eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
13.9هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
446 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @So184Ba تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 امشب شب ششم‌ محرم منتسب به حضرت قاسم(ع) هست. حضرت قاسم پسر ۱۳ ساله امام حسن(ع) که در روز عاشورا به همراه عمویش اقا اباعبدلله بود. 🔹 شب عاشورا، امام حسین(ع) به اصحاب فرمود: فردا همه‌ی شما کشته خواهید شد. 🔸 قاسم(ع) اومد پیش عموجانش و عرض کرد: عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ 🔹 امام قاسم رو به سینه‌اش چسبوند و فرمود: مرگ در نظر تو چگونه است؟ 🔸 قاسم(ع) جواب داد: احلے من العـ🍯ـسل.. از عسل شیرین‌تره.... 🔸 امام به او فرمود: تو بعد از بلایی عظیم کشته می‌شوی و عبدالله شیرخوار هم شهید می‌شود. 🔹 روز عاشورا قاسم(ع) خود‌ش رو آماده‌ی جنگ کرد و به حضور امام حسین(ع) اومد تا ازش اجازه‌ی جهاد بگیره، امام او را در آغوش گرفت و مدتی با هم گریه کردن... قاسم(ع) اجازه‌ خواست و امام به او اجازه نمی‌داد. 🔸 هرچی قاسم اصرار میکرد، عمو قبول نمیکرد... آخه قاسم یادگار عزیز برادرش بود... تا اونکه به پای عمو جانش افتاد و انقد بر آن بوسه زد و گریه کرد تا از امام اجازه گرفت. 🔹 بعضی نقل می‌کنن که امام حسین(ع) هنگام روانه کردن قاسم(ع) به میدون، عمامه‌اش رو دو نصف کرد نصفش رو مثل کفن بر تن قاسم(ع) پوشوند و نصف دیگه رو بر سر قاسم(ع) بست. 🔸 شاید اینکه در سخن حمیدبن مسلم چهره‌ی قاسم(ع) به نیمه‌ی قرص ماه تعبیر شده به خاطر این بوده که پارچه‌ی عمامه نصفی از صورتش رو پوشونده بود. 🔹 وقتی حضرت قاسم(ع) به سوی میدون رفت و در حالیکه اشک بر گونه‌های مبارکش جاری بود فرمود: اگر مرا نمی‌شناسید، من قاسم پسر حسن(ع) و نوه‌ی پیامبر(ص) هستم که برگزیده‌ای از سوی خداوند است، این عمویم حسین(ع) است که مانند اسیران، گروگان گرفته شده و در بین مردم گرفتار شده است. خدا این مردم را از باران رحمتش سیراب نسازد. 🔸 و جنگ سختی کرد، طوری که با اون سن کم، تعدادی از دشمنان رو کشت. 🔹 حمیدبن مسلم نقل می‌کنه: پسری را دیدم که برای جنگ از خیمه‌ها بیرون آمد، گویی رخسارش همچون پاره‌ی ماه بود، شمشیری در دست و پیراهن و شلواری بر تن و نعلینی در پای خود داشت که بند یکی از آن‌ها پاره شده بود و فراموش نمی‌کنم که بند نعلین چپش بود… 🔸 سپس عمروبن سعد بن نفیل اَزُدی گفت: به خدا قسم به این پسر حمله می‌کنم. گفتم سبحان‌الله این چه حرفیست؟ این گروهی که پیرامون او را فراگرفته‌اند، برای او بس است. آن مرد گفت: سوگند به خدا، بر او می‌تازم. 🔸 پس به طرف قاسم حمله کرد تا اون که شمشیری بر فرق مبارک اون مظلوم زد و سرش رو شکافت، حضرت قاسم(ع) با صورت روی زمین افتاد و فریاد زد: ای عـمو! به فـریادم بـرس… 😭 🔹 حمیدبن مسلم می‌گه: چون صدای قاسم(ع) به گوش امام حسین(ع) رسید، آن حضرت با شتاب سر برداشت و به قاسم(ع) نگاه کرد، آنگاه به عمرو حمله کرد و با شمشیری دست او را جدا نمود. 🔸 عمرو فریادی کشید به طوری که لشکریان صدای او را شنیدند، سواران اهل کوفه حمله کردند تا عمرو را از دست امام رها کنند ولی همین که هجوم آوردند، بدن عمرو با سینه‌ی اسب‌ها برخورد کرد و او زیر پای اسبان لگدکوب و کشته شد. 🌪 حمیدبن مسلم می‌گوید: چون گرد و غبار فرو نشست، دیدم امام بالای سر قاسم(ع) است و آن جوان در حال جان کندن می‌باشد و پای بر زمین می‌ساید. 🩸 حضرت فرمود: سوگند به خدا که دشوار است بر عموی تو که او را بخوانی و او نتواند اجابت کند و اگر اجابت کند، تو را سودی نبخشد. دور باشند از رحمت خدا، جماعتی که ترا کشتند.😭 🩸 اون وقت امام حسین(ع) قاسم(ع) رو از زمین برداشت بغل کرد و به طرف خیمه‌ها رفت، در حالیکه پاهای قاسم(ع) روی زمین کشیده می‌شد. بعد اون رو کنار پسرش، علی‌بن‌الحسین(ع) بین کشته‌شدگان اهل‌بیت خودش، قرار داد. روایت شده که امام حسین(ع) فرمود: 🩸 خدایا این گروه را نابود و پراکنده گردان و هیچیک از آنها را باقی نگذار و هرگز آنان را نبخشای. ای عموزادگان من، بردباری کنید. ای اهل‌‌بیت من، شکیبایی کنید و بدانید که پس از امروز، دیگر هرگز خواری نخواهید دید.
5.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 | 🖤امام عاشقان عموجان تویی 🖤قاسم تو مور و سلیمان تویی 🖤من مجتبایم در دل لشگر 🖤الله اکبر الله اکبر