#رازهای_زناشویی
👂🏻زن از راه گوش تحریک می شود.
😂وقتی زن مردی برهنه ببیند از خنده روده بر می شود.
😍زن با داشتن طیف وسیع تری از گیرنده های حسی تمایل به شنیدن واژه های شیرین دارد تا نگاه کردن به شکل و اندام مذکر.
😌حساسیت زن به شنیدن تعریف های بی نظیر چنان قوی است که حتی بعضی از زن ها هنگام شنیدن نغمه های عاشقانه از طرف محبوبشان چشمان خود را می بندند.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#همسرداری
توی مشکلات به جای اینکه دنبال مقصر بگردید به دنبال راه حل باشید
اینکه ثابت کنید همسرتون مقصره کمکی به بهبود شرایط نمیکنه ولی پیدا کردن یه راه حل مناسب می تونه همه چیز رو درست کنه.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#همسرانه💑
#حامی_بودن
چگونه زن و شوهر می توانند حامی یکدیگر باشند؟
مرد میتونه بدون اینکه بیش از حد کار و تلاش کنه، رابطه ی خوبی با همسرش داشته باشه.
👈قدردانی همسر او باعث می شود که انگیزه ی بیشتری برای تلاش در جهت بهبود زندگی مشترکشان داشته باشد.
در این صورت مرد مجبور نمیشه خودش را قربانی خواسته های همسرش کنه یا احساس کند همسرش بر او ریاست میکنه.
👈زن هم میتونه با درک کردن شوهرش،حامی او باشدو به او کمک کند که او نیز حامی خوبی برایش باشد.
👈مرد ها نان آور خانواده هستند،آن ها دوست دارند همسرشان را خوشبخت کنند و در زندگی مشترکشان موفق باشند.
فقط کافیه که از آن ها #قدردانی شود.
👈زن و شوهر مکمل یکدیگر هستند، مردها ازهمسرشان حمایت می کنند و زنان زمانی می تواندازشوهرشان حمایت کنند که حمایت های شوهرشان را درک کرده باشند.
👈زن هم دوست دارد #حامی شوهرش باشد؛ ولی تا به حال نشنیده ایم که زنی بگوید شوهرم به من توجه ندارد؛ ولی من عاشق او هستم!
👈مردهاهم دوست دارند که همسرشان به آنها #توجه کند؛ اما در درجه اول آن هادوست دارند همسرشان راخوشبخت و
خوشحال کنند.💞
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#هردو_بدانیم
خوبیهای همسرتان را برای فرزندان بگویید:
- ببین عزیزم چقدر بابا زحمت میکشه
- ببین پسرم کدوم مادری اینقدر دلسوزه؟
- و...
با این کار، هم فرزندت ارزش و جایگاه والدین را میفهمد و هم به همسرت احساس بالندگی دست میدهد.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
میتوانیم برای دعوا دلایل مختلفی پیدا کنیم:
روز بد کاری،
سردرد،
بی خوابی شب گذشته و … .
جالب است بدانید پژوهشی در دانشگاه برکلی نشان داد زوجهایی که خواب کافی ندارند، بیشتر با هم دعوا میکنند!
بااینحال، با بهانهتراشی برای دعوا، در حق همسرتان بیانصافی میکنید. اگر عصبانی، ناراحت یا آزرده هستید، همسرتان باید بداند.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#خانواده
در یڪ خانه و خانواده چهار چیز باید باشد👇
❣محبت
❣حرمت
❣مشورت
❣مدیریت
❤️🔥جایی که محبت هست چهار چیز وجود ندارد👇
💔قدرت طلبی
💔دشمني
💔لجاجت
💔تنهایی
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
.
#آقایون_بخوانند
✅اصولی که آقایون باید در همسر داری رعایت کنند :
❣️اعصاب خوردی و ناراحتی های ناشی از مشکلات کاری را سر همسر خود خالی نکنید.
❣️هدیه، مهر و محبت را زیاد میکند ، به مناسبتهای مختلف برای همسر خود هدیه ولو کوچک خریداری و با حالت شاد و خندان به او تقدیم کنید.
