار شهید محرمعلی مرادخانی دستور حمله را صادر کرد.
🔫در آن عملیات وقتی آقا روحالله برای برداشتن مهمّات اقدام میکند، تکتیرانداز تکفیری قلبش را هدف قرار میدهد...
🩸و اینچنین بود که آقا روحالله در دو سهمتری رضاجان به فیض شهادت نائل آمد و پسرم هم از ناحیه دست به شدت زخمی شد.
💨🚑بعد از شهادت شهید صحرایی، رزمندگان بهمدت دوساعت درگیری داشتند ولی آقارضا با همان وضعیت، شهید صحرایی را تا آمبولانس همراهی میکند...
🎙راوی: مادر شهید با اندکی تغییر
☝️#تصویر_باز_شود✔️
🗯#ادامه_دارد...
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#پله_پله_تا_خدا
🌹تنها کانال رسمی تکاور پاسدار
شهیدمدافعحرم رضاحاجی زاده👇🏻
🍃| @shahid_reza_hajizadeh