eitaa logo
امام زمان و ظهور
80.6هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
7 فایل
🌹﷽🌹 🍃🌺امــام جعفر صادق(علیه السلام)↓ { اگر مهدے را درڪ میڪردم تمام عمر به او خدمت میڪـردم.} تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود
مشاهده در ایتا
دانلود
💎خطبه علیه السلام هنگام خروج ازمکه:)🥺💔 با نزدیک شدن موسم حج، که مسلمانان گروه گروه وارد مکه می شدند، در آستانه روز ترویه، آن حضرت تصمیم گرفت که به سوی عراق حرکت کند. پیش از حرکت، این خطابه را در میان افراد خاندان بنی هاشم و گروهی از شیعیان خویش، که در مدت اقامت آن حضرت در مکه بدو پیوسته بودند، ایراد کرد: ✨«حمد و سپاس از آنِ خداست، آنچه خدا بخواهد همان خواهد شد و هیچ نیرویی در مورد فرستاده اش حکمفرما نیست، مگر به اراده خداوند و درود و سلام خداوند بر فرستاده اش. ✨مرگ بر انسان ها لازم گردیده و همانند گردن بند در گردن دختران است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف. و برای من قتلگاهی معین شده است که در آنجا فرود خواهم آمد و گویا با چشمان خود می بینم که درندگان بیابانها (لشکریان کوفه) در سرزمینی در میان نواویس و کربلا اعضای مرا قطعه قطعه و شکم های گرسنه خود را سیر و انبانهای خالی خود را پر می‌کنند. ✨از پیش آمدی که با قلم قضا نوشته شده است، چاره و گریزی نیست. بر آنچه خدا راضی است ما نیز راضی و خوشنودیم. در مقابل بلا و امتحان الهی صبر و استقامت میورزیم که اجر صبرکنندگان را بر ما عنایت خواهد کرد. ✨میان پیامبر و پاره های تن وی (فرزندانش) هیچ گاه جدایی نخواهد افتاد و در بهشت برین در کنار او خواهند بود; زیرا آنان وسیله خوشحالی و روشنی چشم پیامبر بوده و وعده او (استقرار حکومت الله) نیز به وسیله آنان تحقق خواهد یافت. آگاه باشید! هر یک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، پس آماده حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد، ان شاءالله. 📚(بحار الانوار، ج44، ص367) الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 🌱 ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت زهرا سلام الله علیها: همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد. 🔰 ۸ روز مانده تا عید غدیر...@zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
توصیه اهل‌بیت(ع) به شیعیان گنهکار💔 💠 امام صادق عليه السلام: جاءَ رَجُلٌ إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ: يارسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله، كَثُرَت ذُنُوبي وضَعُفَ عَمَلِي، فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله: أكثِرِ السُّجودَ فإنّه يَحُطُّ الذُّنوبَ كما تَحُطُّ الرِّيحُ وَرَقَ الشَّجَرِ. مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدو عرض كرد: اى رسول خدا! گناهانم زياد شده و اعمالم سست [و اندك ]گشته است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ♦️زياد سجده كن ؛ زيرا همچنان كه باد، برگ درختان را فرو مى‌ريزاند، سجده گناهان را مى‌ريزاند. 📚 الأمالي للصدوق: ۵۸۹/۸۱۴. 🌱 ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
آرامش آسمان شب، سهم قلبتان باشد و نورستاره ها روشنى ِ بى خاموش ِ تمام لحظه هایتان... خدایا ستاره‌هاى آسمانت را سقف خانه دوستانم کن تا زندگیشان مانند ستاره بدرخشد .. شبتون در پناه خدا⭐️ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
