چشمبهراه
گاهی خدا، با قرار دادن مشکلات سر راهمون، میخواد امتحانمون کنه و خوش به حال کسایی که سر بلند از این امتحان بیرون میان!
من فرنوش هستم، چهل سالمه.
میخوام براتون از گذشته ام بگم، از بیست و خرده ای سال پیشم.
تک دختر بودم، دو تا برادر بزرگ تر و یه برادر کوچیک تر از خودم داشتم.
اهل میانه هستیم اما بخاطر شغل بابام از ده سالگیم تا نوزده سالگیم تو اهواز زندگی کردیم.
دیپلم خیاطیمو تو اهواز گرفتم.
تو کارگاهی که از مدرسه بهمون معرفی کرده بودن مشغول شدم به خواست خودم.
اون زمان، یه همسایه ی جدید واسمون اومده بود، یه پسر داشتن که انگاری زیادی به چشمم خوب اومده بود و یه جورایی عاشق اش شده بودم.
ولی جرات نداشتم به کسی بگم.
تا اینکه رفت جبهه.
قلبم تاب و تاوان نداشت.. نگران اش بودم، به معنای واقعی کلمه.
تو اون گیر و دار برام خواستگار اومد.
یکی از خانم هایی که تو کارگاه آموزش می داد منو برای برادرش پسند کرده بود.
جواب ردمو که شنیدن، سوال های مامانمم شروع شد!
چی میگفتم بهش.
هم خجالت می کشیدم، هم از حس و حال اون آقا پسر بی اطلاع بودم!
یک ماه از جبهه رفتن یار قلبی من گذشته بود.
عجیب دلتنگ اش بودم!
انگار که چیزی گم کرده بودم.. سردرگم و گیج بودم!
تا اینکه بالاخره دیدمش..
برای اولین بار ثانیه ای خیره ام شد و سرشو پایین گرفت.
رفت!
قلبم امان نمیداد و هی تند تند می کوبید!
فردای اون روز، مامان گفت میخواد خواستگار بیاد برام!
فکر کردم باز هم همون قبلی ها هستن اما نه.. اشتباه می کردم!
این بار یار دلم بود که پا به خونمون گذاشته بود!
بگم از حس و حالم براتون که رو ابرا بودم!
مامان فهمیده بود که راضی هستم.
خیلی سریع، در چشم برهم زدنی عقد و عروسیمون برگزار شد.
حالم خودم و دلم خوب بود اما این خوب بودن زیاد دوام نیاورد.
یوسف بعد از یک هفته از عروسیمون برگشت جبهه و ...
دیگه نیومد!
نه خودش، نه جسمِ بی جون اش!
من موندم و من و هزاران هزار تنهایی!
من موندم و من و قلبی آتیش گرفته!
حالی بد که هی به خدا گلایه میکردم که آخه خدا چرا!
چرا عمر خوشی هامون کوتاهه.. چرا زندگی فقط با سختی میگذره و سختی!
دوسال بعدش با خانواده ام برگشتیم میانه.
هر ثانیه از عمرم منتظر بودم از یوسف خبری بیاد اما دریغ!
حتی دیگه راضی بودم جنازه اش بیاد، خاک اش کنیم لااقل برم سر مزارش باهاش دردول کنم اما نه.. خدا اونو هم واسم زیادی دید!
الان بیست و شش سال میگذره و من هنوز چشم به راهم!
پایان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
مندرتنهایی
ما انسان ها گاهی خودمون آتیش میزنیم به زندگی خودمون!
من لعیا هستم.. کسی که دستی دستی گند زدم به خودم و زندگیم.
پونزده سالم بود که ازدواج کردم، با برادر ناتنی زنداداشم.
مرد خوبی بود اما زیادی خشک بود.
یک سال بعد خدا بهمون یه پسر داد..
همسرم حتی با بچه هم خشک بود و جدی.
از سر کار که میومد می نشست پای لپ تاپ و تا زمان شام کار می کرد.. بعد از شام هم تلویزیون میدید و بعدش خواب!
نه حرفی.. نه محبتی، نه عشقی!
هیچی.
پسرم بزرگ می شد و کم کم همه چیز رو می فهمید.
من میخواستم باز هم بچه دار بشیم اما همسرم سخت مخالفت کرد و اجازه نداد.
بیخیال شدم دیگه.
پسرم رفته رفته کپی پدرش می شد، هم قیافه ای، هم اخلاقی!
تمام فکر و ذکرش به درس بود و اصلا مثل هم سن و سال های خودش علاقه ای به گردش و بازی و فضای مجازی نداشت.
دیگه گاهی تو خونه از تنهایی و سر رفتن حوصله ام حالت تهوع می گرفتم.
انقدر تنها موندم که پناه بردم به گوشی و فضای مجازی.
اونجا تو یه گروه، با یه آقای هم سن و سال خودم آشنا شدم.
بحث از درد و دل شروع شد و کم کم صمیمیت شکل گرفت.
به گفته ی خودش از همسرش جدا شده بود و ساکن کرج بود.
کارمند بانک بود.
گفت بیاد تهران و با هم قرار بذاریم همو ببینیم.
اول به شدت مخالفت کردم اما کم کم قبول کردم.
قرار اول و دوم و سوم و .....
بالاخره بهم وابسته شدیم.
برخلاف شوهرم مرد گرم و خوش اخلاق و شوخی بود!
همین اخلاق هاش باعث شد کم کم شدید وابسته بشم بهش و از زندگیم و شوهرم به شدت سرد شدم!
دو ماه گذشته بود.
رابطه امون ادامه داشت.
یه روز عادی، داشتم خونه تکونی میکردم که معین (پسرم) یک نامه آورد که پستچی آورده.
بازش کردم.
دادخواست طلاق توافقی بود!
حالم بد شد یهو!
ترسیدم حقیقتا!
منتظر شدم شب شوهرم بیاد ببینم چی شده ولی نیومد، نه اون شب، نه شب های دیگه.
هر چی هم زنگ زدم جواب نداد.
فقط شب قبل دادگاه، پیام داد که اگر نرم دادگاه و رضایت به طلاق توافقی ندم آبرومو میبره و به همه میگه که بهش خیانت می کردم!
چشمام سیاهی رفت.
ولو شدم رو کاناپه و چشم هامو بستم!
گند زده بودم به زندگیم!
هیچی نگفتم، نه اون موقع، نه فرداش تو دادگاه که رودرو شدیم.
بخاطر آشنایی که همسرم داشت و رضایت هردوتامون طلاقمون به یک ماه هم نکشید!
معین موند پیش پدرش و من برگشتم تو محله ی قدیمیمون، پیش مادر پیرم و خواهرم.
قضیه ی طلاقمو که فهمیدن حال مادرم بد شد اما دیگه مهم نبود برام!
گند زده بودم به زندگیم و دیگه بدتر از اون که نمی شد.
معین هفته ای یک روز میومد پیشم و تمام دلخوشی من بود.
با اون آقا کلا ارتباطمو قطع کردم ولی خب چه فایده!
حالا من مونده بودم تو تنهایی خودم و تمام دلخوشیم به هفته ای یک روز دیدن معین بود و تمام!
#پایان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
💙 خانمای خونه، حواستون باشه جزء اوندسته از خانما نباشید که لباس آشپزی و پر از عطر سیر و پیاز رو برای آقا بپوشید و لباس زیبا و گران قیمت رو برا مهمونی و جشن.
💙 یه خانم با سیاست بهترین و زیباترین لباس رو برا همسرش میپوشه و قطعا توجه و شیطنت آقا رو هم دریافت میکنه.
💙 تو پوشیدن لباس و استفاده از عطر و ادکلن تنوع به خرج بدین که آقایون به شدت اهل تنوع هستند.
💙 آقا باید حس کنه که لذت و آرامشش برا خانمش اهمیت داره. حتی میتونید برای این تنوع از همسرتون نظر خواهی کنید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
💞👇🍂💞👇🍂💞👇🍂💞👇🍂💞👇🍂💞👇🍂💞👇🍂💞👇🍂💞👇🍂💞
#امیدزندگی
با همسر وابسته به خانواده اش چگونه رفتار کنم
⁉️ 👈یکی از مشکلات شایع همسران وابستگی یکی از زوجین به خانوادهاش است
💕✨در ابتدا برای اینکه این مشکل را حل کنید به جای جبهه گیری سعی کنید به این نیاز همسرتان احترام بگذارید.
💕✨سعی کنید رابطه عاطفی خود را با همسرتان بیشتر کنید و احساس صمیمیت بیشتری بین خودتان به وجود بیاورید.
💕✨هنگامی که همسرتان به طور مستقل درباره موضوعی اظهار نظر میکند حتما وی را تحسین و تشویق کنید. اعتماد به نفس او را بالا ببرید.
💕✨هیچ وقت به همسرتان پیشنهاد قطع ارتباط با خانوادهاش را ندهید فراموش نکنید که این موضوع باعث موضع گیری و لجاجت بیشتر وی خواهد شد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
#همسرداری
💞یکی از نکات مهم زندگی مشترک همسر خود را بهترین همسر دنیا دانستن است
اگر زن و شوهر به یکدیگر به عنوان بهترین همسر نگاه کنند، قطعا محبتشان نسبت به هم بیشتر خواهد شد و خوبی های یکدیگر را بیشتر می بینند
این کار باعث می شود که:
🔹🔸دیگر مقایسه نمی کنند .
🔸🔹توقع بیجا ندارند .
🔹🔸احترام بیشتر می شود .
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
🍃🌸
"روز خوبي داشتي؟"
هنگامی که از همسر خود در مورد چگونگي گذراندن روزش پرسش ميكنيد، برداشت او اين خواهدبود كه شما انسان با فكري هستيد و مشتاقيد بدانيد وي ساعات كاري خود را چگونه سپري كرده است
این سوال به همسر شما مجوز آن را خواهد داد كه چند ساعتي در مورد كوچكترين اتفاقاتی كه برايش افتاده صحبت نمايـد.
پس برای مدت زمانی طولانی آماده نشستن و شنيدن داستانهای او شوید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🥀
🔹 وقتی همسرتون غر میزنه، همه نارضایتیهاش پشت همون غر زدنهاش پنهونه...
❎ نگو: «بسه دیگه!»
❎ نگو: «تو دیوانهای!»
❎ نگو: «خسته نشدی؟!»
❎ نگو: «بس کن دیگه خستهام کردی!»
🔸 وقتی یک زن مشکلاتش رو میگه ولی تو اهمیتی نمیدی، به مرور ناامید میشه، وقتی نیازهاش ارضا نشه؛ رمقی برای شاد و شنگولی برات نداره...
✅ یه زن، ذره ذره تموم میشه، نگاه نکن اگه بعد دعوا بازم میخنده و ادامه میده اون هر دفعه یه تیکه شو جا میزاره...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
🎀 #سیاستهای_همسرداری 🎀
آخرین باری که واقعا با شریک زندگیتان صحبت کردید چه زمانی بوده؟
به جز پرسیدن این که برای ناهار یا شام چه می خواهد ؟
👈🏻به گفته دکتر پل هاکمیر، "تنش ها و درگیری های روزمره وقتی برای هیچکس نمی گذارند، اکثرا زمانی که خواب هستیم در کنار همسرمان هستیم در حالی که داشتن رابطه جنسی با کیفیت نیازمند برقراری ارتباط عاطفی در زمان بیداری است."
اما راه حل چیست:
هر شب قبل از بستن چشمانتان 30 دقیقه وقت برای صحبت کردن با شریک زندگیتان صرف کنید.
همه لامپ ها را خاموش کرده و هیچ حرف، بحث یا پیشنهادی در مورد مسائل روزمره نزنید. درسته که علاقه زیادی به فرزندانتان دارید ولی مسائل آنها را هم از این زمان ارزشمند دور نگه دارید.
فقط حرفهای عاشقانه بزنید تا هر دویتان سرشار از عشق شوید. درست مثل روزهای قبل از ازدواج.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
⚜🍃⚜🍃⚜🍃⚜
🍃
⚜
🍃
#حرفهای_یواشکی_با_خانوما
⚜آقایون وقتی توی جمعی قرار میگیرن ..به کل خانوم و فراموش میکنن
با فامیل فوتبال تماشا میکنن و بگو و بخند!
⚜کلا تا شب ...موقعی که میخوابن سرشون و بزارن روی بالش یاد خانومشون نمی افتن
⚠️این یه مشکل بزرگه برای خانوم ها ..و به شدت از این رفتار اقای شوهر دلگیر و ناراحت میشن!
👈خوبه که بدونیم:
ارتباط بین دو نیم کره مغز، در زنان حدود 15 درصد بیشتر از مردان است. زنان بین دو نیم کره مغز، ارتباط بهتری برقرار می سازند و توانایی بیشتری در انجام کارهای مختلف و چند وظیفه ای در یک زمان را از خود نشان می دهند. (در مجالس زنان، هم زمان چند نفر با هم صحبت کرده و حرف های یکدیگر را هم گوش می دهند. تلویزیون تماشا میکنن و به کارهای کوچک میپردازند ...مثلا درست کردن سالاد ...یا غیره )
❗️اما اقایون نمیتونن؛
پس خانومای عزیزم که این مطالب و میخونید ....بهتره اقایون و درک کنید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
Azimov1_12808654993.mp3
زمان:
حجم:
9.69M
لحظات خوشی براتون آرزو می کنیم😊
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج