#فرزندپروری
🔵والدین چطور میتونن بهترین دوست فرزندشون باشن⁉️
✳️باید ذهن بدون قضاوتی داشته باشین تا بتونه عمیقترین احساسات و افکارشو با شما درمیون بذاره.
✳️برای فرزندتون وقت بذارین و باهاش گفتگو کنین!
🔺این کارو به طور مداوم انجام بدین.
✳️فرزندتونو نصیحت نکنین؛ تغییر رفتار و نگرش بچهها از طریق نصیحت کردن اتفاق نمیفته!
✳️باید بتونین درمورد احساسات خودتون صحبت کنین تا فرزندتون متوجه بشه شما هم احساسات مختلفو تجربه میکنین.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#فرزندپروری
🔷بین یک تا سه سالگی حرمت نفس کودک ساخته میشود یا ویران میشود.👶
🌱به همین دلیل کودک باید تا جای ممکن آزادی داشته باشد و از داد زدن ، تحقیر و تنبیه کردن او به طور جدی دوری کنید.🌻
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
#همسرداری
🔴 تغییرِ جزئی، و_نتیجهای بزرگ❗️
💠 گاهی بین زن و شوهر سر قضیهای مشاجره میشود، و زن یا مرد به همسرش میگوید:
"مطمئنم فلان مطلب را به من نگفتی!"
و همسرش نیز با عصبانیت میگوید: "گفتم!"
و سر همین قضیه، بگو مگو و مشاجرهی سختی رخ میدهد.😤
💠 پیشنهاد میشود با یک تغییر جزئی در الفاظ خود، از ایجاد مشاجره و تشدید عصبانیّت یکدیگر جلوگیری کنید!
👈مثلاً به همسرتان بگویید:
"اگر فلان مطلب را گفتی، شرمنده من نشنیدم."
یعنی کلمهی "شرمنده نشنیدم" را بهجای کلمهی "نگفتی" به کار ببرید؛
تا همسرتان عصبانی نشده و فضای زندگی متشنّج نگردد.🙂
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
#مدیریت_استرس
📌چگونه با اضطرابم مقابله کنم؟
▪️هیچ مشکلی در من نیست؛ من فقط اضطراب دارم! اضطراب خطرناک و وحشتناک نیست.🤷♂️
▫️مجبور نیستم حرفهای ذهنم را باور کنم!😏
▪️اشکالی ندارد که شبیه دیگران نباشم! تجربههای من با دیگران فرق دارد.✔️
▫️احساس اضطراب میکنم؛ خب که چی؟
این اولینبار نیست. قبلا هم از آن عبور کردهام!😌
▪️من بلدم چطور باجود اضطراب و افسردگی، کارهای مهم روزانهام را انجام دهم؛ کاری که دیگران بلد نیستند!😉
▫️اگر دوست من چنین فکری داشت به او چه میگفتم؟
▪️لازم نیست با احساساتم بجنگم؛ بلکه آنها را میپذیرم.😊
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
#موفقیت ✨
🔸وقتی دائم بگویی گرفتارم
هیچ وقت آزاد نمی شوی❗️
🔸وقتی دائم بگویی وقت ندارم
هیچوقت زمان پیدا نمی کنی❗️
🔸وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم
آن فردا هیچوقت نمی آید...❗️
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
#حکایت
مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.⛑
خیلی او را صدا می زند🗣
اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود❗️
به ناچار، مهندس یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین میاندازد.💵
تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!🙄
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد، و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود...🚶♂
بار دوم، مهندس ۵۰دلار میفرستد پایین؛ و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد.😮
بار سوم، مهندس سنگ کوچکی را میاندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.🤯
در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند🙄 و مهندس کارش را به او میگوید.💬
🔴این داستان همان داستان زندگی انسان است.
خدای مهربان ما همیشه نعمتها را برای ما میفرستد
اما یک بار شکر نمیگوییم و لحظهای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید؟!🧐
اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان میافتد، که در واقع همان مشکلات کوچک زندگیاند، به خداوند روی می آوریم...❗️
✅بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید، لازم است که سپاسگزار باشیم؛ قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد.🙂
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
#همسرداری
🌱روی خودتان تمركز كنید نه همسرتان!!
همیشه حق با شما نیست❗️
همیشه این شما نیستید كه درست میگویید❗️
🌀سعی كنید كمی از اختلافتان فاصله بگیرید و از دور نگاه كنید. حالا وقت آن است كه درست ببینید.
حتما به همین شكل است كه طرف مقابل هم مقصر است؛ اما به خود یادآوری كنید كه من هم بیتقصیر نبودم. 😉
✅اگر هر یك از ما آدمهای منطقیتری باشیم، روابطمان بیتنشتر خواهد بود. روی خودتان تمركز كنید و سعی كنید برای اصلاح نقصهایتان تلاش كنید.💞
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
#مثبت_اندیشی
💫آنقدر که از دست دادن چیزی،
ما را افسرده می کند،
از داشتن همان چیز
احساس خوشبختی نمی کنیم...❗️🙂
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
#موفقیت
💢چند راهکار ارزشمند جهت خلق اهداف!
☢تجسم کنید💭: چون قدرت تاثیر یک تصویر بر ضمیر ناخودآگاه به اندازه ۱۰۰۰ جمله است.
☢بنویسید📝: چون تمرکز ذهن به هنگام نوشتن کلمات و جملات ۷۵درصد افزایش میابد.
☢باور داشته باشید💪: چون توانایی انسانی که دارای باور است، ۹۹ برابر انسان علاقمند است.
☢صبر کنید🕑: چون عجله کردن برای رسیدن به هدف، یکی از بزرگترین موانع رسیدن به آن است.
☢هرروز یادآوری کنید✔️: چون تکرار منظم روزانه و یادآوری اهداف حدود ۴۰ برابر موثرتر از یادآوری یک روز در میان است.
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #هفتاد در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بی آنکه حرفیب
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادویک
با لحنی ساده شروع کرد
_چند روز پیش دوتا ماشین بمب گذاری شده تو دمشق منفجر شد، پنجاه نفر کشته شدن.
خشونت خوابیده در خبرش نگاهم را تا چشمانش در آینه کشید و او نمیخواست دلبسته چشمانم بماند..
که نگاهش را پس گرفت و با صدایی شکسته ادامه داد
_من به شما حرفی نزدم که دلتون نلرزه!
لحنش غرق غم بود و مردانه مقاومت میکرد تا صدایش زیر بار غصه نلرزد...
_اما الان بهتون گفتم تا بدونید چرا با رفتن تون مخالفت نمیکنم #ایران تو #امنیت و #آرامشه، ولی
#سوریه معلوم نیس چه خبر میشه، خودخواهیه بخوام شما رو اینجا نگه دارم.
به قدری ساده و صریح صحبت میکرد که دست و پای دلم را گم کردم و او راحت حرف دلش را زد
_من آرامش شما رو میخوام، نمیخوام صدمه ببینید. پس برگردید ایران بهتره، اینجوری خیال منم راحتتره.
با هر کلمه قلب صدایش بیشترمیگرفت، حس میکردم حرف برای گفتن فراوان دارد...
و دیگر کلمه کم آورده بود که نگاهش تا ایوان چشمانم قد کشید و زیرلب پرسید
_سر راه فرودگاه از زینبیه رد میشیم، میخواید بریم زیارت؟
میدانستم #آخرین_هدیه_ای است که برای این دختر شیعه در نظر گرفته...
و خبر نداشت ۸ ماه پیش...
وقتی سعد🔥 مرا به داریا میکشید، دل من پیش زینبیه😢💚 جا مانده بود که به جای تمام حرف دلم تنها پاسخ همین سؤالش را دادم
_بله!😢💚
و بی اراده دلم تا دو راهی زینبیه و داریا پر کشید،..
نذری که ادا شد...😢😍
و از بند سعد🔥 آزادم کرد،...
دلی که دوباره شکست و نذر دیگری که میخواست بر
قلبم جاری شود و صدای مصطفی خلوتم را پُر کرد
_بلیطتون برای ساعت ۹ شب، فرصت زیارت دارید.
و هنوز از لحنش..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
۸ اسفند ۱۴۰۲
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادودو
هنوز از لحنش حسرت میچکید..
و دلش دنبال مسیرم تا ایران میدوید که نگاهم کرد و پرسید
_ببخشید گفتید ایران جایی رو ندارید، امشب کجا میخواید برید؟
جواب این سوال در #حرم و نزد حضرت زینب (س) بود که پیش پدر و مادرم #شفاعتم کند...😢😓
و سکوت غمگینم دلش را بیشتر به سمتم کشید
_ببخشید ولی اگه جایی رو ندارید...
و حالا که راضی به رفتنم شده بود، اگرچه به بهای حفظ جان خودم، دیگر نمیخواستم حرفی بزنم...
که دلسوزی اش را با پرسشم پس دادم
_چقدر مونده تا برسیم حرم؟
فهمید بی تاب حرم شده ام که لبخندی شیرین لبهایش را بُرد و با خط نگاهش حرم را نشانم داد
_رسیدیم خواهرم، آخر خیابون حرم پیداست!
و چشمم چرخید و دیدم گنبد حرم🕌 در انتهای خیابانی طولانی مثل خورشید میدرخشد...😍💚
پرده پلکم را کنار زدم تا حرم را با همه نگاهم ببینم..
و اشکم بی تاب چکیدن شده بود که قبل از نگاهم به سمت حرم پرید و مقابل چشمان مصطفی🌸 به گریه افتادم. دیگر نمیشنیدم چه میگوید، بی اختیار دستم به سمت دستگیره رفت و پایم برای پیاده شدن از ماشین پیشدستی کرد...😢💚
او دنبالم میدوید..
تا در شلوغی خیابان گمم نکند و من به سمت حرم نه با قدمهایم که با دلم پَرپَر میزدم...
و کاسه احساسم شکسته بود که اشک از مژگانم تا روی لباسم جاری شده بود...
میدید برای رسیدن به حرم دامن صبوری ام به پایم میپیچد..
که ورودی حرم راهم را سد کرد و نفسش به شماره افتاد
_خواهرم! اینجا دیگه #امنیت قبل رو نداره! من بعد از زیارت جلو در منتظرتون میمونم!
و عطش چشمانم برای زیارت را....
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هفتادوسه
با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد
_تا هر وقت بخواید من اینجا منتظر میمونم، با خیال راحت زیارت کنید!
بی هیچ حرفی از مصطفی🌸
گذشتم و وارد صحن شدم..
که گنبد و ستونهای حرم آغوشش را برای قلبم گشود..💚😍😢
و من پس از این همه سال #جدایی و بی وفایی از در و دیوار حرم #خجالت میکشیدم.. 😢😓
که قدم هایم روی زمین کشیده میشد و بی خبر از اطرافم ضجه میزدم...😞😭
از شرم روزی که اسم زینب را #پس_زدم،..😞😭
از شبی که #چادرم را از سرم کشیدم،..😐😭
از ساعتی که از نماز و روزه و همه مقدسات بریدم..😓😭
و حالا میدیدم حضرت زینب (س) دوباره آغوشش را برایم گشوده...💚
که دستانم، دامن ضریحش را گرفته و به پای محبتش زار میزدم😭 بلکه این زینب را ببخشد...
گرمای نوازشش را روی سرم حس، میکردم که دانه دانه گناهانم را گریه میکردم، 😭😞او اشکهایم را #میخرید و من ضریحش را غرق بوسه میکردم و هر چه میبوسیدم عطشم برای عشقش بیشتر میشد...😭💚😍
با چند متر فاصله از ضریح پای یکی از ستونها زانو زده بودم،..
میدانستم باید از محبت مصطفی بگذرم و راهی ایران شوم..
که تمنا میکردم #گره این دلبستگی را از دلم بگشاید..😭🙏
و نمیدانستم با پدر و مادرم چه کنم که دو سال پیش رهایشان کرده و حالا روی برگشتن برایم نمانده بود...😓😥
حساب زمان از دستم رفته بود،..
مصطفی منتظرم مانده و دل کندن از حضور حضرت زینب(س) راحت نبود...
که قلب نگاهم پیش ضریح جا ماند و از حرم بیرون رفتم...😢😞
گره گریه تار و پود مژگانم را به هم بسته و با همین چشم پُراز اشکم😢 در صحن دنبال مصطفی میگشتم..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405
۸ اسفند ۱۴۰۲