eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
2 فایل
کانالهای ما در ایتا @mostagansahadat @zojkosdakt @skftankez @romankadahz @aspazyzoj @bazarkandah تبلیغات 👇 @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 طلاق نگرفتن به خاطر فرزند درست است یا خیر؟ 🔸عملکرد والدین در موضوع طلاق چه تاثیری روی فرزندان دارد؟ 🔹پدر و مادری که زندگی را با نزاع ادامه می‌دهند احتمالا طلاق و مسئله حضانت را هم با درگیری ادامه می دهند. همین رفتار هم صدمات جبران ناپذیری روی فرزند می گذارد. به دلیل آن که والدین در این شرایط توجهی به نیاز کودکان ندارند و صرفا به دنبال پیروزی و خاتمه دعوا به نفع خود هستند. به احتمال زیاد این وضعیت در ملاقات های پس از طلاق هم ادامه پیدا می کند. بدین ترتیب در این شرایط عملا جدا شدن یا نشدن پدر و مادر تاثیری در شرایط فرزندان ندارد.   🔹در نتیجه پدر و مادر باید در موضوع طلاق، منطقی، باملاحظه و هوشمندانه عمل کنند تا دنیای متفاوتی برای فرزندان ایجاد کنند. این که والدین چه طور و چه موقع موضوع طلاق را برای فرزندانشان توضیح دهند تأثير چشمگیر در پذیرش این مسئله توسط فرزندان دارد. بدین ترتیب آينده فرزندان متعلق به نوع عملکرد والدین در موضوع طلاق است. اگر والدین در موضوع طلاق، هوشمندانه و منطقی عمل کنند، طلاق ديگر تبدیل به بحرانی تلخ و نابود کننده برای آنها و فرزندان شان نمی شود. ♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ 7 راز همسران 🔹راز اول: شوهرتان را علیرغم تفاوت ها همانطور که هست بپذیرید و از تلاش برای تغییر او دست بردارید. 🔹راز دوم: کاری کنید که وقتی شوهرتان در کنار شماست احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشد. 🔹راز سوم: در برخورد و ارتباط با همسرتان دقت به خرج دهید. 🔹راز چهارم: برای داشتن زندگی عاشقانه و رمانتیک وقت و انرژی صرف کنید. 🔹راز پنجم: به نیازهای جسمی شوهرتان توجه کنید. 🔹راز ششم: زنی شاد باشید و مسولیت شادی خود را به عهده بگیرید. 🔹راز هفتم: احساسات خود را بشناسید، به آنها بها دهید و با همسرتان پیرامون آن صحبت کنید. ♥️ 🍀 ♥️🍃🍃♥️💫 شش نکته حیاتی که بسیاری از زوجین به آن توجه نمی‌کنند...! 1⃣ همسر خود را به چشم یک شی‌ مسئول ننگرید. بلكه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید. 2⃣ جنبه یا بخش‌هایی از شخصیت شوهرتان را كه باعث تمایز او از سایرین می‌شود مورد توجه و تحسین قرار دهید. 3⃣ برای اینكه همسرتان با شما روراست باشد سعی كنید او را درک كرده و برای افكار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرف‌ها و گفته‌های او مطابق میل شما نیست از خود واكنش تند نشان ندهید؛ زیرا به این وسیله بذر بی‌اعتمادی در زندگی خود می‌كارید. 4⃣ وقتی همسرتان با شما درد دل می‌كند و راز دلش را با شما در میان می‌گذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید كه اسرار درونش ناخوشایند و بی‌رحمانه است‌ و خیلی بد است. 5⃣ به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنید زیرا انتقاد پیاپی باعث می‌شود كه شوهرتان از شما فاصله بگیرد. 