«بِسّـم‌رَبِّ‌مَھدۍ‌فـٰاطِمِہ♥️» 『دِل‌شۅرِه‌دارَم‌بَراۍِ‌خۅدَم بَراۍ‌ثـٰانیِہ‌اۍ‌ڪِہ‌قَرار‌میشَۅَد‌بیـٰایۍ ۅَمَن‌هَنۅزبـٰاتۅقَرن‌هـٰافـٰاصِلِہ‌دارَم.🥀.』 •اُمیدِ‌وَصلِ‌تورابِیـטּهَردُعادارَم.🕊. •صَلَۍاللّھُ‌عَلَیْڪ‌یـٰاصـٰاحِبَ‌الـزّمـٰان ❍°•أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❍° ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🌺🍂🍃🍂🌺🍂✨ 🍂🍃🌺 🍃🍂 ✨ 🌺 رسُولُ اللَّهِ صَلّی الله عَلیه و آلِه: 💠 ای مردم، من از جبرئیل درخواست کردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و فساد ملامت کنندگان و حیله‏های مسخره کنندگانِ اسلام اطلاع دارم، کسانی که خداوند در کتابش آنان را توصیف کرده است. 📗خطبة غدير ✨ 🍃🍂 🍂🍃🌺 🌺🍂🍃🍂🌺🍂✨ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ زیبا عشق عجیب حضرت شعیب علیه السلام به خداوند ❤️  🍃از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل شده: حضرت شعیب علیه‌السلام به عشق خداآن قدر گریه کرد تا نابینا شد، خداوند او را بینا کرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد، ‌ باز خداوند او را بینا کرد، برای بار سوم نیز آن قدر به عشق الهی گریست که نابینا شد، خداوند باز او را بینا کرد، 🍃 در مرتبه چهارم خداوند به او چنین وحی کرد:«ای شعیب! تا کی به این حالت ادامه می‌دهی؟ اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است، آن را بر توحرام کردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را برای تو مباح نمودم.» 🍃شعیب علیه‌السلام عرض کرد آقای من! تو می‌دانی که من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه می‌کنم، و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلکه حبّ و عشق تو در قلبم گره خورده که قرار و صبر ندارم تا تو را (با چشم دل ) بنگرم و به درجه نهایی عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیری.» 🍃خداوند به شعیب فرمود:«اکنون که دارای چنین حالتی هستی به زودی کلیم و هم سخن خود موسی علیه‌السلام را خدمتگزار تو می‌کنم.» ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴 در صـــــــدر اخبار جهـــــــــان... 🌕 آقا امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «يَظْهَرُ فِي شُبْهَةٍ لِيَسْتَبِينَ فَيَعْلُو ذِكْرُهُ وَ يَظْهَرُ أَمْرُهُ وَ يُنَادَى بِاسْمِهِ وَ كُنْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ وَ يَكْثُرُ ذَلِكَ عَلَى أَفْوَاهِ اَلْمُحِقِّينَ وَ اَلْمُبْطِلِينَ وَ اَلْمُوَافِقِينَ وَ اَلْمُخَالِفِينَ لِتَلْزَمَهُمُ اَلْحُجَّةُ بِمَعْرِفَتِهِم» «او (مهدی علیه‌السلام)، در وضعی شبهه‌ناک آشکار می‌شود تا اینکه امرش روشن شود، و نامش بالا رود، و کارش آشکار گردد، و نام و کنیه و نسبش ندا داده شود، و آوازهٔ او در دهان پیروان حقّ و باطل و موافقان و مخالفان بسیار گردد؛ تا اینکه به واسطهٔ شناخت او حجّت بر همه تمام شود.» 📗بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱ 📗الهداية الکبرى ج ۱، ص ۳۹۲ 📗مختصر البصائر ج ۱، ص ۴۳۳ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قال الصادق (ع) : مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه. هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. 📙بحار، ج ٥٢ ، ص ١٢٦ . خبر آمد خبری نیست… هنوز از غم دوری دلدار بسوز… باید این جمعه بیاید، باید! من دگر خسته شدم از شاید! ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاداش عظیم خداوند به صبر و استقامت حضرت ابراهیم(ع) حضرت ابراهیم یتیم بود که پیش عمویش زندگی می‌کرد. تا دورهٔ نوجوانی که هجرت کرد و از خانهٔ عمویش رفت، به انواع بلاها دچار بود. عمویش فشار عجیبی به او داشت که باید به این بت‌ها سجده کنی؛ اما او سجده نمی‌کرد و بت را به رسمیت نمی‌شناخت. این‌قدر زیبا در برابر حوادث خانوادگی و اجتماعی و انجام تکالیف استقامت کرد که پدر تمام انبیای بعد از خودش شد. ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🔴 مسلمان شدن ژاکلین زکریا توسط شهید علمدار در عالم رویا خیلی دوست داشتم با مریم به این سفر معنوی بروم اما مشکل پدر و مادرم بودند به پدر و مادرم نگفتم که به سفر زیارتی فرهنگی می‌رویم بلکه گفتم به یک سفر سیاحتی که از طرف مدرسه است می‌رویم اما باز مخالفت کردند دو روز قهر کردم لب به غذا نزدم ضعف بدنی شدیدی پیدا کردم 28 اسفند ساعت 3 نیمه شب بود هیچ روشی برای راضی کردن پدر و مادرم به ذهنم نرسید با خودم گفتم خوب است دعای توسل بخوانم. کتاب دعا را برداشتم و شروع کردم خواندن هرچه بیشتر در دعا غرق می‌شدم احساس می‌کردم حالم بهتر می‌شود نمی‌دانم در کدام قسمت از دعا بود که خوابم برد. در عالم رؤیا دیدم در بیابان برهوتی ایستاده‌ام دم غروب بود، مردی به طرفم آمد و به من گفت: «زهرا، بیا بیا». بعد ادامه داد: «می‌خواهم چیزی نشانت بدهم». با تعجب گفتم: «آقا ببخشید من زهرا نیستم اسمم ژاکلین است». ولی هرچه می‌گفتم گوشش بدهکار نبود مرتب مرا زهرا خطاب می‌کرد. راه افتادم به دنبال آن مرد رفتم در نقطه‌ای از زمین چاله‌ای بود اشاره کرد به آنجا و گفت «داخل شو». گفتم این چاله کوچک است گفت دستت را بر زمین بگذار تا داخل شوی به خودم جرئت دادم و اینکار را کردم آن پایین جای عجیبی بود یک سالن خیلی بزرگ که از دیوارهای بلند وسفیدش نور آبی رنگی پخش می‌شد. آن نور از عکس شهدا بود که بر دیوارها آویخته بود. انتهای آن عکس‌ها عکس رهبر انقلاب آقا سیدعلی خامنه‌ای قرار داشت به عکس‌ها که نگاه کردم می‌دیدم که انگار با من حرف می‌زنند ولی من چیزی نمی‌فهمیدم تا اینکه رسیدم به عکس آقا. آقا شروع کرد با من حرف زدن خوب یادم است که ایشان گفتند: «شهدا یک سوزی داشتند که همین سوزشان آن‌ها را به مقام شهادت رساند مانند شهید جهان‌آرا، شهدی همت، شهید باکری، شهید علمدار و...» همین که آقا اسم شهید علمدار را آورد پرسیدم ایشان کیست؟ چون اسم بقیه را شنیده بودم ولی اسم علمدار به گوشم نخورده بود. آقا نگاهی به من انداختند و فرمودند «علمدار همانی است که پیش شما بود همانی که ضمانت شما را کرد تا بتوانی به جنوب بیایی». به یک باره از خواب پرسیدم خیلی آشفته بودم نمی‌دانستم چکار کنم هنگام صبحانه به پدرم گفتم که فقط به این شرط صبحانه می‌خورم که بگذاری به جنوب بروم. او هم شرطی گذاشت و گفت به این شرط که بار اول و آخرت باشد. باورم نمی‌شد پدرم به همین راحتی قبول کرد. خیلی خوشحال شدم به مریم زنگ زدم و این مژده را به او دادم. اینگونه بود که به خاطر شهید علمدار رفتم برای ثبت‌نام موقع ثبت‌نام