#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_بیست_شش
#صفحه4⃣4⃣
? ايستگاه 26
پيامبر با على(ع)چنين گفت: "اى على! پس از من، تو اداى قرض هاى مرا به عهده مى گيرى و وعده هاى مرا انجام مى دهى".
بايد ماجراى روز 27 صفر سال يازدهم هجرى را بنويسم:
پيامبر در بستر بيمارى بود. عدّه اى به ديدار پيامبر آمده بودند، پيامبر گاه بى هوش مى شد و گاه به هوش مى آمد .
عبّاس ، عموى پيامبر ، سر پيامبر را در آغوش گرفته بود، لحظاتى گذشت، پيامبر چشم باز كرد و عموىِ خود را كنار خود ديد، رو به او كرد و گفت : "عمو جان ، آيا حاضر هستى تا وصيّت هاى مرا انجام دهى و قرض هاى مرا ادا كنى ؟" .
عبّاس نگاهى به پيامبر كرد و گفت : "اى رسول خدا ، شما در بخشش و لطف ، بى نظير هستيد و به مردم وعده هاى زيادى داده ايد ، شما مى دانيد كه وضع مالى من خوب نيست ، من چگونه خواهم توانست از عهده اين كار مهم برآيم ؟" .
پيامبر بار ديگر سخن خود را تكرار كرد و عبّاس همان جواب را داد .
پيامبر رو به على(ع)كرد و گفت : "اى على ، آيا حاضر هستى تا به وصيّت هاى من عمل كنى و قرض هاى مرا پرداخت كنى" . اشك در چشم على(ع) حلقه زده بود، گريه ، مجال سخن به او نمى داد .
على(ع)سكوت كرد و چيزى نگفت. پيامبر براى بار دوم گفت: "اى على ، آيا به وصيّت هاى من عمل مى كنى ؟" .
اين بار على(ع)از ميان پرده اشك جواب داد : "بله ، پدر و مادرم به فداى شما باد ، من حاضر هستم تا به وصيّت هاى شما عمل كنم" .
لبخند بر چهره پيامبر نشست و چنين گفت: "اى على ، تو در دنيا و آخرت برادر من هستى ، به راستى كه تو جانشين و وصىّ من مى باشى" .
پيامبر بلال را صدا زد و گفت: "اى بلال ، برو و شمشير ذوالفقار ، زِره ، عمامه و پرچم مرا بياور". بلال از اتاق بيرون رفت و بعد از لحظاتى با دست پر بازگشت، پيامبر رو به على(ع)كرد و گفت: "اى على ، اين وسايل را از بلال تحويل بگير و به خانه خود ببر" .
هدف پيامبر اين بود كه همه بدانند اين وسايل از آن لحظه به بعد ، از آنِ على(ع)است و همه شاهد باشند تا بعداً كسى درباره آن وسايل، ادّعايى نداشته باشد . على(ع)آن وسايل را برداشت و به سوى خانه خود رفت.
💞💞💞💞💞🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_سی_شش_وسی_هفت
#صفحه4⃣5⃣
? ايستگاه 36
ستمكاران براى رسيدن به حكومت چند روزه دنيا، ستم هاى فراوان كردند، گروهى از خاندان پيامبر كشته شدند، جمعى هم آواره از وطن شدند.
تو از اين خاندان عهد گرفته بودى كه در برابر سختى ها صبر كنند، آنان به اين اميد كه به پاداش نيك تو برسند، به عهد خود وفا كردند و شكيبايى نمودند.
دشمنان تلاش زيادى كردند تا مسير تاريخ را تغيير بدهند و چراغ هدايت را از بين ببرند و نور اهل بيت(عليهم السلام)را خاموش كنند، ولى هرگز موفّق نشدند، درست است كه ستم فراوانى به خاندان پيامبر روا داشتند، امّا راه حق و حقيقت همواره آشكار بود و روز به روز رهروان اين راه، زياد و زيادتر شدند.