❣️ در حضور همسر خود به هیچ وجه از زنان دیگر تمجید نکنید.
❣️به بستگان همسر خود مانند پدر، مادر و سایر اقوام وی احترام بگذارید و برای دعوت آنان به خانه قبل از همسر خود اقدام کنید.
❣️هرگز از معاشرت همسر خود با بستگان و خویشاوندانش جلوگیری نکنید، ودر معاشرت و دید و بازدید با بستگانش پیشقدم باشید.
❣️ با بستگان خود نزد همسر خود درگوشی و نجوا نکنید.
❣️همسر خود را هیچ گاه به خصوص نزد بستگانش سرزنش و تحقیر نکنید .توهین و بی احترامی به همسر، از صفا و صمیمیت در زندگی زناشویی میکاهد.
❣️خود را برتر از همسر خود معرفی نکنید . سعی کنید من و تو در زندگی نباشد کلمه ما زندگی را گرم و لذتبخش میکند.
❣️وقتی همسر شما عصبانی است، او را با مهر محبت آرام کنید.
❣️اولویت شما بعد از ازدواج تون، همسر و زندگی تون هست و نه دوستان و والدین و خواهر برادرتون.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
خودارضایی نوجوان و راه های درمان خودارضایی در نوجوانان
وقتی والدین به نقاط عطف رشد فرزند خود فکر می کنند، اغلب درباره یکی از مسائل مهم دوران رشد آن ها صحبتی نمی کنند. این مسئله، میل به خودارضایی نوجوان و لمس اندام جنسی بدن خود می باشد. نکته اصلی این است که این امر، کاملا رایج و عادی بوده و تقریبا در بیشتر نوجوانان رخ می دهد. این رفتار نیز برگرفته از کنجکاوی فرد نسبت به کشف حس و تغییرات جدید خود است. با این حال، معمولا اولین باری که والدین متوجه این رفتار آن ها می شوند، آن را خجالت آور یا ناخوشایند تصور می کنند. البته این امر هم کاملا عادی است.نکته حائز اهمیت در این میان، نحوه واکنش شما به خودارضایی نوجوان می باشد. این مسئله برای رشد او بسیار مهم است. گاهی والدین سعی می کنند با نادیده گرفتن آن، به راحتی صورت مسئله را پاک کنند. برخی نیز با رفتارهای تند و محدودیت های سنگین، نوجوان را وادار به ترک این رفتار خواهند کرد. هر دو روش کاملا غلط و زیان بار هستند.
بنابراین نحوه چگونگی ارتباط با نوجوان اهمیت زیادی دارد. پس باید چه کرد؟
بیشتر نوجوانان خود ارضایی می کنند و این معمولا طبیعی است. درست مانند دوران کودکی، فرد با ورود به سن بلوغ، در مورد تغییر بدن و به طور کلی تمایلات جنسی خود، کنجکاو تر می شود. خودارضایی نوجوان واقعا دلیلی برای نگرانی نیست. از این رو اگر متوجه شدید که فرزند شما این عمل را انجام می دهد، دست و پای خود را گم نکرده و واکنش های ناگهانی و تند نشان ندهید. این واکنش ها نه تنها تاثیر مثبتی نداشته بلکه می توانند به او آسیب بزنند. در نتیجه واکنش های بد، دو حالت پیش می آید: نوجوان سرخورده شده و به دلیل عذاب وجدان، دچار افسردگی می شود یا بالعکس، سرکشی کرده و این کار را بیشتر تکرار می کند.
صحبت با نوجوانان درباره خود ارضایی کاملا لازم است اما باید به شیوه درست صورت گیرد. باید در مورد بلوغ و رابطه جنسی با آن ها بحث کنید تا متوجه شوند که چه اتفاقی برای بدنشان می افتد.
راه های درمان خودارضایی نوجوان
اگر احساس می کنید که ممکن است فرزند شما معتاد به خود ارضایی شده باشد، باید ابتدا با او صحبت نمایید. سعی کنید طبق اصول گفته شده، واکنش خنثی و آرامی نشان دهید. با صحبت های تند و سرزنش و اغراق در عواقب، او را دچار تنش نکنید. به او نشان دهید که می تواند بی پروایانه در این مورد با شما صحبت کرده و راهنمایی بگیرد. سپس سعی کنید از طریق روش های اصولی به او کمک نمایید. بنابراین در برخورد با نوجوان، چگونگی کنترل خشم والدین اهمیت زیادی دارد.
کارهایی که فرزندتان می تواند برای اجتناب و دوری از خودارضایی انجام دهد، را به آنها بیاموزید که عبارتند از:
✨از محرک هایی مانند پورنوگرافی اجتناب کند.
✨در فعالیت های دیگری مانند ورزش یا سرگرمی های جدید شرکت نماید.
✨در موقعیت های اجتماعی، زمان بیشتری را با دیگران بگذراند.
✨بررسی کنید که چگونه با استرس و ناراحتی عاطفی او مقابله کنید و راهبردهای مقابله ای جدید را به او بیاموزید.
✨با مدیریت یک نیاز در یک زمان، آن را به یک هدف قابل کنترل تبدیل کند.
✨درباره مسائل جنسی به طور اصولی تحقیق کرده و اطلاعات خود را افزایش دهد.
ادامه دارد....
✨✨✨✨✨
نکته های طلایی رفتار با کودکان و نوجوانان
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#فرزندپروری
🔶حق انتخاب کودکان تا چه اندازه؟
✍دادن حق انتخاب و آزادی به کودک، در ساختن شخصیت مثبت و سازنده کودک بسیار مهم و اساسی است.
اما دادن انتخاب باید محدود باشد. مثلاً نپرسید غذا چی دوست داری؟ به او دو حق انتخاب بدهید.
سؤال نکنید لباس چی میخواهی بپوشی؟ به او دو لباس پیشنهاد بدهید تا کودک گیج نشود و انتخاب برای او آسانتر شود.
✅حد دادن آزادی به کودک، تا جایی است که باعث آسیب به خود یا دیگری نشود و به حقوق کسی تجاوز نکند.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
#همسرداری
🔵خانوما یکی از رفتارهایی که مردها خیلی دوست دارن،
اینه که خانومشون تند و فرررز باشه،
سعی کنید یه کم تو کارها سرعت عملتون را بالا ببرید، این سرعت عمل به خرج دادن شما را به روحیات مردتون نزدیک میکنه...
👈👈 مثلا وقتی قراره برید جایی، سریع آماده بشید...
نذارید شوهرتون سه ساعت لباس پوشیده منتظرتون بمونه و کلافه بشه...😖
این طبیعیه که خانوما مدت زمان آماده شدنشون خیلی بیشتر از آقایونه،
ولی یه خانووووم 👈جوری وقتو برنامه ریزی میکنه که هم زمان با شوهرش آماده بشه...
🔵یا مثلا تو مراسم های عروسی که معمولا بعد از شام مردها همه بیرون تالار جمع میشن منتظر همسرانشون؛شما سعی کنید جز اولین خانومایی باشید که آماده میشه و میاد پیش شوهرش؛
❌نه اینکه هی صد بار شوهرتون زنگ بزنه بگه چرا نمیای پس کجایی؟
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
–فکر می کردم میای. منتظر جوابم نماندو رفت. سعیده که دنبالم آمدنقشه اش راگفت. استرس گرفته بودم، پرسید
رمان سیم خاردار نفس
✨🍁✨🍁
🍁✨🍁
✨🍁
🍁
–سبد گل؟
مبهم نگاهم کرد.
ــ اونجوری شاید فکرای خوبی نکنه. آب میوه می گیرم.
اخم هایش نمود پیداکرد و گفت:
– نگو تو رو خدا، یه کاری نکن بیچاره تا ابد بمونه بیمارستان. یه کم رمانتیک باش. یه شاخه گل بخر که زیادم غلیظ نباشه، جز گل به گزینه های دیگه فکر نکن.
چاره ای نداشتم، گفتم باشه و خواستم پیاده بشم که گفت:
–بشین خودم میرم الان میری خارخاسک می خری.
فوری گفتم:
–لطفا رنگش قرمز نباشه.
همانطور که پیاده میشد چشم غره ایی رفت و گفت:
–می خوای زردبخرم؟
خندیدم و گفتم:
–اتفاقا رنگ قشنگیه.
حرصی در را بست و رفت.
وقتی برگشت، دوتا رز نباتی رنگ داخل یک تنگ استوانه ایی دردستش بود.
انتهای تنگ را با کنف تزیین کرده بودند و کف آن را سنگ ریزه های رنگی وکمی آب ریخته بودند. گلها راداخل سنگ ریزه ها فیکس شده بود. زیبا بود.
با لبخند مقابلم گرفت و گفت:
– چطوره؟
لبهایم را بیرون دادم و گفتم:
–زیادی قشنگه، بچه ی مردم هوایی میشه، حالا فکر می کنه...
نگذاشت ادامه بدهم و گفت:
– وای راحیل، دیگه زیادی مراعات می کنی، بی خیال.
نقشه ی سعیده این بود که قبل از تمام شدن ساعت ملاقات داخل سالن برویم، هر وقت بچه ها رفتند و سر آرش خلوت شد خودمان رابه اتاقش برسانیم.
چون سعیده را کسی نمی شناخت می رفت و سر میزد و می گفت هنوز هستند.
گوشیام دم دستم بود که اگه رفتند بهم تک بزند.
همین جور که به صفحه ی گوشیام نگاه می کردم زنگ خورد. سعیده بود. بی اختیارایستادم وراه افتادم.
سالن دو تا در داشت. سعیده پیام داد و گفت که آنها از کدام در رفتند. که من حواسم باشد.
دوباره زنگ زدو گفت:
–یه آقایی همراهشه با بچه ها داره میره بیرون انگار واسه بدرقه، شایدم می خواد چیزی از پایین بخره، زود خودت رو برسون.
تنگ گلها دستم بود. فوری خودم را جلو دراتاقش رساندم. با دیدن سعیده نفس راحتی کشیدم.
تریپ مامور دو صفرهفت رابه خودش گرفت و گفت:
_تخت کنار پنجرس، من اینجا می مونم وقتی همراهش امد، صدات می کنم.
نمی دانم درچهره ام چه دید که گفت:
– دزدی نیومدیا، ملاقات مریضه.
آب دهانم راقورت دادم و با قدم های سست به طرف تختش رفتم. دیوار سمت تختش پنجره ی خیلی بزرگی داشت که یک سبد گل بزرگ روبه رویش قرار داشت"فکر کنم بچه ها دسته جمعی برایش خریده بودند." کنار تختش هم یک کمد کوچیک بود و رویش هم یک تلفن از این قدیمیها.
آرش یک دستش زیر سرش بودو به سقف نگاه می کرد، غرق فکربود. غمگین به نظر می رسید، فکر کنم چند روزی که بیمارستان بود اصلاح نکرده بود. چون تهریش داشت. چقدرچهره مردونه تری پیداکرده بود.
✍#لیلافتحیپور
#پارت46
دلم برایش ضعف رفت و ناخودآگاه لبخندی بر لبم نشست.
چشم هایش از سقف سر خوردند و درعمق چشم هایم افتادند. برای چند ثانیه بی حرکت ماند و مات من شد. سرش بانداژ بود. با کمک دستهایش تقریبا نشست، ولی چشم هایش قفل چشم هایم شده بودند. اولین کسی که باهزارزحمت این قفل رابازکردمن بودم. سلام دادم و گلهارا روی کمد کنارتختش گذاشتم. مریض تخت کناری اش خواب بود و آن دوتخت دیگر هم خالی بودند. آنقدر ذوق زده شده بود که ترجیح دادم یک قدم عقب تر برم و بعدسلام بدهم و حالش را بپرسم. بالاخره خودش را جمع و جور کردو جواب سلامم را دادو تشکر کرد.
نگاهش را به گلها انداخت و گفت:
–چرا زحمت کشیدید، شما خودتون گلستونید، همین امدنتون برام یه دنیا می ارزید.
همانطور که سرم پایین بود گفتم:
–قابلی نداره.
دستهایش را به هم گره زدو نگاهشان کرد.
– وقتی همراه بچه ها نبودید، غم عالم ریخت توی دلم، با خودم فکر کردم یعنی من حتی در حد یه احوالپرسی چند دقیقه ایی هم براتون ارزش نداشتم؟ خیلی حالم گرفته شد. خیلی از حرف های بچه ها رو اصلا نمی شنیدم.
نگاهم راروی صورتش چرخاندم و گفتم:
–وظیفه خودم دونستم که حالتون رو بپرسم.
#پارت47
سکوت طولانی بینمان آزار دهنده شده بود. سعیده نگاه از روبرویش برنمی داشت ومن هم غرق افکارم بودم. مادر راست می گفت که نباید همدیگر را ببینیم. ازوقتی دیدمش دلم بیشترتنگ شده بود. کاش میشد از دانشگاه انتقالی بگیرم و کلا نبینمش. ولی مگر به این راحتی هاست. البته من دو ترم بیشتر نمانده که درسم تمام شود، مثل خودش.
صدای سعیده انبر شدومن رااز افکارم خارج کرد.
راحیل.
ــ جانم.
ــ میشه بگی تو چرا از رنج کشیدن خوشت میاد، چرا هم خودت رو عذاب میدی، هم اون رو؟ بعد مکثی کردوادامه داد:
– هم من رو؟
باور کن اونقدرا هم سخت نیست تو سختش می کنی. آرش پسر بدی نیست.
اخم کردم و گفتم:
–مگه من گفتم پسر بدیه؟
باحرفم آتشفشان شدوفریادزد:
–پس چته؟
سعیده همیشه خوش اخلاق و خندان بود، نمیدانم آرش رادر چه حالی دیده بود که آرامش نداشت.
ــ تو الان
حالت خوب نیست، بعدا حرف می زنیم.
ماشین راکناری متوقف کردوسعی کردخیلی خونسردو مهربان باشد.
ــ من خوبم، فقط بگوببینم تو خود آزاری داری؟
از حرفش خنده ام گرفت و گفتم:
–خودت خود آزاری داری.
اوهم لبخندی زدو گفت:
–فقط یه جوری توضیح بده قانع بشم.
سرم را به در ماشین تکیه دادم و گفتم:
– شاید رنجی که الان می کشم سختم باشه، ولی یه رنج خوبه. البته پیش خدا.
آخرشم لذتش مال خودمه،یه لذت پایدار نه زود گذر.
متعجب نگاهم کردو گفت:
– گفتم که یه جوری بگو بفهمم چی میگی.
خودم را متمایل کردم به طرفش و گفتم:
– ببین، مثلا: تربیت کردن بچه به نحو احسن خیلی سخته، خیلی جاها باید خودت رو کنترل کنی یا از خیلی تفریحات و آزادیهات بزنی ولی وقتی درست این کاروانجام بدی، جواب رنجی که کشیدی رو چندین سال بعد می بینی که حتی بعد از مرگت هم به خاطرکارهای خوب بچت، حسنات نصیبت میشه.به این می گن رنج خوب.
اما وقتی تو یه رنج بدی رو می کشی مثل حسادت، اول به خودت آسیب میزنی بعد به دیگران.تازه ممکنه بعضی آسیبها ی این رنج تا مدتها باهات باشه.
ببین اینا هر دو رنجه ولی با نتایج متفاوت.
متفکر نگاهم کردو گفت:
–یعنی الان تو رنج این هجران رو می کشی که بعدا لذت بیشتری ببری، یعنی الان این لذت کم رو برای لذت بیشتر رهاش می کنی؟
با چشم های گرد شده نگاهش کردم و گفتم :
–نمیدونستم اینقدر با استعدادی.
منم نمی دونستم تو اینقدرخوب سخنرانی می کنی.
– خب حالا بگو ببینم، اون لذت بیشتره چیه؟
ــ خب من که از آینده خبر ندارم. ولی هدفم رو خودم تعیین می کنم.
اگه من الان با آرش ازدواج کنم، شاید یه مدت لذت ببرم و زندگی بر وفق مرادم باشه. ولی بعد یه مدت دیگه لذتی از زندگیم نخواهم برد.چون به هدف های بزرگی که تو زندگیم دارم نمی تونم برسم.
آرش پسر بدی نیست، اما بالی برای پرواز نداره. نمی خوام بگم حالا من دارم. ولی وقتی شوهرت بال داشته باشه تو رو هم با خودش می بره واین روی بچه های ما حتی نسل های خیلی بعد از ما هم تاثیر داره. شاید فکر کنی این یه انتخاب سادس، چند سالی زندگی مشترک و بعد تمام. ولی من اینجوری به قضیه نگاه نمی کنم، من می خوام حتی نوه هامم خوشبخت باشند. و این خوشبختی یعنی رضایت خدا.
سعیده متفکر نگاهم می کرد. وقتی حرفم تمام شد، آهی کشیدو ماشین را روشن کردو راه افتاد.
دیگر حرفی بینمان ردو بدل نشد.
وقتی جلو در رسیدیم، از او خواستم که بیاد بالا، لبخندی بهم زدو گفت:
–نه باید برم، می خوام رو حرف هات فکر کنم. بعد سرش را پایین انداخت و گفت:
–اگه حرفی زدم که ناراحتت کردم، ببخش.
لپش رو کشیدم و گفتم:
– مگه نمی شناسمت.تو ببخش که امروز مجبور شدی کاراگاه بازی دربیاری.
خندیدو گفت:
–امروز فهمیدم استعدادم خوبه ها واسه مامور مخفی شدن.
باخنده موهایش را که از شالش بیرون بود را کشیدم و گفتم:
–یه مامور پردل و جرات. او هم خندید و
بعد خداحافظی
#پارت48
به خانه که رسیدم، پشت در، یادداشت مادر را دیدم.
نوشته بود با اسرا به خرید رفته اند.
حال دلم خوب نبودچهره ی غمگین آرش ازجلو ی چشم هایم کنارنمی رفت. بعد از عوض کردن لباسهایم وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم، کمی بهتر شدم. نزدیک اذان مغرب بود.
نشستم قرآن خواندم تا بالاخره اذان گفتند ومن برای خداقامت بستم.
یک حس عذاب وجدان باتمام وجود به من می گفت کارامروزم درست نبود.
تسبیحم را برداشتم و دوباره ذکر استغفرالله را شروع کردم.
هنوز مانده بود تا یک دور تسبیح تمام شودکه اشک از چشمهایم سرازیر شد.سر به سجده گذاشتم.
از سکوت خانه استفاده کردم و زجه زدم و از خدا خواستم که کمکم کند و صبرم را بیشتر کند.
آرامش گرفته بودم.
بلند شدم سجادهام را جمع کردم و تصمیم گرفتم یک شام خوشمزه برای مادر واسرا درست کنم. و فردارا هم روزه بگیرم. بایددلم را رام می کردم، مثل یک اسب وحشی شده بودآرامشش رافقط درکنارآرش می دانست. بایدبادلم حرف بزنم، اول با مهربانی بایدبتوانم قانعش کنم. اگرنشدباشلاق، مثل همان مهترهای خشن که اسبهای وحشی را رام می کردند.
در حال پخت و پز بودم که صدای پیام گوشیام امد. آقای معصومی بود خواهش کرده بود، برای خرید لباس ریحانه فردا همراهش بروم.
نوشتم:
– باید از مامانم بپرسم.
آقای معصومی:
–باعث زحمته، اگر زحمت بکشید خوشحال میشیم. ریحانه هم دلش براتون تنگ شده.
با خواندن متنش لبخند بر لبم امد.
یاد ریحانه و شیرین کاری هایش وادارم کرد بنویسم:
–دل منم تنگ ریحانس. چشم، من تا آخر شب بهتون خبر میدم. خودم اسم ریحانه را ازعمد نوشتم. گرچه دلم برای بابای ریحانه هم تنگ شده بود. برای مهربانی های پدرانه اش.
انگار از این پیام ها انرژی گرفته بودم.
در یخچال را باز کردم. هر چه صیفی جات در یخچال داشتیم را شستم و خرد کردم و توی پیاز داغ ریختم و تفت دادم. بعد رب آلو را با آب مخلوط کردم و روی موادریختم و دم گذاشتم.
سر سفره مادر