eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
14.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
422 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
08.شرح حکمت 4,قسمت هشتم.mp3
4.71M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 قسمت هشتم ⭕️ زهد 3⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
🌹 شرح قسمت نهم 🔻امیرالمومنین علی علیه السلام در بخش چهارم از حکمت ۴ نهج البلاغه میفرمایند: «ورع سپر است». در نهج البلاغه ی شریف و غریب ده نکته پیرامون ورع بیان شده است که تلاش می کنیم به صورت یک هندسه ی منظم و نظام مند ارائه گردد. 🔷 تعریف ورع: ورع یعنی دوری کردن از منطقه ای که احتمال به حرام افتادن در آن وجود دارد. 🔹 نسبت ورع با تقوا: نسبت ورع با تقوا را می شود دو جور بیان کرد: ورع مرتبه ی عالی تقوا است، چون تقوا یعنی "گناه نکردن و واجبات را انجام دادن" اما ورع یعنی "حتی نزدیک به گناه نشدن و جایی که شبهه ی حرام هم هست دوری کردن". از طرفی هم می شود گفت " تقوا یک چیز است و ورع چیز دیگری است، چون تقوا ترک کردن خود حرام است اما ورع ترک کردن چیزی است که شبهه ی حرام دارد." 🔻در نهج البلاغه در حکمت ۱۱۳ آمده است:«وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ » «هیچ ورعی مانند توقف هنگام شبهه ناک بودن امری نیست». 🔺 با این نگاه که ورع را از تقوا متفاوت بدانیم میشود ورع را یکی از شعبه های زهد دانست. 🔻حضرت امیر علیه السلام در خطبه ی ۸۱ می فرمایند : «ای مردم زهد ورزیدن عبارت است از 1.کوتاه کردن آرزوها 2. شکرگزاری کردن هنگامی که نعمتی به شما می‌رسد 3. ورع ورزیدن هنگام حرام ها». بنابراین با این نگاه می شود ورع را شعبه ای از زهد نامید. 🔹نسبت ورع با سایر ارزش‌های بنیادین اخلاقی : می‌دانیم که ارزش های اخلاقی ، هم ارزش و هم رتبه نیستند و برخی از آنها ارزش های بنیادینی هستند که با آمدنشان دین به کمال می رسد و با رفتنشان انسان کاملاً بی دین می شود؛ مثلاً درباره حیا در روایات داریم "لا دینَ لمَنْ لا حیاءَ لَه" ؛ کسی که حیا ندارد دین ندارد. با این نگاه ورع با ارزش‌های بنیادین اخلاقی نسبت هایی دارد که در نهج‌البلاغه چند موردش بیان شده است. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
09.شرح حکمت 4,قسمت نهم.mp3
2.92M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 قسمت نهم ⭕️ ورع 1⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
🌹شرح قسمت دهم 🔹عفت: اولین ارزش بنیادین اخلاقی که ورع با آن نسبت دارد عفت است. امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ۲۹ نهج البلاغه بعد از شکایت مفصل از مردم زمانه خودشان و فساد فراگیر در آنها در پایان خطبه ی ۲۷ می فرماید: «ا قولا بغیر العمل؟» آیا شعار بدون عمل می دهید؟ «و عفة من غیر ورع»؟! و ادعای عفت و پاکدامنی می کنید در حالیکه ورع ندارید؟ و «طمع فی غیر حق»؟! و در چیزی که حق شما نیست طمع می کنید»؟! 🔻 باید تذکر بدهم که عبارت دقیق پایان خطبه ۲۹ همین است که عرض کردم "غفلتا" نیست "عفتا" است، یعنی نمیشه انسان ادعای عفت بکند در حالی که ورع ندارد دوری از محرمات ندارد. 