در آيه 128 سوره اعراف چنين مى خوانم: "به راستى كه زمين از آنِ خداست و خدا به هر كس كه بخواهد و شايسته بداند، واگذار مى كند و سرانجام نيك براى پرهيزكاران است". آرى، ظلم و ستم ستمكاران، پايدار نخواهد بود و بندگان شايسته تو، وارث حكومت زمين خواهند شد.
اين وعده توست و مؤمنان به وعده هاى تو ايمان دارند و مى دانند كه تو به وعده هاى خود وفا مى كنى و هرگز وعده تو دروغ نيست زيرا تو خداى توانا و حكيم هستى، هيچ قدرتى نمى تواند مانع قدرت و اراده تو بشود.
* * *
? ايستگاه 37
از ظلم هايى كه در حق اهل بيت(عليهم السلام)روا شد، سخن گفته شد، پس شايسته است بر اهل بيت پاك پيامبر و فرزندان على(ع)، گريه كنندگان گريه كنند و بر مظلوميت آنان ندبه كنند و بر آنان اشك از ديده ها جارى سازند، شيون كنندگان، از سوداى دل، شيون كنند.
ستمكاران به خاندان پيامبر ظلم فراوان نمودند، مظلوميت آنان، چيزى نيست كه بتوان آن را از ياد برد.
اكنون وقتى به جامعه اسلامى نگاه مى كنم مى بينم كه اين جامعه، دچار آسيب هاى فراوان است، همه اين ها، ريشه در غصب حق اهل بيت(عليهم السلام)دارد، اگر دشمنان مى گذاشتند بعد از پيامبر، على(ع) حكومت را در دست مى گرفت، اگر آنان على(ع) را خانه نشين نمى كردند، مسير جامعه اسلامى سمت و سويى ديگر داشت، افسوس كه دشمنان براى چند روز حكومت، مسير تاريخ را عوض كردند...
اكنون من بايد ياد اهل بيت(عليهم السلام)را زنده نگاه دارم، من به اندازه خود رسالت دارم و بايد اين پيام را به آيندگان برسانم، نبايد بگذارم راه امامت كمرنگ شود.
گريه و اشك من باعث مى شود راه و مرام اهل بيت(عليهم السلام)زنده بماند و بطلان راه دشمنان نيز آشكار شود، براى همين است كه دشمنان با اشكى كه شيعه براى امامانش مى ريزد، مخالف هستند. اشك شيعه، فرياد بلند اعتراض است.
از زمانى كه شيعه چشمان خود را باز مى كند با اشك آشنا مى شود، او با اشك بر امامان مظلوم خويش، چشم تاريخ را بينا مى كند، اين اشك است كه او و نسل فردا را بيدارتر مى كند.
🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_هل_چهار
#صفحه4⃣6⃣
? ايستگاه 44
"كجاست آن كسى كه صاحب روزِ پيروزى است؟ كجاست آن كه پرچم هدايت را در همه دنيا برافراشته مى كند؟".
روز ظهور مهدى(عج)، روز پيروزى است، روزى است كه تو وعده آن را در قرآن بيان كرده اى.
مهدى(عج)همراه خود پرچم پيامبر را مى آورد، همان پرچمى كه جبرئيل در جنگ "بَدْر" براى پيامبر آورد.لشكر اسلام در آن جنگ به پيروزى بزرگى دست يافت. پيامبر بعد از جنگ بدر، آن پرچم را جمع كرد و ديگر در هيچ جنگى آن را باز نكرد و تحويل على(ع)داد.
على(ع)نيز فقط در جنگ جَمَل، آن پرچم را باز نمود و ديگر از آن استفاده نكرد.
وقتى كه اين پرچم برافراشته مى شود، ترس و وحشت عجيبى در دشمنان پديدار مى گردد به طورى كه ديگر نمى توانند هيچ كارى بكنند.
با برافراشتن اين پرچم، دل هاى ياران مهدى(عج)چنان از شجاعت پر مى شود كه گويى اين دل ها از جنس آهن است و هيچ ترسى به آنها راه ندارد.
