38.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 میشود ما هم محرم غیب باشیم و ویژه بپذیرندمان؟
سخنران استاد شجاعی
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﻭ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ
بسم الله الرحمن الرحیم
ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺳﻴّﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﻭ ﻣﺠﺘﻬﺪﻯ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺩﺭﺱ ﻣﻌﺘﺒﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻌﻴّﻦ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻧﺠﻒ ﻣﻰ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ.
ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻴﻢ ﺣﻮﺯﻩ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺧﺎﺭﺝ ﻓﻘﻪ ﻭ ﺍﺻﻮﻝ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻣﺮﺟﻌﻴّﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﺟﻌﻴّﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﻃﻠﺒﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﺻﻔﺮ ﺑﻪ ﺑﻰ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﺮﺳﺪ...
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻃﻠﺒﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﻣﺮﺟﻌﻴّﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺣﺴّﺎﺳﻰ ﺭﺍ ﻃﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﻴّﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻮﺩ. ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻰ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻧﻴﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺩﺭﺱ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ ﻛﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻯ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺪ ﭘﺲ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺤﻞّ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ.
ﺭﻓﺖ، ﺍﻣّﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻛﺴﻰ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻰ ﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻪ ﻣﺤﻞّ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺑﻮﺩ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﮔﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠّﺐ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﺮﺩ ﺁﻥ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﻘّﻘﺎﻧﻪ ﺑﺤﺚ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
❌ادامه در پست های بعدی...
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
امام زمان و ظهور
🔴ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﻭ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ بسم الله الرحمن الرحیم ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺳﻴّﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﻮ
ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻠﺎﻗﻤﻨﺪ ﺷﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﮔﻮﺵ ﻛﻨﺪ. ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺸﺶ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﮔﺸﺖ. ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻴﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﻳﻘﻴﻦ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺩﺭﺱ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺱ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﺩ.
ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻭ ﻋﻨﺎﺩ، ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻛﻔﺮ، ﺁﺧﺮﺕ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻳﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺷﻴﺦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﻄﻠﺐ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻯ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ. ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺪﺭﻳﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ.
ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺭﻭﻳﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﺱ ﺍﻭ! ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺳﻴّﺪ ﺣﺴﻴﻦ ﺍﺯ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺁﻥ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﻳﺶ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﺗَﺮﺍﺧُﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﻓﻘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﺪ ﺩﺭﺁﻣﺪ.
ﺍﻳﻦ ﺷﻴﺦ ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺍﻟﻌﻈﻤﻰ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻣﺮﺗﻀﻰ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺷﺪ.
ﺷﻴﺦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ ﻭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻭ ﻛﺎﺷﺎﻥ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻔﺮ ﺗﻮﺷﻪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﻣﻠﺎّ ﻫﺎﺩﻯ ﻧﺮﺍﻗﻰ ﺩﺭ ﻛﺎﺷﺎﻥ. ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻴﺦ ﺍﻧﺼﺎﺭﻯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺗُﺮﻙ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻘﻠّﺪ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﻮﻩ ﻛﻤﺮﻯ ﺷﺪﻧﺪ! (۱)
۱ -ﻫﺪﻳﺔ ﺍﻟﺮّﺍﺯﻯ: ﺹ 421
-داستان هایی از علماء
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر خیار فروش
🎙استاد_مسعود_عـــالے
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 راهنمایی در توسل
یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنین نقل کرد که:من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان (عج) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
برای این منظور، مکرر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم .روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان !آیا جایز است که در محضر شما و منزل شما باشم و به دیگری متوسّل شوم؟شما امام زمان من می باشید آیا زشت نیست با وجود امام حتّی به علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) متوسّل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!
از شدت تأثّر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ی نورانی قطب عالم امکان حضرت حجة ابن الحسن العسکری (عج) مواجه شدم.
بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم، حضرت با محبّت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسّل شوی، بلکه شما را راهنمایی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی.
چون خواستی از حضرت ابوالفضل (ع) حاجت بخواهی، این چنین بگو:
یا ابالغوث ادرکنی
در کتاب«مسجد جمکران میعادگاه دیدار» مطلبی به نقل از آیت الله العظمی مرعش نجفی (ره) نقل شده.
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 حکایتهای پندآموز
روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد...
📜روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند
و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد
گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که:
دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد
📚مجموعه شهرحکایات
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد
3 گروهی که در قیامت ازدیدارپبامبر محرومند
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
چرا ما ندانسته، چنين عمل مى كنيم؟
چرا به جاى آنكه شوق و اشتياق مردم را به ظهور زياد كنيم، آنان را بيشتر مى ترسانيم، اين همان چيزى است كه دشمنان مكتب تشيّع مى خواهند.
امام زمان ما، مظهر رحمت و مهربانى خداوند است.
او مى آيد تا مردم دنيا، مهر و محبّت را در وجود او بيابند.
به هر حال امام، تمام مردم مكّه را مى بخشد; فرماندارى جديد براى شهر مشخص و سپس به سوى مدينه حركت مى كند.
هنوز چند منزل از مكّه دور نشده ايم كه خبر جديدى مى رسد: مردم مكّه بار ديگر انقلاب كرده و فرماندار جديد را هم كشته اند.
امام اين بار تصميم مى گيرد تا شهر مكّه را از وجود آن ظالم ها پاك كند. او گروهى از ياران خود را به مكّه مى فرستد تا در اين شهر امنيت و آرامش را برقرار كنند.
منابع
۱- الاختصاص ،الشیخ المفید (۴۱۳ق)تحقیق:علی اکبر اغفاری ،الطبعه الثانیه،۱۴۱۴ق،دارالمفید للطباعه والنشر و التوزیع لبنان
۲- البدایه و النهایه ،ابن الکثیر (۷۷۴ق)تحقیق:علی شیری ،الطبعه الاولی ،۱۴۰۸ق،دار احیاء التراث العربی ،بیروت
۳- بصایر الدرجات ،محمد بن الصفار (۲۹۰ق)الطبعه الاولی۱۴۰۴،منشورات الاعلمی تهران
۴- تاج العروس الزبیدی ،(۱۲۰۵ق) تحقیق علی شیری،دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع ،بیروت
۵- التاریخ الکبیر ،البخاری (۲۵۶ق)المکتبه الاسلامیه ،دیار بکر،ترکیاو
۶-تحفه الاحوذی، المبارکفوری (۱۲۸۲ق) ،الطبعه الاولی ۱۴۱۰ق،دارالمعرفه للطباعه و النشر و التوزیع،بیروت
۷- تفسی الرازی ، الفحر الرازی (۶۰۶ق)،الطبعه الثانیه
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 شخصي آمد به نزد حضرت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله)شكايت از فقر و نداري كرد
حضرت فرمودند : مگر نماز نميخواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا ميكنم،
حضرت فرمودند: مگر روزه نميگيري
عرض كرد سه ماه روزه ميگيرم.
آن حضرت فرموند امر خداوند متعال را نهي و نهي خداوند متعال را امر ميكني يا به كدام معصيت گرفتاري
عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرمودهي خداوند بزرگ را بكنم حضرت علیه السلام متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل علیه السلام نازل شد
عرض كرد يا رسول الله حق تعالي تورا سلام ميرساند و ميفرمايند در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بينمازي ميباشد به شومي آن استخوان از خانهي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است.
حضرت علیه السلام به او فرمودند برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرمودهي آن حضرت علیه السلام عمل كرد بعد از آن توانگر شد.
📚مکیال المکارم
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
#حکایت ✏️
مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند پس کفش هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند.
اولی گفت: طلاها را بگذاريم پشت آن جعبه...
دومی گفت: نه، آن مرد ممکن است بیدار باشد و وقتی ما برویم او طلاها را بردارد .
گفتند: پس ، امتحانش کنیم کفش هایش را از زیر سرش برمی داریم، اگه بیدار باشد با این کار معلوم می شود.
مرد که حرف های آنها را شنیده بود، خودش را بخواب زد. دو مرد دیگر هم، کفش ها را از زیر سر مرد برداشتند و اما مرد به طمع بدست آوردن طلاها هیچ واکنشی نشان نداد.
گفتند:" پس واقعا خواب آست ! طلاها رو همینجا بگذاریم ..."
بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد تا طلاهایی را که آن دو مرد پنهان کرده بودند ، بردارد اما هر چه گشت هیچ اثری از طلا نیافت ، پس متوجه شد که تمام این حرف ها برای این بوده است که در عین بیداری کفشهاش را بدزدند!!
#نتیجه یادمان باشد در زندگی هیچ وقت خودمان را به خواب نزنیم که متضرر خواهیم شد ...
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
دعا میڪنم دراین شب
زیر این سقف بلند،روےدامان زمین
هر ڪجا خسته و پرغصه شدے
دستی ازغیب به دادت برسد
وچه زیباست ڪـه آن
دستِ خدا باشد وبس
شبتون بخير❤️❤️❤️
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴ماجرای ڪاباره رفتن مرحوم ڪافی!!
«پارسال خدا یک توفیق به من داد.یک روز در کرج میرفتیم یک جایی، دیدیم خیلی مردم میروند آنجا. گفتیم اینجا کجاست؟ گفتند حاج آقا اینجا کـــاباره است. گفتم صاحب اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. ۷۰۰۰ متر زمین بود، یک استخر بزرگ داشت، قایق توی آن میگذاشتند و زنها، پسرها، دخترها، مردها همه مختلط بودند. غوغایی و یک رسوایی عجیبی بود. عرق، شراب، ویسکی، کنیاک و اینها میخوردند...
گفتم...
👈ادامهداستانبازشـــود👉
👈ادامهداستانبازشـــود👉