🔹 حیا: نکته اخلاقی دیگری که با ورع نسبت خیلی مستقیم و مهمی دارد حیا است. امیرالمومنین علیه السلام در حکمت ۳۴۹ نهج البلاغه حیا را ریشه ی ورع می دانند و می فرماید: «و من قل حیاءه قل ورعه» «کسی که حیا اش کم باشد ورعش کم است» 🔹مرگ قلب: در همان حکمت ۳۴۹ امیرالمومنین کمی ورع را عامل مرگ قلب میداند و میفرماید:«و من قل ورعه مات قلبه» «کسی که ورعش (اجتنابش)از محرمات کم باشد قلبش می میرد». 🔻 به جهت اهمیت حکمت ۳۴۹ در بیان گام‌های سقوط در جهنم در این بخش کل این حکمت را بیان کنیم. حضرت در حکمت ۳۴۹ می فرمایند: « و من کثر کلامه کثر خطاه » کسی که زیاد سخن بگوید طبیعتاً زیاد هم خطا می کند «و من کثر خطا او قل حیاءه» کسی که زیاد خطا کرد حیاء اش کم می شود و «من قل حیاءهو قل ورعه» کسی که حیا اش کم شد ورعش کم می‌شود و «من قل ورعه مات قلبه» کسی که ورعش کم شد قلبش می میرد «و من مات قلبه دخل النار» کسی که قلبش بمیرد داخل جهنم خواهد شد»! به خدا پناه می بریم از این سقوط. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
10.شرح حکمت 4,قسمت دهم.mp3
2.85M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 قسمت دهم ⭕️ ورع 2⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
🌹شرح قسمت یازدهم 🔷2. جایگاه ورع: 🔻سرفصل دیگری که پیرامون ورع در نهج البلاغه بیان شده جایگاه بسیار موکد ورع است که این سرفصل را می توانیم در دو بخش بررسی کنیم اول ورع عموم مردم و دوم ورع کارگزاران نظام اسلامی. 🔹 ورع عموم مردم: درباره ورع عموم مردم دو نکته در نهج البلاغه آمده است که بسیار جالب است: • اول اینکه حضرت ورع را یکی از پنج موضوع بسیار مهمی می‌دانند که باید دائم بدان تاکید کرد. لذا خود مولا در خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه با عبارات تاکیدی جالبی اینگونه می‌فرمایند: " العمل العمل" کار کنید، کار برای آخرت "ثم النهایه ثم النهایه" برای عاقبت امرتان فکر کنید "الستقامه الستقامه" در راه حق پافشاری کنید پایداری کنید "ثم الصبر الصبر" بر دشواری ها تلخی های مسیر حق صبور باشید صبور باشید "والورع الورع" از حرام دوری گزینید ورع داشته باشید». • نکته ی دوم پیرامون ورع عمومی این است که حضرت یکی از شعبه‌های فساد جامعه را فساد اهل کسب و کار می دانند. لذا حضرت امیر علیه السلام در خطبه ۱۲۹ در شکایت از فساد فراگیر جامعه می‌فرمایند: ( "این المتورعون فی مکاسبهم" کجا رفتند کاسب هایی که در کسب و کارشان رعایت ورع می کردند و از شبهه ی حرام هم پرهیز می‌کردند.) 🔹 ورع کارگزاران: ورع در بخش کارگزاران هم دو نکته خیلی جالب دارد: 🔸اولاً امیرالمومنین علیه السلام در بند ۲ از نامه ۵۳ به جناب مالک اشتر شهید می نویسند : ("وَ الْصَقْ بِاَهْلِ الْوَ رَع وَ الصِّدْقِ" به کسانی که اهل ورع و صداقت هستند بچسب "ثمَّ رُضْهُمْ اَنْ لايُطْرُوكَ" یک جوری با آنها برخورد کن که آنها تو را تملق نگویند، چاپلوسی تو را نکند. "و لايُبَجِّحُوكَ بِباطِل لَمْ تَفْعَلْهُ " و تو را در مورد کاری که اصلاً انجام نداده ای نستایند یعنی صدق داشته باشند . "فَاِنَّ كَثْرَةَ الاِْطْراءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ" چرا؟! به خاطر اینکه زیادی تعریف و تمجید و چاپلوسی از مدیر اورا به غرور می کشاند. "وَتُدْنى مِنَ الْعِزَّةِ." او را نزدیک به خود فریبی می‌کند.) یعنی برو با کسانی همنشین شو که اولا چاپلوسی تو را نمی کنند ثانیا حتی ایراد تو را خیلی صادقانه می گویند چون با حقیقت کار دارند، نه با خوشایند حاکم . 🔸نکته دوم این است که امیرالمومنین انتظار دارند کارگزاران نظام چون نماینده و نمایشگر حاکم جامعه اسلامی هستند خیلی اهل ورع باشند و ورع کارگزاران را نوعی کمک کردن به حاکم می دانند. در نامه ی ۴۵ خطاب به عثمان بن حنیف که خودش فرماندار بصره از طرف مولا علی علیه السلام است و سر سفره سرمایه‌داری در بصره نشسته؛ او را خطاب و عتاب می‌کنند و می‌فرمایند: «تو چگونه ادعا می کنی که نماینده علی هستی در حالی که امام تو هرگز به دو لباس فرسوده اش لباسی اضافه نکرد و بیش از دو قرص نان به غذایی دست نبرد» بعد می فرمایند: « البته تو نمی توانی و شماها نمی توانید مثل علی اینقدر زاهدانه زندگی کنید "وَلكِنْ اَعينُونى بِوَرَع وَ اجْتِهاد و عِفَّة وَ سَداد" حداقل اگر نمی‌توانید مثل علی باشید که نمی توانید، من را کمک کنید با ورع و تلاش زیاد و عفت و استواری در مسیر حق». 🔻بنابراین کارگزاران نظام نمی توانند به هیچ بهانه‌ای تجملاتی و اشرافی زندگی کنند، چون اینها نماینده رهبر جامعه هستند و مردم خواهی نخواهی آنها را نماینده ی حاکم جامعه می‌دانند. لذا از باب "کونوا لنا زینا ولا تکونوا علینا شینا" که امام صادق علیه السلام طبق نقل فرمود: «یک جوری زندگی کنید که باعث زینت و افتخار ما باشید نه باعث سرافکندگی و خجالت ما» مصداق این قصه در مورد کارگزاران نظام این است که در جامعه‌ای که اینقدر مشکلات اقتصادی و معیشتی هست آنها هم باید مثل رهبر عزیز انقلاب در نهایت ورع زندگی کنند تا جامعه ناامید نشود. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
11.شرح حکمت 4,قسمت یازدهم.mp3
4.74M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 قسمت یازدهم ⭕️ ورع 3⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
🌹 شرح قسمت دوازدهم 🔻امیر المومنین علی علیه السلام در پایان حکمت چهارم می فرمایند: « و چه همنشین خوبی است راضی بودن». منظور از این راضی بودن راضی بودن از خدا و تقدیرات الهی است. در نهج البلاغه شریف پیرامون رضایت خدا از انسان و رضایت انسان از خدا مطالب بسیار مهم و جالبی وارد شده است: •نکته اول: اینکه اگر خدا از ما راضی باشد نارضایتی همه عالم ضرری به ما نمی زند ولی برعکس هیچ چیزی جایگزین خشنودی خدا نمی‌شود. در نامه ۲۷ میخوانیم : «خشنودی خدا جایگزین هر چیزی هست ولی هیچ چیزی جایگزین خشنودی خدا نمی شود». نکته دوم: این است که ما باید تلاش کنیم و طوری زندگی کنیم و طوری کار کنیم که موجبات رضایت خدا و مؤمنین را فراهم نماییم و نشانه آن هم این است که بتوانیم برای همه تصمیمات و مواضع و کارها و رفتارهایمان عذری پذیرفته و موجه داشته باشیم. حضرت در پایان نامه مفصّل ۵۳ که معروف به عهدنامه مالک اشتر است، چنین دعا می نمایند : «از خداوند بزرگ با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها ، درخواست می‌کنیم که به آنچه موجب خشنودی او است، من و تو را موفق فرماید که نزد او و خلق او دارای عذری روشن باشیم». 🔻یعنی نشانه اینکه ما توانستیم خشنودی خداوند را به دست بیاوریم این است که برای هر کاری که انجام می دهیم دلیل موجهی بتوانیم دست و پا کنیم. در صفت پرهیزکاران هم حضرت در خطبه ۸۳ این ویژگی را بیان می‌کنند که: « تمام همت پرهیزکاران این است که با رغبت به دنبال جلب رضایت خدا بروند». حضرت در خطبه ۸۳ میفرمایند: « از خدا مانند خردمندی بترسید که ایام زندگی را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده است و در فراهم آوردن خشنودی خدا با رغبت تلاش کرده است». چه چیز می تواند به خشنودی خدا ضربه بزند؟ اینکه انسان بخواهد ظاهری فریبنده و خوشایند مردم داشته باشد در حالیکه خدا را ناراضی کرده است. حضرت در حکمت ۲۷۶ در قالب دعا و استعاذه به پروردگار متعال اینگونه می فرماید: «خدایا به تو پناه میبرم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو ولی درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم زشت باشد و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی توجه مردم را به خودم جلب کنم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده و با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم تا به بندگانت نزدیک و از خشنودی تو دور گردم به خدا پناه می بریم». 🔻آثار خشنودی خدا: آثار خشنودی خدا هم بحث دیگری است که در نهج البلاغه آمده است. یکی از این آثار این است که انسانی که به روزی خدا خشنود باشد، غمگین و افسرده نمی شود و اصلاً افسردگی سراغ او نمی‌آید. در حکمت ۳۴۹ می خوانیم: «کسی که به روزی خدا راضی باشد اندوهگین نمی شود». دوم اینکه این رضایت از خدا در نهج البلاغه مایه امنیت و رحمت شمرده شده است. در خطبه ۱۶۰ می خوانیم : «فرمان خدا قضای حتمی و حکمت است و خشنودی او مایه امنیت و رحمت است». 🔻خدا چه زمانی از انسان ناخشنود و ناراضی می شود؟ در نهج البلاغه چهار عمل بیان شده است که موجبات ناخشنودی خدا را فراهم می کند؛ در خطبه ۱۵۳ می‌فرماید: «از واجبات قطعی خدا در قرآن حکیم که بر آن پاداش و کیفر می دهد و به خاطر آن خشنود شده یا خشم می گیرد این است که اگر انسان یکی از صفات ناپسند را داشته و بدون توبه خدا را ملاقات کند، هر چند خود را به زحمت اندازد یا عملش را خالص گرداند فایده‌ای نخواهد داشت و آن صفات ناپسند این است: 1. شریکی برای خداوند در عبادت واجب برگزیند که ریا هم یک نوع شرک است. 2. خشم خویش را با کشتن بیگناه فرونشاند. 3. بر بیگناهی به خاطر کاری که دیگری انجام داده عیب جویی کند و طعنه بزند. 4. به خاطر حاجتی که به مردم دارد در دین خدا بدعت بگذارد». 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
12.شرح حکمت 4,قسمت دوازدهم.mp3
4.99M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 قسمت دوازدهم ⭕️ رضا و خشنودی 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
دانـش میراثے گرانبهاست و آداب زینتـهاے همیشـه نـو و تفڪر آیینـه اے صاف و شفـاف است.✨🍃 ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
🌹 شرح قسمت اول 🔻امیرالمومنین علیه السلام در حکمت ۵ نهج البلاغه سه اصل و قاعده و ضابطه برای حیات حرفه ای و مؤثر بیان فرموده اند که عبارتند از : علم، آداب و تفکر. بنابراین در سه مقوله دانش، آداب و تفکر باید از نهج البلاغه با هم گفت‌وگو کنیم. 🔷1. دانش: در نهج‌البلاغه شریف مطالب بسیار جالب و بدیع پیرامون علم و دانش آمده است که در چند سطح عرضه می گردد: 🔹 ارزش و جایگاه علم: حضرت در حکمت ۱۵۴ معتقدند کسی که با علم عمل می‌کند، مثل رونده ای است که در جاده ای واضح حرکت می‌کند و می‌فرمایند: « آنکه از روی آگاهی و علم عمل می کند مانند رهرویی است که در جاده روشن قدم برمی‌دارد پس باید بنگرد که به پیش می‌رود یا به عقب بر می گردد». 🔻 همچنین در حکمت ۱۴۷ در مقایسه ای جالب بین دانش و مال برای جناب کمیل می‌فرمایند: « ای کمیل دانش بهتر از مال است، زیرا دانش تو را حفظ می‌کند در حالی که مال را تو باید حفظ کنی. مال با خرج کردن کاهش می یابد ولی دانش با استفاده کردن افزایش می‌یابد. آنکه ساخته و پرداخته مال و ثروت است با زوال و نابودی مال او هم نابود می‌شود و از بین می رود در حالی که دانشمندان حقیقی تا دنیا دنیا هست هستند و باقی هستند.» 🔻 لذا حضرت در حکمت ۱۱۳ معتقدند شرافتی بالاتر از علم نیست « شرافتی چون دانش نباشد». خود همین عبارت حکمت ۵ هم یکی از بهترین بیانات برای اثبات ارزش و برتری علم است که فرمود: « الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ ». همانطور که می دانید ارث و میراث عبارت است از آن اندوخته ارزشمندی که زحمت و تلاش آن را پیشینیان کشیده‌اند و رایگان به دست ما رسیده است لذا حضرت می فرمایند که: «علم آن ارث و میراث ارزشمند است» قطعاً ارث و میراثی بالاتر از علم هم نیست. 🔻در حکمت ۴۵۷ در یک استعاره بسیار جالب ارزش علم را بیان می کنند و نسبت آن را با کسی که دنبال دنیا است به زیبایی بیان می‌کنند و فرمودند: « دوگرسنه هستند که هرگز سیر نمی شوند، یکی طالب علم و دیگری طالب دنیا». در حکمت ۲۰۵ هم می خوانیم: « هر ظرفی با آنچه در او ریخته می‌شود تنگ می شود غیر از ظرف علم که هرچه در آن بریزید وسیع‌تر و پهناور تر می‌شود». با این نگاه حضرت معتقد هستند که اگر خیر حقیقی بخواهد به کسی روی بیاورد عبارت است از توفیق علم. در حکمت ۹۴ می فرمایند: «خیر آن نیست که دارایی و فرزندت زیاد شود بلکه خیر آن است که علمت افزون و حلم و بردباری ات بیشتر شود». با این نگاه و به خاطر ارزش و اهمیت استثنایی و منحصر به فردی که دانش در نزد امیرالمؤمنین دارد حضرت توصیه می کنند به مؤمنین که حکمت را که اصیل ترین نوع دانش است هر جا که هست بروید و فرا بگیرید. در حکمت ۸۰ می‌فرمایند: «حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به دست آورید هرچند از اهل نفاق باشد». و در حکمت ۷۹ می فرمایند: « حكمت را هر كجا كه باشد فراگير، گاهی حكمت در سينه منافق است و بی تابی كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد. » 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
01.شرح حکمت 5,قسمت اول.mp3
6.87M
🌹سلسله جلسات درسهای نهج البلاغه ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 قسمت اول ⭕️ دانش 1⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