6⃣ او را به درک نكردن‌، عدم صمیمیت و بی‌احساس بودن متهم نكنید. زیرا او درک كردن‌، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه خودش نشان می‌دهد.. ♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ همیشه به استقبال شوهرتون برین حتی اگه دستتون گیر بود. وقتی اومد خونه چن دقیقه ای رو کنارش بشینین حتی اگه سکوت کرده بود. وقت گرسنگی همسرتون هیچ درخواستی ازشون نکنین. نه؛ ولی گاهی اوقات برای رابطه جنسی پیش قدم بشین اونم وقتی که اصلا انتظارشو نداشته. این خیلی جواب میده و سوپرایزش میکنه. با آرامش و لحن پایین با همسرتون صحبت کنین. ظرافت زنانه فراموش نشه. 💠کمی شیطون باشین. آقایون دوس ندارن خانومشون خشک و جدی باشه 💠حدالمقدور هر روز لباساتونو عوض کنین همچنین موهاتونو هر روز یه جور ببندین. در ضمن آقایون اکثرا موی بلند و خیلی دوس دارن. وقتی که ناراحتن زیاد پاپیچشون نشین یکم که آروم شدن بعدش باهم حرف بزنین و علتشو جویا بشین. 💠آقایون به غذا خیلی اهمیت میدن. هرچی که درست کردین سعی کنین سفره رو رنگارنگ کنین. ♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ سرزنش و سرکوفت آفت زندگی یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیان‌آور و جبران‌ناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگره ❌"صد بار گفتم این کار رو نکن!" ❌" گوش نکردی حالا بکش!" ❌"تو همینی دیگه!" ❌" می‌‌دونستم این جوری میشه..." "بفرما اینم نتیجه‌ی هنر جناب‌عالی!" همه‌ی ما می‌تونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابل‌مون بذاریم شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمی‌افتاد. سرزنش و سرکوفت زدن به یکدیگر خصوصاً در دوران عقد و نامزدی یکی از بزرگ‌ترین آفت‌های زندگی زناشویی به شمار می‌رود. ♥️🍃🍃♥️💫 🍀 ♥️ 🔖توی جمعی نشستین و راجع به مسئله ی مورد بحث، خانومتون یه نظری میده شما باید تو همون جمع بگید: ✅احسنت درست میگی ✅این درسته ✅آفرین
❌خانومتون رو تأیید کنید این رفتار شما تو جمع خیلی به همسرتون میچسبه حتی اگه اون بحث تو جمع خانواده ی خودش یا خانواده ی شما باشه شایدم نظر خانومتون اشتباه باشه اما شما تأییدش کنید بزارید ببینه شما پشتش هستید شما حمایتش میکنید بزارید اطرافیان ببینن شما دونفر چقد هم رأی هستید و به هم احترام میزارید،چقد هوای همو دارید بعد که تنها شدید با لحنی خوش نه سرکوبانه به همسرتون بگید یکم اشتباه میکنی درستش اینه؛ ♥️ 🍀 ♥️🍃🍃♥️💫 مضمون وجود داشته باشد:💌 از این که وارد زندگی من شدی متشکرم زمانی که همسرتان می‌خواهد با شما حرف بزند سراپا گوش باشید گوش کردن یکی از مهم‌ترین اصولی است که در رابطه با همسرداری اهمیت دارد. برای اینکه رابطه‌ی عمیق‌تر و بهتری با همسرتان داشته باشید باید زمانی را صرف گوش دادن به درد و دل‌های او کنید. باید توجه داشته باشید که این گوش کردن نباید تنها برای رفع تکلیف نباشد گاهی همسرتان نیاز دارد که از شما بازخورد مناسبی بگیرد و یا نیاز به همدردی شما دارد..😍 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 💜 🌸💜 💜🌸💜 *‌‌‏پدري كه 👇* 🔻بي حوصله است 🔻تنبيه گر است 🔻از تهديد استفاده مي كند 🔻و با مادر هماهنگ نيست: 📌ترس 📌اضطراب دائمي 📌و را در فرزندش رشد مي دهد 📍اين كودكان، بيماران رواني و یاجنسی امروز و آينده هستند . 👇🏻🦚👇🏻🌴👇🏻🦚👇🏻🌴 *والدین‌آگاه‌بدانند* ‼️عواقب بر سر بچه ها 1. باعث نابودی اعتمادبه نفس آنها میشود 2. روح فرزندمان آسیب میبیند 3. فرزندمان دچاراضطراب میشود 4. رابطه شماکه یکی ازمهمترین الماس های زندگیتان بافرزندتان چه کودک وچه نوجوان وجوان میباشددچارخدشه میشود 5. فرزند شما ازترس موارداشتباه راپنهان می‌کند واین زمینه دروغگویی رادر فرزند شمادر سالهای بعد فراهم میکند 6. باعث کاهش عزت نفس او میشود 7. باعث افزایش رفتارخشونت آمیز در فرزند شما میشود. اگر با صحنه ای از کنجکاوی یابازی جنسی فرزندتان مواجه شدید: به هیچ وجه با عصبانیت و پرخاش برخورد نکنید و کاملا خونسرد باشید. 👈با آرامش کودکان را از یکدیگر جدا کرده و با لحنی قاطع ومحکم تذکر بدهید که این بازی خوب نیست. فورا یک بازی فیزیکی وحرکتی وپر هیجان راه بیاندازید وبچه ها را به بازی مشغول کنید. 👇🏻🦚👇🏻🌴👇🏻🦚👇🏻🌴 پدر ومادرای مهربون ، وقتی بچه ها با هم دعوا می‌کنند تا جایی که خطر جدی ندارد و به هم آسیب جدی نمی‌زنند؛ 🔅دخالت نکنید 🔅قضاوت نکنید 🔅طرفداری نکنید 🔅عصبانی نشوید اگر دخالت کنید یا عصبانی شوید و شما هم داد بزنید اوضاع خرابتر می شود، پس شما آرامشتان را حفظ کنید و به فکر حل مسئله باشید. اگر دیدید که به هم‌ چیزی پرت می ‌کنند یا همدیگر را جدی می ‌زنند این قانون که "زدن ممنوع است" را تکرار کنید. دقت کنید که در سنین پایین حواسشان را پرت کنید یا بازی دیگری پیشنهاد دهید. 👇🏻🦚👇🏻🌴👇🏻🦚👇🏻🌴 *⛔️خشونت‌های عاطفی با کودک عبارتند از ؛* - قهر کردن - طرد کردن - محبت مشروط - نمی‌خوام ببینمت - دیگه مامانت نمیشم - اصلا با من حرف نزن - برو دیگه دوستت ندارم - میبرم میذارمت سر راه - برو از جلوی چشمم دور شو همگی خشونت عاطفی هستند و باعث ناامنی کودک می شوند. 👇🏻🦚👇🏻🌴👇🏻🦚👇🏻🌴 *اگربچتون رو موقع بالاپایین رفتن از پله بغل کنید* 🪷💐🪷💐 ❗️ دیگه یاد نمیگیره این کارو خودش انجام بده، ✅بذارید خودش بالا بره شماهم پشتش باشید وقتی افتاد بیفته تو بغل شما ✔️کودک رو توکارهاش حمایت کنید، ⭕️کمک بی جا نکنید. 👇🏻🦚👇🏻🌴👇🏻🦚👇🏻🌴 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانه‌مذهبی #روایت_دلدادگی 💞قسمت ۷۵ چند روز از حرکت کاروان کوچک قصه ی ما
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانه‌مذهبی 💞قسمت ۷۶ شور و شوقی زیاد، همراه با جنب و جوشی تمام نشدنی در قصر برپا بود...هرکس پی کاری که برعهده‌اش گذارده بودند، میرفت ، کم‌کم سر و کله ی میهمانان هم پیدا شده بود . مراسم ازدواج تک دختر حاکم خراسان بود و از هر طرف باران هدیه‌های مختلف به سمت قصر باریدن گرفته بود. روح انگیز در حالیکه چهره اش از شادی میدرخشید ، مدام طول و عرض اتاق را می‌پیمود و گاهی جلوی آینه می ایستاد و لباس زیبایی را که پوشیده بود از نظر می‌گذراند و منتظر بود تا کار مشاطه ی قصر تمام شود و چهره‌ی زیبای دخترش را ببیند و سپس به همراه حاکم برای خواندن خطبه‌ی عقد به سمت حرم برود.... بالاخره درب اتاقش را زدند و خدمتکاری به او خبر داد که مشاطه کارش تمام شده.. روح انگیز با حرکاتی که سرشار از شادی بود به سمت اتاق موردنظر رفت، وقتی داخل شد و صورت زیبای فرنگیس را که در نیم تاج زرّین و سکه های طلایی که بر پیشانی‌اش آویزان شده بود، دید . زیر لب ,,وان یکادی,, خواند و به او فوت کرد و خیره در چشمان درشت و زیبای دخترش با لحنی ذوق زده گفت : _سریع اسپند و نمک آورید ....براستی که فرنگیس زیباترین دختر روی زمین است و بلافاصله دستی که پر از اسپند بود ، دور سر فرنگیس به گردش در آمد، «سرو گل» ، دایه ی فرنگیس که او را چون جان خود دوست می داشت ، شروع کرد زیر لب ورد خواندن: _شنبه زا، یک شنبه زا ، دوشنبه زا....نظر درگذر....به حق قران ...نظر درگذر... و فرنگیس با چشمانی بی‌روح به آینه‌ی پیش رویش که گرفته بودند تا خود را ببیند ، خیره شده بود و پلک نمیزد. روح انگیز پشت صندلی که فرنگیس نشسته بود ایستاد و از پشت سر به طوریکه آرایش و لباس عروس را بهم نریزد ، شانه های او را دربرگرفت و گفت : _عروسک قشنگم...با دیدنت خیالم راحت شد که همه چیز رو به راه است ، من و پدرت زودتر به حرم میرویم و ان شاالله پشت سر ما، کاروان شما که برادرت فرهاد و سربازانش شما را همراهی میکنند ، حرکت میکند.... و سپس بوسه ای نا ملموس از گونه ی او گرفت و بدون اینکه بداند چه در دل دخترش می گذرد ، از اتاق خارج شد.... 💞ادامه دارد.... 🕌نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🕌🐎🐎🕌🕌🐎🐎🐎
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانه‌مذهبی 💞قسمت ۷۷ حاکم و همسر و همراهانش وارد حرم شدند... و پس از عرض ارادت و زیارت ،روی صندلی‌های سلطنتی با پشتی بلند و کنده کاری شده،نشستند و کمی آن طرف‌تر تختی که برای جلوس عروس و داماد فراهم کرده بودند، قرار داشت و آن طرف تخت هم دو صندلی دیگر برای سلمان خان و همسرش ، مشاور اعظم و پدر داماد ، قرار داشت... با نشستن حاکم و روح انگیز بر کرسی‌هایشان، گویی اجازه ی جلوس به جمع حاضر را دادند....البته به جز پدر عروس و داماد و عاقد ، مردی در حرم وجود نداشت و کل جمعیت را زنانی از بزرگان و بزرگ زادگان تشکیل میداد. از آن طرف ، کاروان عروس، با کالسکه‌ای مجلل که تزیین شده باگلهای زیبا و رنگارنگ بود ، در حال رسیدن به حرم بود، جلوتر از کالسکه فرهاد و دوست صمیمی‌اش مهرداد حرکت میکردند و اطراف کالسکه‌ی عروس هم ، نگهبانان و گارد مخصوص سلطنتی که مهرداد ریاست آن را برعهده داشت ، گرفته بودند. بالاخره کاروان عروس کشان به حرم رسید و با بلند شدن صدای صلوات و پیچیدن بوی مشک و عنبر و عود ، عروس را درحالیکه چادری سفید برسر و صورت انداخته بود و دستش در دست زهرا، همسر شاهزاده فرهاد ،قرار داشت، بر تخت نشاندند.... کمی با فاصله، مهرداد این داماد بلند بالا که شادی از چشمانش میبارید و چون کودکی خجل و سربه زیر، چشم به گلهای قالی زیر پایش دوخته بود ،بر روی تخت ،کنار دختری که میرفت همسفر زندگی‌اش باشد، نشست.... عروس خانم از زیر چادر حریر سفیدش، چشم به دختری داخل آینه دوخت که قرار بود همسر مهرداد شود... و دلش مانند گنجشککی بی‌پناه خود را به دیواره‌ی بدن میکوبید ،چون بیم داشت از حوادث بعد خواندن صیغه ی عقد... تمام کارهایی که می‌بایست بشود ، انجام شده بود و عاقد که انگار عجله داشت، میخواست شروع به خواندن خطبه کند... فرهاد سر در گوش عاقد گذاشت و او هم همانطور که سرش را تکان می داد ، از زیر چشم به داماد و عروس مجلس نگاه میکرد. عاقد آرام مطلبی را گفت که در هیاهوی جمع گم شد و بلندتر ادامه داد: _دوشیزه ی مکرمه....آیا بنده وکیلم؟ و عروس که انگار بسیار ذوق زده و یا شاید هراسان بود، با صدایی که میلرزید در همان لحظه ی اول گفت : _با اجازه ی آقا امام رضاعلیه السلام و بزرگترهای مجلس،بله.... با گفتن این حرف ، صدای کِل کشیدن زنها به هوا رفت ، اما روح‌انگیز با تعجب خیره به دخترکش که در زیر چادر پنهان شده بود ، نظر افکند ، او فکر میکرد که گوشهایش اشتباه شنیده ....تا اینکه عاقد از جا برخواست و بیرون رفت... چون قرار بود هدایا را داخل سالن بزرگ قصر به عروس و داماد دهند ، پس لازم بود سریع‌تر به قصر بروند... قبل از بلند شدن ، روح انگیز اشاره به مهرداد کرد و گفت : _نمیخواهی روی همسرت راباز کنی و به اتفاق هم، اولین زیارت متأهلی را به جا آورید؟ مهرداد همانطور که عرق بر پیشانی اش نشسته بود بریده بریده گفت : _ب....ب...بله‌‌.. و با دستانی لرزان ، چادر را از سر همسرش کنار زد و ناگهان‌.... 💞ادامه دارد.... 🕌نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🕌🐎🐎🕌🕌🐎🐎🐎
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانه‌مذهبی 💞قسمت ۷۸ روح انگیز تا چشمش به چهره ی عروس افتاد، جیغ کوتاهی کشید و دستش را روی دهانش گذاشت... حاکم خراسان که از صدای جیغ روح انگیز متوجه عروس داماد شده بود ،با تعجب آنها را نگاه کرد و گفت: _ا...اینجا چه خبر است؟ گلناز که صورتش از ترس سرخ شده بود سرش را پایین انداخت.. و مهرداد هم دستپاچه، با نگاهی ملتمسانه به شاهزاده فرهاد خیره شد... سلمان خان که حالا متوجه اصل موضوع شده بود به سمت پسرش یورش برد اما شاهزاده فرهاد بین او و مهرداد قرار گرفت و همانطور که نگاهش به مادرش روح انگیز بود گفت : _مادر من ، از اول هم مهرداد نظرش گلناز بود و از طرفی فرنگیس هم هیچ علاقه و التفاتی به مهرداد نداشت، ازدواج یعنی تعیین یک همسر و همسفر برای یک عمر زندگی، پس باید دلت در گرو مهر کسی باشد که او‌ هم تو را دوست میدارد...هم گلناز،مهرداد را دوست دارد و هم مهرداد جانش برای این دختر در میرود.بارها و بارها شاهد بودم که فرنگیس میخواست به طریقی به شما بفهماند که دلش با این ازدواج نیست، اما شما همیشه دانسته و نادانسته ، اجازه ندادی حرف دلش را به شما بگوید، شما میخواستید که دخترتان عروس شود ....همین... در این هنگام روح انگیز با دو دست بر سرش زد و گفت : _تو...تو ...میدانستی که قرار است چنین افتضاح بزرگی پیش بیاید و لب فرو بستی و چیزی نگفتی و اجازه دادی آبروی چندین و چند ساله ی پدرت بر باد رود؟! الان مردم درباره ی فرنگیس، خواهر تو و دختر یکی یکدانه ی حاکم خراسان بزرگ ،چه می گویند هااا؟؟؟ آیا نمی گویند حکماً دختر حاکم عیبی نقصی داشته که کلفتش را به جای خودش به حجله ی عروسی فرستاده؟! روح انگیز همانطور که آه و ناله اش به هوا بود گفت : _آخر من چه کنم با این بی آبرویی؟! ناگهان حاکم خراسان به صدا درآمد و گفت : _صبر کنید، این خبر نباید به گوش کسی برسد ، سریع درب حرم را ببندید و قاصدی به قصر روان کنید و فرنگیس را اگر شده بالاجبار و با دست بسته به اینجا آورید... امروز باید فرنگیس به عقد این پسر در آید و جلوی چشمان فرنگیس ، صیغه ی طلاق این کلفت ،جاری شود.... حاکم با زدن این حرف بر صندلی‌اش نشست و رو به فرهاد گفت : _مگر نشنیدی چه گفتم؟! فی الفور به قصر برو و خواهرت را بیاور ،به عجز و ناله ی او هم هیچ بهایی نده ، وگرنه من میدانم و شما....زوووود فرهاد که تا به حال پدرش را به این شدت برافروخته ندیده بود ،دستی به روی چشم گذاشت و به سرعت بیرون رفت... گلناز، این دخترک زیبا، از شدت ترس مانند بید میلرزید و در کنارش مهرداد خیره به عشقی بود که میرفت از دستش به در شود... 💞ادامه دارد.... 🕌نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🕌🐎🐎🕌🕌🐎🐎🐎
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانه‌مذهبی 💞قسمت ۷۹ جو‌ّ حرم مطهر،مملو از سکوت بود اما سکوتی که شاید مقدمه‌ی یک غوغایی بزرگ میشد... گلناز چادر بر سر کشیده بود و در زیر چادر مانند ابربهاری گریه میکرد و مهرداد خیره در عروس روی پوشیده ی داخل آینه ، زیر لب ذکری را مدام تکرار میکرد... سلمان خان و همسرش ،با نگاهی غضبناک به عروس نگون بخت چشم دوخته بودند و حاکم خراسان، بی‌هدف دانه‌های تسبیح گرانقیمت دستش را بالا و پایین میکرد... و روح انگیز خیره به عروس و داماد و جمعی که شاهد رسواییش بودند، در ذهن هزاران نقشه میکشید که چگونه این آبروریزی را سرپوش ندهد، اما مگر میشد؟ اینهمه جمعیت شاهد ماجرا بودند، آنهم زنانی که سلاح قویشان زبان و حرفهای خاله‌زنکی بود، روح انگیز هرچه زمان میگذشت برافروخته‌تر میشد و از دست تنها دخترش، به شدت خشمگین بود و تصمیم داشت بعد از مراسم عقد ، گوشمالی درستی به این عروس بی‌فکر بدهد... همانطور که جمع خاموش بود ،آرام درب حرم باز شد و تمام چشمها خیره به درب ورودی بود، اما در کمال تعجب دیدند که شاهزاده فرهاد به‌تنهایی وارد شد و هنگامی پشت سرش ،درب را بستند، همگی متوجه شدند که انگار فرهاد موفق نشده ،فرنگیس را راضی کند و به مجلس عقد بیاورد... فرهاد هنوز به پیشگاه حاکم نرسیده بود که روح انگیز صبر از کف داد و مانند اسپندی که از روی آتش می‌جهد، از جا برخاست و با صدای بلند فریاد زد : _پس کجاست خواهرت؟! فرهاد جلو آمد و همانطور که دست مادرش را میگرفت و به او‌کمک میکرد تا بنشیند، آهسته در گوشش گفت : _میدانم فرنگیس اشتباه کرده و باید جوری دیگر حرفش را به شما میزد اما الان در این جمع زنانه، روانیست شما به عنوان شاه‌بانوی دربار چنین برخوردی کنید، اندکی خویشتن دار باشید مادر... روح انگیز همانطور که دندان بهم می‌سایید گفت : _بگو بدانم آن دخترک خیره سر کجاست؟ فرهاد نزدیک پدرش شد و گفت : _فرنگیس نبود، هر کجا که گشتیم نبود که نبود، انگار آب شده و به زمین فرو رفته.... 💞ادامه دارد.... 🕌نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🕌🐎🐎🕌🕌🐎🐎🐎
🐎🐎🕌🐎🕌🕌🐎 رمان باستانی، عاشقانه‌مذهبی 💞قسمت ۸۰ روح انگیز با شنیدن این سخن فرهاد که به آرامی در گوش پدرش گفت، رنگ از رخش پرید و مانند مجسمه‌ای گچی با رنگی سفید بر جای خود خشکش زد.. حاکم خراسان که مردی دور اندیش باتجربه بود، آرام از جا بلند شد و روبه جمع زنان پیش رویش که از فضولی درحال ترکیدن بودند کرد و گفت : _آنطور که مشخص است،شاهزاده خانم به این ازدواج رضایت نداده و بدون اینکه فکر آبروی ما را بکند، این نقشه را طراحی نموده، چون از علاقه‌ی کلفتش گلناز به پسر مشاور ما با خبر بوده، به نوعی خواسته ازخودگذشتگی کند و اینک هم پیغام داده ، که لطف ما شامل حال این عروس و داماد شود و جشن عروسی‌شان را به جانشان زهر نکنیم چون او هرگز با مهرداد ازدواج نخواهد کرد و ما هم چون دخترمان را عزیز میداریم و نمیخواهیم کوچکترین ناراحتی برای ایشان پیش بیاید و از طرفی سعادت و خوشبختی او را میخواهیم و هماناخوشبختی در اجبار به ازدواج نمیباشد ،به خواسته‌اش احترام میگذاریم. و سپس رو به سوی عروس و داماد کرد و گفت : _ان شاالله خوشبخت باشید و بدون اینکه حرف دیگری بزند رو به همسرش که از شدت عصبانیت و فشار روحی، حالش دگرگون بود نمود و گفت : _برخیز تا به قصر برویم، کارهای حکومتی مانده است. با این حرف حاکم ، سلمان خان همانطور که با عصبانیت از عروس و داماد زهرچشم میگرفت،از جا جست و گفت : _آخر قربان... حاکم خراسان به حرفهای او توجهی نکرد و همراه روح انگیز به سمت درب حرم راه افتاد... روح انگیز همانطور که در کنار همسرش قدم بر می داشت گفت : _این چه حرفهایی بود که گفتی؟ براستی فرنگیس برایتان پیغام داشت؟ حاکم دندان‌هایش را بهم سایید و همانطور که اطراف را از نظر میگذراند با لحنی رازگونه که فقط روح‌انگیز میشنید گفت : _دخترت معلوم نیست به کدام جهنم دره‌ای رفته، اگر این حرفها را نمیزدم که الان هیچ آبرویی پیش مردم نداشتم، باید این اتفاق را به گونه‌ای جمع میکردم و از طرفی مردم لطف ما را به حد اعلا میدیدند، لطفی که در حق پسر نمک به حرامی مثل مهراد نمودم ، حقیقتا او هم در این بی آبرویی سهیم است و باید سرش را از تن جدا می کردیم .....در ضمن شما هم کمی خوددار باش و مبادا کسی از غیبت فرنگیس بویی ببرد‌... هیچکس.... هیچکس.... فهمیدی؟! روح‌انگیز مانند جسمی بی‌روح سرش را تکان داد و با خود می‌اندیشید به راستی فرنگیس کجاست و چه در فکرش میگذرد؟ 💞ادامه دارد.... 🕌نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🕌🐎🐎🕌🕌🐎🐎🐎
آیدی سفارش تبلیغات @hosyn405 در کانالهای👇 مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زوج خوشبخت https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
هرچه از عمر ازدواجتون بیشتر میگذره همسر شما به ابراز عشق و مهرورزی شما بیشتر میشه مهرورزی مختص زمان نامزدی نیست لطفاً جدی بگیرید! ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
💕از کارهای مثبت همسرتون قدردانی کنید 🌀بهش القا کنید که حمایت تون کنه ⭕️مثلا کسی بهتون حرفی زد و ناراحت شدیدبگید خوبه که تو رو دارم و میتونم همه سختی ها رو فراموش کنم ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405