وقتی اسم مرا پرسید مکث کردم و گفتم زهرا من زهرا علمدار هستم. بالاخره اول فروردین 1378 بعد از نماز مغرب و عشاء با بسیجی‌ها و مریم عازم جنوب شدیم کسی نمی‌دانست که من مسیحی هستم به جز مریم. در راه به خوابم خیلی فکر کردم. از بچه‌ها درباره شهید علمدار پرسیدم اما کسی چیزی نمی‌دانست وقتی به حرم امام خمینی رسیدیم در نوار فروشی آنجا متوجه نوارهای مداحی شهید علمدار شدم کم مانده بود از خوشحالی بال در بیاورم. چند نوار مدحی خریدم در راه هرچه بیشتر نوارهای او را گوش می‌دادم بیشتر متوجه می‌شدم که آقا چه فرمودند. درطی چند روزی که چند روزی که جنوب بودیم اسلام چه دین شیرینی است و چقدر زیباست. وقتی بچه‌ها نماز جماعت می‌خوانند من کناری می‌نشستم زانوهایم را بغل می‌گرفتم و گریه می‌کردم گریه به حال خودم که بان آن‌ها زمین تا آسمان فرق داشتم. شلمچه خیلی باصفا بود، حس غریبی داشتم احساس می‌کردم خاک آنجا با من حرف می‌زند با مریم دعا می‌خواندیم یک آن احساس کردم شهدا دور ما جمع شده‌اند و زیارت عاشورا می‌خوانند منقلب شدم و از هوش رفتم در بیمارستان خرمشهر به هوش آمدم. صبح روز بعد هنگام اذان مسئول کاروان خبر عجیبی داد تازه معنای خواب آن شبم را فهمیدم. آن خبر این بود که امروز دوباره به شلمچه می‌رویم چون قرار است امام خامنه‌ای به شلمچه بیایند. و نماز عید قربان را به امامت ایشان بخوانیم. از خوشحالی بال درآورده بودم به همه چیز در خوابم رسیده بودم. بعد که از جنوب برگشتیم تمام شک‌هایم به یقین بدل گشت آن موقع بود که از مریم خواستم راه اسلام آوردن را به من یاد دهد. او هم خیلی خوشحال شد وقتی شهادتین را می‌گفتم. احساس می‌کردم مثل مریم و دوستانش من هم مسلمان شده‌ام. ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان
🌼بعد از هر گناه توبه کنید تا خداوند متعال به شما رحم کند! ✍️یک قاضی بسیار مؤمنی در زمان حکومت دنبلی‌ها در شهر خوی به نام شیخ صادق بود. روزی پیرزنی فقیر و بی‌نوا از جوانی نزد او شکایت برد که مرغ مرا این جوان دزدیده است. قاضی آن جوان را احضار کرد و جوان بعد از شنیدن شکایت آن پیرزن‌، بلافاصله به گناه خود بدون هیچ سخنی اعتراف کرد و سرش را پایین انداخت. قاضی که خیلی ناراحت بود و تصمیم گرفته بود تا او را به اشدّ مجازات برساند از این اعترافِ جوان خشمش فروکش کرد و دلش به حال او رحم آمد. قیمت مرغِ پیرزن را خودش داد و او را بخشید. بعد از رفتن شاکی و متهم، شاگرد قاضی که یک جوان بود و در محکمه حاضر بود، دید حالِ قاضی دگرگون شد؛ و می‌گفت: خدایا! این جوان به خطای خود اعتراف کرد و من در صددِ اثبات گناه او برنیامدم. اگر اعتراف نمی‌کرد با تحقیقی که در محل می‌کردم، آبروی او را می‌بردم و به شدیدترین وجه مجازاتش می‌کردم. خدایا! من نیز بر جهل و نادانی‌ام در برابر تو اعتراف می‌کنم که مرا با قضاوتی اشتباه به دستِ خودم، جهل مرا بر خودم و دیگران اثبات نکنی. خدایا! من در برابر تو به ناتوانی خودم اعتراف می‌کنم که مرا با قرار دادن در فلاکت و بدبختی، ناتوانی مرا به دیگران اثبات نکنی. خدایا! ناتوانی بیش نیستم که به همه چیز ابتدای کار اعتراف می‌کنم، دستم را بگیر و مرا ببخش و مرا نَیازمای که من، خود را می‌شناسم و تو مرا بهتر از من می‌شناسی. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ➥ @zohur_media | ‌اینڪ آخرالزمان