هر وقت اين پرچم باز شود، اين هفت دسته از فرشتگان به يارى مهدى(عج)مى آيند:
دسته اوّل: فرشتگانى كه با نوح(ع)، در كشتى بودند و او را يارى كردند.
دسته دوم: فرشتگانى كه به يارى ابراهيم(ع)آمدند.
دسته سوم: فرشتگانى كه همراه موسى(ع)بودند زمانى كه رود نيل شكافته شد و بنى اسرائيل از آن عبور كردند.
دسته چهارم: فرشتگانى كه هنگام رفتن عيسى(ع)به آسمان، همراه او بودند.
دسته پنجم: چهار هزار فرشته اى كه هميشه در ركاب پيامبر اسلام بودند.
دسته ششم: سيصد و سيزده فرشته اى كه در جنگ "بَدْر" به يارى پيامبر آمدند.
دسته هفتم: فرشتگانى كه براى يارى امام حسين(ع)به كربلا آمدند ولى آن حضرت، يارى آنان را نپذيرفت و شهادت را انتخاب كرد.
وقتى مهدى(عج)مى خواهد لشكر خود را حركت بدهد، جبرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ مى ايستد. كسانى كه قصد دشمنى با نور خدا را دارند، ترسى عجيب وجودشان را فرا مى گيرد; امّا كسانى كه سال هاى سال در جستجوى حقيقت بوده اند، محبّت و علاقه زيادى به مهدى(عج)پيدا مى كنند.
🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_شصت_پتج
#صفحه4⃣7⃣
? ايستگاه 65
اى پسر پيامبر! آيا راهى هست كه بتوانيم با تو ديدار داشته باشيم؟ آيا امروز به فردايى مى رسد تا به فيض ديدار تو برسيم؟
چه زمان به حضور مهربان تو مى رسيم و از ديدار تو سيراب مى شويم؟ كى مى شود كه از چشمه هاى زلال تو بهره مند شويم، به راستى كه تشنگى ما طولانى گشت.
كى مى شود كه با تو صبح و شام كنيم و چشم ما به جمال تو روشن شود؟
كى مى شود روبروى تو بنشينيم و تو ما را ببينى و ما تو را ببينيم در حالى كه پرچم پيروزى را در همه جا برافراشته اى؟
كى مى شود دور تو حلقه بزنيم و تو در نماز، پيشواى ما باشى و ما با تو نماز بخوانيم؟ كى مى شود ببينيم كه تو زمين را پر از عدل و داد نموده اى و دشمنانت را كيفر داده اى و كافران و بدخواهان را از بين برده اى؟
كى مى شود كه ببينيم تو ريشه ظلم و ستم را از بين برده اى و همه ستمكاران را هلاك كرده اى؟ كى مى شود كه تو بيايى و دشمنان را نابود كنى و همه ما خدا را شكر كنيم و حمد او را به جاى آوريم؟
چه روزگار باشُكوهى خواهد بود روزگار ظهور تو!
تو در مكه، كنار كعبه حركت خود را آغاز مى كنى، يارانت با تو بيعت مى كنند و بعد به سوى مدينه حركت مى كنى، بعد از فتح مدينه به كوفه مى روى و دشمنان خود را نابود مى كنى، بعد از آن، گروهى از ياران خود را به سرتاسر جهان مى فرستى.
سپس خودت به سوى فلسطين حركت مى كنى، وقتى به فلسطين مى رسى، چند روز در آن شهر اقامت مى كنى تا روز جمعه فرا برسد. در آن روز، عدّه زيادى از مسيحيان در آن شهر جمع مى شوند، همه آنان منتظر عيسى(ع)هستند...
ابرى سفيد در آسمان آشكار مى شود، جوانى بر فراز آن ابر قرار گرفته است. دو فرشته در كنار او ايستاده اند.
⚘⚘⚘⚘🍀🍀🍀🍀
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst