eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍀رمان امنیتی 🍀🌷 قسمت فیروزه از در که وارد شد، آبی گنبد دلش را آرام کرد. آسمان یک دست سپید، زمین سپید و فقط گنبد آن میان آبی بود؛ فیروزه‌ای. دقیقا روبرویش. بی تابانه قدم تند کرد. قلب زخمی‌اش را روی دست گرفته بود تا آقا برش دارد و ببردش. خسته شده بود از هربار شکستن و زخمی شدن. می‌دانست قلبش را اشتباهی این طرف و آن طرف برده و از اول باید همین جا می‌آوردش. روی قلبش چسب زخم زده بود که خونریزی نکند. هم خجالت زده بود هم مشتاق. مشتاق دیدار و خجالت زده از این که چرا آن قدر دیر سراغ مولایش را گرفته و چرا شانزده سال از عمرش را بدون مولا گذرانده. اشک‌هایش با این که وزن زیادی نداشتند، وقتی می‌ریختند سبک می‌شد. باد تندی می‌وزید و می‌خواست باران ببارد. به طرف گنبد قدم تند کرد. می‌خواست قلبش را بگذارد و برود. قلب زخمی که قلب نمی‌شود! می‌خواست در جای خالی قلب خانه‌ای بسازد برای امامش. حالا که از همه بریده بود راحت‌تر می‌توانست پرواز کند. دلش می‌خواست همین حالا آقا را ببیند. داشت دیوانه می‌شد؛ اولین بارش بود که این طور بی قرار شده بود. هیچ وقت به فرهاد یا کس دیگری چنین حسی نداشت. زودتر از آن چه فکر کند عاشق شده بود. باران گرفت. قلب را زیر چادرش گرفت که خونابه‌اش راه نیفتد توی مسجد. نشست زیر باران. دوباره فکر کرد؛ به همه چیز. به پدر و مادر، خواهر و برادر، به خانواده‌اش. به آرزوهای کودکی‌اش! وقتی پنج ساله بود، می‌خواست غواص شود. هفت ساله که شد، باستان شناسی را پسندید. ده دوازده ساله بود که دلش هوای ستاره شناسی و فضانوردی کرد. سیزده سالگی اما، دوست داشت مهندس ژنتیک شود. عاشق علوم تجربی بود؛ می‌خواست برود در پدافند زیستی. اما یک باره عشق آمده بود وسط زندگی‌اش و تغییر کرده بود. حالا هیچ‌کدام را نمی‌خواست. دوست داشت برای عشقش سربازی کند؛ تمام زندگی‌اش را وقف کند برای تنها کسی که شایسته دوست داشتن بود. خیلی وقت بود برای تصمیمش دل دل می‌کرد که سرباز بشود یا نه؟ قلبش را لای پارچه‌ای پیچید و قرآن را باز کرد: - مَن عَمِلَ صالحاً من ذکر أو انثی و هو مومنٌ فَلَنُحیینَّه حیوه طیبه، و لَنَجزینهم بأحسن ما کانوا یعملون(97 نحل) (و کسی که کار شایسته‌ای انجام دهد، چه زن باشد و چه مرد، درحالی که مومن باشد، او را به حیاتی پاک زنده خواهیم داشت و چنین کسانی را بر پایه بهترین کاری که انجام می‌دادند پاداش می‌دهیم.) قلب را گوشه‌ای گذاشت که آقا اگر رد شد، ببیندش و برش دارد. با اطمینان بلند شد که پی دلدادگی‌اش برود! 🍀ادامه دارد... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
🌷🍀رمان امنیتی 🍀🌷 قسمت رکاب (خانم) اولش مایل به آمدن نبودم اما الان پشیمان نیستم. مگر چند روز مرخصی داریم که با هم نباشیم؟ بالاخره ما هم آدم آهنی نیستیم، دل داریم. به محض این که ماشین را در پارکینگ می‌گذارد، باران شدید می‌شود. هوای خرداد است دیگر! محوطه خاکی پارکینگ خالی است و هوا پر از گرد و غبار شده. باد تندی قطرات باران را به شیشه می‌کوبد. شیشه‌های ماشین گلی شده و بیرون واضح نیست. نمی‌توانیم پیاده شویم. خنده‌اش می‌گیرد: - ببین تو رو خدا! یه روزم که می‌خوایم مثل بقیه بیایم پارک این جوری میشه! کمربند ایمنی را باز می‌کند و برمی‌گردد از صندلی عقب چیزی بردارد. حواسم به بیرون است و صدای برخورد باران با شیشه که ناگاه دسته گل نرگسی مقابل صورتم می‌بینم. متعجب برمی‌گردم. با لبخند نگاهم می‌کند و گل‌های نرگس را در دست آتل بندی شده‌اش نگه داشته. قبل از پرسیدن مناسبتش، جواب می‌دهد: - 17 خرداد 92، ساعت دوازده و دوازده دقیقه ظهر، که الان چهار سال و حدودا ده ثانیه ازش می‌گذره. نگاهی به ساعت ماشین می‌اندازم. دوازده و سیزده دقیقه است. گل‌ها را در دستم می‌گذارد: - وارد اولین ثانیه‌های پنجمین سال زندگیمون شدیم. خنده‌ام می‌گیرد و به علامت تشکر، دیوانه‌ای حواله‌اش می‌کنم. درحالی که دسته گل‌ها را بر صورت می‌گذارم که ببویم، می‌گویم: -بهت نمی‌خورد از این کارا بلد باشی! -خواهش می‌کنم! قابل نداشت! و ادامه می‌دهد: -سالگردای قبلی رو یا من ماموریت بودم یا تو، یا هردومون. این بار عنایت الهی بود، جفتمون مرخصی بودیم! کمی به طرفش می‌چرخم: -پس بگو، آن قدر هول بودی که برگردی، اون چندتا تروریست از دستت در رفتن! -نه خیر! اونا اصلا ربطی به من نداشتن! کاملا پیش بینی نشده بود، باور کن! باران بند آمده است. می‌گویم: - ببین! برای همه زن و شوهرا بارون میاد فضا عاشقانه می‌شه، برای ما طوفان میاد! از حرفم بلند می‌خندد. در ماشین را باز می‌کند. باد می‌پیچد داخل ماشین و موهایش بهم می‌ریزد. با موهای بهم ریخته با نمک‌تر است. ترکش خنده‌هایش به من هم می‌رسد. 🍀ادامه دارد... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
🍀🌷رمان امنیتی 🍀🌷 قسمت (عقیق) روی پله‌های طبقه هم‌کف نشست و به سیب خیره شد. یاد مادر افتاد؛ حس کرد گرسنه است. مادر هیچ وقت فراموش نمی‌کرد بچه‌ها روزی یک سیب بخورند؛ بعد رفتن مادر، ابوالفضل لب به سیب نزده بود. بعد از آن ماجرا، دیگر سیب دوست نداشت. اما این سیب برایش متفاوت بود؛ از سیب لیلا بدش نمی‌آمد بدون این که دلیلش را بداند. با اشتها سیب را گاز زد. طعم شیرین سیب رفت زیر زبانش. یاد مادر افتاد. گاز بعدی را زد. راستی چرا لیلا نخواست بگوید پدرش کجاست؟ انگار از قحطی برگشته باشد، تمام سیب را یک نفس خورد. انقدر انرژی گرفته بود که می‌توانست تا ته دنیا بدود. هوس کرد برود در خانه لیلا و یکی دیگر بگیرد. آرزو کرد کاش لیلا هر روز بخواهد خرید کند تا برود کمکش. هنوز دلیل این احساسش را نمی‌دانست؛ چیزی که برایش مسلم بود، این بود که بازهم سیب می‌خواهد. صدای قدم‌هایی نرم و کودکانه آمد. آرام اسم صاحب قدم را حدس زد، لیلا!درست حدس زده بود و برای همین در دل ذوق کرد! خواست برگردد و بگوید یک سیب دیگر می‌خواهد اما دید الهام هم همراه لیلاست. لیلا زیاد با الهام بازی می‌کرد؛ اما با امیر نه. می‌گفت پدرم گفته: «پسرا با پسرا، دخترا با دخترا.» چادر عربی سرش کرده بود؛ لبه‌های چادرش تا پایین پر از پولک‌های ستاره‌ای بود. دنبال بهانه‌ای گشت تا با لیلا حرف بزند: - کجا دارین می‌رین؟ الهام با زبان کودکانه‌اش، نقشه ابوالفضل را نقش بر آب کرد: - می‌ریم پارک بستنی بخوریم! اخم‌های ابوالفضل درهم رفت: - نمیشه دوتایی برین که! باید یه بزرگ‌تر همراهتون باشه! و با دست به سینه‌اش اشاره کرد. الهام دست لیلا را گرفت و ابوالفضل پشت سرشان. خودش هم نمی‌دانست چه کار می‌کند. موقع سرسره بازی، لیلا روی چمن‌ها نشست. ابوالفضل که چشم الهام را دور دید، از لیلا پرسید: - تو نمیری سرسره؟ لیلا مانند خانم‌های بزرگ و متین قیافه گرفت: -نه! با چادر نمیشه! -خب چادرت رو دربیار! لیلا دوباره عاقل اندر سفیه نگاه کرد: - مگه نمی‌دونی من دارم تکلیف میشم؟ نوبت تاب بازی که رسید، الهام سوار یک تاب شد و لیلا یک تاب دیگر. ابوالفضل هردو را تاب داد. بعد مدت‌ها با شنیدن صدای خنده شان، بلند خندید. حس خوبی داشت؛ حتی بهتر از خوردن سیب. 🍀 ادامه دارد... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
🌷🍀رمان امنیتی 🌷🍀 قسمت (فیروزه) هنوز نتوانسته بود کامل از دست فرهاد خلاص شود. گاهی جایش اذیتش می‌کرد و درد می‌گرفت. مثلا هفته قبل که در مهمانی فرهاد را دید، ته دلش کمی قلقلک شد، اما سعی کرد نگاه نکند. امروز هم داشت آهنگ‌های مموری را جا به جا می‌کرد که اتفاقی یکی از مداحی‌های فرهاد پخش شد و صدای فرهاد را شناخت. اگرچه زمانی افتخار می‌کرد که صدای فرهاد را بین صدای همه می‌شناسد، اما این بار از خودش بدش آمد. شاید بخاطر همین حس انزجار بود که وقتی مینا وارد اتاق شد و با زبان کودکانه‌اش گفت فردا شب خانه «آقا فرهاد اینا» دعوتند، خوشحال نشد که هیچ، سر خواهرش داد زد. مثل همیشه، مینا گریه کنان به پدر شکایت کرد و پدر مثل همیشه گفت بشری مثل طالبانی‌هاست؛ تندخو اما به ظاهر دین‌دار. تمام حرف‌های پدر را حفظ بود: این که به هیچ کدام از شهدایی که عکس‌شان را به دیوار زده شباهت ندارد و حتی به آن‌ها اعتقاد هم ندارد که اگر داشت، سر بچه داد نمی‌زد! شنیدن این حرف‌ها همیشه عصبی‌اش می‌کرد و به نقطه جوشش می‌رساند؛ آن قدر که در اتاق را محکم ببندد و قفل کند و فریاد بزند: «شماها فقط بلدین قضاوتای احمقانه بکنین، هیچی نمی‌دونین.» و یک ساعت گریه کند. این جور وقت‌ها، خودش هم نمی‌دانست چه مرگش شده و چه می‌خواهد. حتی نمی‌دانست چه کار کند تا آرام شود. نمی‌دانست چرا یک باره از همه آدم‌های روی زمین متنفر می‌شود؟ انگار هرچه کتاب خوانده بود هم از یاد می‌برد. خودش هم می‌دانست این حال بدِ گذرا، در سن او طبیعی است و خیلی زود تغییر می‌کند؛ اما بلد نبود چطور کنترلش کند. ناتوانی‌اش در کنترل یک حالت هیجانی (که از شرایط سنی سرچشمه می‌گرفت)، حس ضعف را دو چندان می‌کرد و باعث می‌شد آن قدر گریه کند که سردرد بگیرد. گاهی هم برای آرام کردن خودش، روبه‌روی آینه می‌ایستاد و با هرچه توان داشت فریاد میزد «چه مرگت شده؟» و جوابی نداشت که بدهد. از دست خودش و ضعف‌هایش عصبانی بود؛ از دست نفسش که حرف عقل توی کتش نمی‌رفت. دلش می‌خواست کسی پیدا شود که بگوید «تقصیر تو نیست». دلش می‌خواست خود خدا را در آغوش بگیرد؛ اما به خاطر رفتارش از خدا هم شرمنده بود.حس می‌کرد روحش درد می‌کند. 🍀ادامه دارد... ✍🏻نویسنده خانم فاطمه شکیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 چجوری میتونم سریع تر از اخلاقیات طرف مقابلم در دوران نامزدی با خبر بشم؟ کافیه👈به رفتار شخص با خانواده اش توجه کنید دیر یا زود شبیه همان خلق و خو با شما برخورد میکند. 👩‍❤️‍👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
خانمی که صبح تا شب نگران است که مبادا همسرش به او خیانت کند، وقتی برای عشق ورزیدن و توجه به نکاتِ ارزشمند باقی نمی‌گذارد. صبح تا شب به این فکر می‌کند که چطور همسرش را کنترل کند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🔻مردها کلی نگر هستند 👈تا حالا شده با کلی ذوق موهات رو رنگ کنی یا مدلش رو عوض کنی اما مردت نه تنها تبریک نگه بلکه متوجه تغییراتتم نشه⁉️ ✍می دونم خیلی ناراحت می شی، اما اصلا همسرت رو به بی توجهی محکوم نکن پیش خودت فکر نکن که مردت برات ارزشی قائل نیست که متوجه نشده... 👈فقط به این فکر کن که مردا کلی نگرن و تشخیص جزئیات و تغییرات ظاهری براشون سخته❗️ 🤔می دونی چه جوری می تونی به خودت و اون کمک کنی❓ 🔰وقتی همسرتان یک نکته ی ظاهری را بلافاصله تشخیص داد،، به شدت این توانایی او را تشویق کنید. 👩‍❤️‍👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
؛ دلیل نمیشه قیمت جزء به جزء خریدهاتون رو با همه در میون بذارید!به خصوص وقتی که جمع غریبه تره!قیمت خریدمانتو و کفش و... یه مساله عمومی نیست که جار بزنیم🙄 اگه گرون خریده باشید میگن چه ولخرجه!ارزون خریده باشید یه چیز دیگه میگن😏 اگر هم ازتون پرسیدن یه جوری بپیچونید!بگید قیمت مناسب خریدم!یا بحث رو عوض کنید تا عادت کنن ازتون این چیزهارو نپرسن! اینجوری به افراد دورتر یاد میدید که برای خودتون و مسایل تون حریم قایلید و اونهاهم در گذر زمان یاد میگیرن! 👩‍❤️‍👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
‌ زیبایی همه چیز نیست❗️ لازم نیست برای زیبا بودن شبیه مدل ها باشید اما همین قدر که به خودتان برسید و همیشه در بهترین وضعیت خود باشید، برای مردها مهم است. ظرافت و زیبایی در رفتار هم می تواند تاثیر مثبتی روی آن ها بگذارد..! 👩‍❤️‍👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
💠 آقایان اگر می‌خواهید همسرتان شیفته شما شود دنبال بهانه برای تعریف کردن از او باشید: 💠از ظاهرش 💠از جملاتش 💠از نگاهش 💠از دست پختش 💠از رفتارش 💠از هنرش و ... 💠 از لحاظ روانشناسی تعریف و تمجید از زن به او آرامش داده و او را برای مهربانی کردن و عشق‌ورزی با همسر شارژ خواهد کرد. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
📌این شوهر ها جواهرند...! ۱.شوهری که صبوره وباکوچکترین‌ناملایمتی زود جوش نمیاره و دادوبیداد راه نمیندازه. ۲. شوهری که به نظافت شخصیش اهمیت میده مرتب عطر و ادکلن میزنه و حواسش هست یه وقتی بوی تنش همسرش رو اذیت نکنه.... ۳. شوهری که موقع رابطه زناشویی فقط به فکر خودش نیست ۴. شوهری که بی مقدمه از همسرش تعریف و قدردانی میکنه میبوسدش و هر روز به زبون میاره چقدر خانمش رو دوست داره... ۵. شوهری که توی کارهای خونه و رسیدگی به های بچه ها مشارکت داره و این مسئولیتها رو وظیفه زا زن نمیدونه. ۶. شوهری که هم روی بهتر شدن ابزار احساساتش بیشتر توجه میکنه هم در عمل تمام سعیش رو میکنه که زن و بچه اش در آسایش و رفاه باشن و در یک کلام خوشحالشون کنه. ۷. شوهری که برای زن و بچهاش دست و دل بازه ولی در عین حال حواسش به پیشرفت اقتصادی خانواده اش هم هست... ۸. شوهری که محرم زندگی خصوصیتون هست و همه جزئیات و حرفها رو پیش خانواده خودش و خانواده شما نمیبره. و اگر یک مردی برای همسرش چنین خانم هم با تک تک سلولهای وجودیش شوهری باشه، مطمئنا اور عاشقشه . شوهرش ،محبت میکنه شوهرش رو غرق در آرامش و لذت و خوشبختی میکنه... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
به تفریحات دست جمعی عادت نکنید❗️ اینک همیشه برای مسافرت ها و بیرون رفتن ها بادوستان و اقوامتون همراه بشیدباعث میشه کم کم لذت تفریحات دونفرتون کم بشه و وقتی باهمید احساس دلتنگی کنید! 👩‍❤️‍👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
برای کمک به رشد مغز فرزندتان، كودک را تشويق كنيد تا نمايش بازی كند: كودكان از تبديل وقايع روزمره و يا تخيلاتشان به نمايش‌های جالب و بازی كردن در اين نمايش‌ها، بسیار می‌آموزند. هنگامی كه كودک شما یک نمايشنامه ساده را طراحی مي‌كند، مهارت‌های كلامی و اجتماعی او افزايش می‌يابند. او با بازی كردن، بر روی آگاهی و کنترل احساسات و عواطف خود تمرين می‌كند. هنگامی كه او خود را به عنوان یک پدر، دكتر و يا معلم تصور می‌كند، احساس قدرت كرده و همچنين مسئول بودن را تمرين می‌كند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
انضباط زوری، پاسخ موقت می‏دهد؛ ولی در آینده، مشکلات جدی را پدید می آورد این گونه بچه ها درغیاب والدین قوانین را می‏شکنند محدودیت‏ها را باید به نرمی به فرزندتان بیاموزید کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
بچه ها به ۵ دلیل خوشبختند : ۱.گریه می کنند چون دوست دارند همان لحظه سبک شوند ۲.قهرکه می کنند، زودآشتی می کنند ،چون کینه ندارند. ۳.چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیا دلبستگی ندارند. ۴.باخاک بازی می کنند چون تکبر ندارند. ۵.خوراکی ای که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون طمع یا آرزوهای دراز ندارند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
زود باش می‌دانیم که آماده کردن کودک و راه انداختن همسرتان کار آسانی نیست اما حتی اگر احساس می‌کنید دیرتان شده، مدام به فرزندتان نگویید «زود باش!». به جای آنکه چنین استرسی را به او وارد کنید و امنیت روانش را با همیشه عجله کردن به خطر بیندازید، به‌طور نامحسوس به فرزندتان در سرعت دادن به کارهایش کمک کنید. گفتن «زود باش، کلافه‌ام کردی!» نه تنها کمکی به شما برای رسیدن به نتیجه بهتر نمی‌کند، بلکه با درگیر استرس کردن کودک‌تان، باعث می‌شود که بیشتر از قبل کارهایش به تاخیر بیفتد و احساس بی‌کفایتی و ناتوانی آزارش دهد کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
وقتی نقطه ضعف کودک خود را پیدا می کنیم و سعی می کنیم با ایجاد حساسیت در وی، او را برنجانیم یا با او شوخی کنیم، به روان او تجاوز کرده ایم. مثلا اگر کودک شما از چیزی بدش می آید، مدام نام آن را جلوی کودک ببرید و یا اینکه برای تنبیه کودک، روان او را نشانه بگیرید مثل این جمله که تو دیگه حق نداری با بچه ها بازی کنی تجاوز به روان کودک را جدی بگیرید... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
نکاتی در باب حضانت فرزند 👼 فرزند زیر ۷ سال : اولویت حضانت و نگهداری با مادر است فرزند بالای ۷ سال : اگر پدر واجد شرایط شناخته شود حضانت به وی واگذار می‌شود وقتی دختر به ۹ سال و پسر به ۱۵ سال برسند خود آنها انتخاب می‌کنند که با پدر زندگی کنند و یا مادر نکته مهم: حتی اگر حضانت فرزند به مادر سپرده شود ، پدر و یا پدربزرگ پدری فرزند موظف به پرداخت نفقه و خرج و مخارج زندگی وی میباشند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
اگر دیدید فرزندتان در حضور بچّه‌ دیگری برهنه یا نیمه‌برهنه شده است، عكس ‌العمل شما بسیار مهم است و بر احساسی که فرزندتان در آینده نسبت به بدن خود و اعضای خصوصی آن پیدا خواهد کرد تأثیر بسیار مهمی خواهد گذاشت. هول نشوید، نه او را سرزنش کنید، نه تنبیه. کاری که باید بکنید این است که، برای رفتار جنسی مناسب آنها حدومرزی تعیین کنید. واژه «خصوصی» را به كودكان آموزش دهيد. برای بچّه‌های کوچکتر می‌توان مثال زد: همه ما به توالت می‌رویم و در را می‌بندیم، چون خصوصی است. همین طور اعضای خصوصی بدن ما سری است و باید از لباس استفاده کنيم کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
🎨یک روش غیر مستقیم که والدین باید از آن طریق به کودکشان عذر خواهی کردن را بیاموزند، «نقاشی کشیدن» است. در روش نقاشی کردن، اتفاقی که سبب شده کودک کار زشتی انجام دهد را نقاشی می کنیم. به عنوان نمونه اگر کودک در مدرسه با دوستش دعوا کرده و او را کتک زده، این اتفاق را با کمک بچه نقاشی می کشیم و یک کودک گریان را ترسیم می کنیم و از کودک می پرسیم: «اگر بخواهیم دوستت لبخند بزند باید چه کار کنی؟» و آن زمان عذرخواهی را به او یاد می دهیم. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
💢کتک زدن بچه ها به آنها نشان می دهد: 👈که حل مشکلات از طریق کتک زدن كار خوبي است. ✅با ایجاد دردهای جسمانی در بچه ها به آنان می آموزیم که از والدین بترسند. 👈بعضی از بچه ها از احساس گناهی که در والدین بعد از کتک زدن ایجاد می شود استفاده کرده و همه گونه امتیاز به دست می آورند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
پدر و مادرانی که فرصت بازی با کودکان خود را ندارند، حتماً به گونه‌ای رفتار کنند که کودک احساس کند بازی او مورد توجه بزرگترهاست. والدین با تشویق ، ابراز تعجب، راهنمایی، متوجه کردن دیگران به بازی کودک و ... می‌توانند حسِ در معرض دید بودن را به کودک منتقل کنند. وقتی بچه‌ها بازی خود را در مقابل پدر و مادر یا بزرگترهای دیگر انجام می‌دهند، حوصله‌شان برای ادامه بازی بیشتر می‌شود. یعنی تماشای دیگران به کودکان انگیزه می‌دهد تا بازی را با جدیت بیشتری ادامه دهند. کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی با همدیگه به آهنگهایی گوش کنید که براتون یادآور روزهای خوش گذشتتونه مثل دوران آشنایی نامزدی یا آهنگی که تو مسیرماه عسل زیادبهش گوش کردید اینکار باعث تازه شدن حس بینتون میشه 👩‍❤️‍👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
❤️🌹❤️ 🌹❤️ 🌹 مردها وقتی با زن روبرو هستند، یک پا اخلاق بچه را دارند؛ این موضوع مهم را نباید فراموش کنی که با بارک الله و ماشاءالله بهتر میشود آنها را رام کرد تا با اخم و تخم و حتی خواهش و التماس. 👈از من به تو امانت، چه یک روز چه یک سال، هرگز به او نکن که از این دست بردارد یا تو را دوست داشته باشد؛ اگر کردی یقین بدان که نتیجه عکس گرفته ای. باز به تو میکنم دختر، نرمی و نوازش، نرمی و نوازش. اما نرمی و نوازشی که بجا و از راهش باشد. موی گربه را اگر از راه برعکس کنند برمیگردد چنگ میزند...❤️ 👩‍❤️‍👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
✅در حضور ی همسر، احترامی اغراق شده و بيش از حد برای همسر خود قائل بشید ✳️وقتی در جمعی نشستيد و وارد ميشه تمام قد بايستيد و تا زمانی كه همسرتون ننشسته سرپا باشيد ❤️با اين كار پیش و خونواده ی همسر عزیز و محترم شمرده میشید ❤️محافظ زندگی ات باش بانو❤️ ‌┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae