eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی قواره تر میکرد. شال و پیراهنی عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید _با ولید هماهنگ شده! پس از یک سال 🔥زندگی با سعد،🔥 زبان عربی را تقریباً میفهمیدم... و نمی فهمیدم چرا هنوز محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم... سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید _ایرانی هستی؟😠🇮🇷 از خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خنده ای ظاهرسازی کرد _من که همه چی رو برا ولید گفتم! و برای این مرد بود که دوباره بازخواستم کرد _حتماً رافضی هستی، نه؟😠😏 و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی شمشیر پرده گوشم را پاره کرد.. و اصلاً نفهمیدم چه میگوید.. که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد _اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم! و انگار گناه 🌺ایرانی و رافضی بودن🌺 با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد.. که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد _من قبلاً با ولید حرف زدم! و او با لحنی چندش آور پرخاش کرد _هر وقت این رو طلاق دادی، برگرد!😠 در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر میشد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین میکوبید. نگاهم به در بسته ماند و در همین قدم، از مبارزه شده بودم.. که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید.🔥سعد🔥 زیر لب به ولید ناسزا میگفت و من نمیدانستم چرا در ایام نوروز آواره اینجا شده ایم.. که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم _این ولید کیه که تو اومدی اینجا؟ چرا منو نمیبری خونه خودتون؟ این چرا از من بدش اومد؟😠 صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود و انگار او هم مرا میدانست که به جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد _چون ولید بهش گفته بود زن من ، فهمید هستی! اینام 🔥وهابی🔥هستن و شیعه رو کافر میدونن!😡 از روز نخست میدانستم.. سعد سُنی 😥است، او هم از تشیّع من باخبر بود 😐و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند مذهبمان نبودیم.. و تنها برای و مبارزه میکردیم. حالا باور نمیکردم وقتی برای سوریه به این کشور آمده ام به جرم که خودم هم قبولش ، تحریم شوم که حیرتزده پرسیدم _تو چرا با همچین آدمهای احمقی کار میکنی؟😠 و جواب سوالم در آستینش بود که باپوزخندی سادگی ام را به تمسخر گرفت _ما با اینا نمی کنیم! ما فقط از این احمقها میکنیم! همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم میرسید.. و همین هیاهو شاهد ادعای سعد🔥 بود که باز مستانه خندید و گفت _همین احمقها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه! سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 به هم صحبتی در خانم هارو جدی بگیرید در طول روز یا شب تایمی رو برای شنیدن خرفای خانومتون بگذارید احساس شنیده شدن، به خانوم عزت نفس و آرامش میده. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
💑 👨 برای هرانتقادی که ازهمسرتان میکنید 9 بار از اوتعریف کنید با این کارذخیره خوبی از احساسات مثبت میسازید که باعث میشود فیدبک‌های انتقالی وجروبحث‌های احتمالی راحتتر تحمل شود. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🔴 💠 آقایان و خانمهای عزیز بدانید شما موقع صدا کردن همسرتان به او می‌فهماند که یک عاشقانه منتظرش است یا یک دعوا. 💠 پس سعی کنید بر روی لحن‌تان و نحوه گفتن کلمات بیشتر تمرکز کنید. 💠 شما، قدرت بالا و پایین بردن صمیمیت و محبتِ بین شما را دارد. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای عزیز همسر شما باید با قلبی مطمئن و شاد زندگی کند تا آن زندگی را برای خود و اهلش زیبا و دوست‌داشتنی کند. 👈 بنابراین تامین نیازهای روانی او مهمتر ازتامین نیاز‎های مادی است. ‎‌‌‌‌ @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃 برای همسرتان بیشتر از فرزندان ارزش قائل شوید و کاری کنید که بچه‌ها بدانند شما اول از همه به همسرتان توجه دارید. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
سلام من از کودکی یه دختر لجباز بودم و این لجبازی خیلی رو زندگی من تاثیر گذاشت. من تو رشته معماری درس میخوندم. و مشغول درس و کار بودم توی دانشگاه یه پسر خوشتیپ و پولدار بود که همه دخترا آرزو داشتن باهاش ازدواج کنن. خب من توی حال و هوای جوونی دوست داشتم به من توجه کنه بابک این پسر معروف دانشگاه دل اکثر دخترا رو برده بود. من یه دختر تقریبا معتقد بودم احساس می‌کردم چادرم باعث شده که من به نظر بابک نیام. خلاصه بگم که کم کم و آروم آروم شروع کردم به تغییرات. اول چادر رو کنار گذاشتم و بعد لاک و آرایش و سر شوخی باز کردن ها و... کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae همین کار ها باعث شد بالاخره یک روز بابک باهام صحبت کنه بابک گفت میتونیم یه روز بریم کافه؟ منم ذوق زده بودم وسریع قبول کردم. توی کافه بابک میگفت و میخندید و از من هم کلی تعریف میکرد باورم نمیشد این پسری که همه دانشگاه عاشقشن الان رو به روی من نشسته و از من تعریف میکنه. من از همون اول هم به بابک گفتم باید برای ادامه رسما بیاد خواستگاری و من دیدار های پنهانی رو نمی‌پسندم و در کمال تعجب دیدم قبول کرد و برای آخر هفته گفت با پدرم تماس میگیره. من وقتی به خونه رسیدم خیلی شاد بودم خانواده هم متوجه شادی من شده بودن. اما تا خواستم حرفی بزنم تلفن پدرم زنگ خورد! دل توی دلم نبود. قلبم به تپش افتاده بود و بابا با مهربونی باهاشون صحبت می‌کرد و گفت چشم پنج شنبه شب متنظر شما هستیم. باورم نمیشد بابک به این زودی تماس گرفته منتظر بودم ببینم پدرم چی میگه که بله! گفت دخترم پنج شنبه یه خواستگار خوب قراره برات بیاد من_😊 کی هست؟ _پسر آقا جواد دوست قدیمیم من_😲 نه بابا اونها؟! پسر آقا جواد رو دیده بودم " جاوید‌" یه پسری بود که صدبرابر بابک پولدار و خوشتیپ بود و حالا اومده بود خواستگاری من. دوباره تلفن زنگ خورد و اینبار دیگه بابک بود. بدجور دودل شده بودم چون جاوید خیلی به بابک سر بود. بابک هم جمعه قرار شد بیاد خواستگاری ومن دل تودلم نبود.. بالاخره پنج شنبه رسید و آقا جاوید با پدرو مادرش اومد من در کمالات ایشون غرق بودم! که یاد بابک میوفتادم کاش اینقدر با بچه های دانشکده دوست نمی‌شدم که بخوام الان شبیه اونها بشم و الکی الکی به بابک بگم بیاد خواستگاریم. جاوید بدجوری به دلم نشسته بود از اون مهم تر خانواده ام هم قبولش داشتند. گذشت وجمعه رسید و بابک اومد اما تنها! خانواده باهاش نبود هرچی هم می‌پرسید پدرم طفره میرفت از طرز صحبت کردنش با پدر و مادرم اصلا خوشم نیومد. یک هفته ای گذشت و ما باید بهشون جواب می‌دادیم.‌من بودم و دوراهی سخت...‌اما انگار پدر ومادرم انتخابشون رو کرده بودن‌آخر هفته پدرم اومد ونشست و گفت‌من و مادرت فکرامونو کردیم میخوایم به جاوید بگیم بیاد دوباره صحبت کنیم جدی تر‌من گفتم پس نظر من چی؟‌خودتون بریدین و دوختین؟‌از من نپرسیدین؟؟‌از درون از انتخاب پدرو مادرم خوشحال بودم... اما بخاطر اینکه نظر منو نپرسیده بودن افتاده بودم روی دنده لج.‌گفتم یا بابک یا هیچ کس‌خیلی ناراحت شدن برام کلی توضیح دادن اون صلاحیت نداره پدرو مادرش نبودن بی احترامی کردن و....‌منم پامو کردم تو یه کفش باید نظر منو میپرسیدین زنگ بزنید بابک بیاد...پدرم و مادرم هرچی حرف زدن گوش ندادم.توی دانشگاه پیچید و همه دخترا بهم حسودی میکردن همین هم قانعم می‌کرد!الکی الکی روز عقد رسیدروزی که جواب رد به جاوید دادم یادم نمیره. نگاه آخر وبهم انداخت و گفت خوشبخت بشی پسر خوبی بود حیف...روز عقد رسید پدر ومادر بابک رو برای اولین بار دیدم پدرش بهترین جراح شیراز بود و من نمیدونستم وقتی شنیدم به مامان و بابام گفتم که خوشحال بشن ولی عکس العملی نشون ندادن.خانواده با کلاسی بودن😍‌بابک هم مهربون بود.‌روز به روز به انتخابم مطمئن تر میشدم‌و خانوادم هم باور کردن من خوشبختم آوازه ی خوشبختیم هم کل دانشگاه رو گرفت. توی فامیل به عنوان دختر خوش شانس شناخته شده بودم. هر روز گردش و مهمونی و...‌کلی پول خرجم میکردن‌شنیدم جاوید هم زن گرفته حسودی نکردم و گفتم خوب شد به حرف پدرو مادرم گوش ندادم وگرنه الان یه زندگی عادی و بی هیجان داشتم زندگی پر هیجانی داشتم که توی خواب هم نمیدیدم‌زندگی بابک شیرین بود.‌قرار بود بعد یکسال بریم سرخونه زندگیمون.‌در شوق و ذوق تهیه جهیزیه بودیم.‌توی این حین شنیدم جاوید و خانمش به مشکل برخوردن! هنوز عقد نکرده بودند که جاوید مراسمو بهم زده بود..‌حق به جانب رفتم سراغ پدر ومادرم و گفتم اینم انتخابتون‌خوب شد به حرفتون گوش ندادم.‌وگرنه الان مضحکه
دست عام و خاص بودم. می‌بینید دخترتون خوشبخت ترین دختر فامیل شده‌پدرم گفت نه عزیزم حتما حکمتی داشته قضاوت نکن. توهم سجده شکر بجا بیار بجای پز دادن! میترسم خودت خودتو چشم بزنی😅 خندیدم و گذشتم.‌صبح جمعه با بابک و دختر عمه هاشو پسر عمه هاش قرار گذاشتیم‌بریم کوه. صبح راه افتادیم و تا یه قسمتی از کوه بالا رفتیم بالا بساط صبحانه راه انداختیم و خوش و خرم در حال پایین اومدن از کوه بودیم. قرار شد مسیر برگشت و با ماشین بریم سمت مرکز خرید.‌توی ماشین ما منو بابک بودیم و ماشین اونها دو نفر از پسر عمه ها و دوتا از دختر عمه هاش بودن. صدای ضبط ماشین کل جاده رو می‌لرزوند حس میکردم بابک رو جو گرفته با سرعت بالایی با ماشین اونها مسابقه گذاشته بود. ترس برم داشته بود و داد میزدم یواش تر! صدام انگار به گوشش نمی‌رسید و دست آخر اونی که نباید میشد شد! کنترل ماشین از دست بابک خارج شد کنترل ماشین از دست بابک خارج شدو دیگه هیچ چیزی نفهمیدم وقتی به هوش اومدم بابام بالا سرم بودبا تعجب نگاهش میکردم و اتفاقات تصادف یادم افتاد‌نگران بابک بودم خواستم از روی تخت بلند بشم که دیدم پاهام حس نداره خیلی تلاش کردم. نشد نگاه پدرم کردم با خونسردی گفت فلج شدی گریه‌م گرفته بودداد میزدم بابک کجاست بابک اومد توی اتاق دستش شکسته بود و سرش باند پیچی بود. نیم نگاهی بهم کرد و گفت معذرت میخوام و رفت. من چند روز بود بیمارستان بی هوش بودم ‌بعد دو روز پدرم یه برگه داد دستم‌درخواست طلاق بود.بابک بخاطر یه حماقت منو تا آخر عمر یکجا نشین کرد و رفت حالا درخواست طلاق داده من اشک می‌ریختم. جاوید به ملاقات من اومد وپدرم ماجرا رو براش گفت از تصادف تا فلج شدن و درخواست طلاق بابک جاوید گفت من بخاطر شما نتونستم ازدواج کنم الان هم با همین وضعیت هم میخوام از شما خواستگاری کنم حال روحیم بد بود به جاوید گفتم برووقتی رفت پدرم بهم گفت تو پاهات سر شده فلج نیستی فقط خواستم ذات آدم ها رو ببینی که چقدر ارزش داری برا بقیه دکتر گفت تا یک هفته حس پاهات برمیگرده و عادیه حالا میتونی زنگ بزنی به آقا بابک بیاد درخواستش رو پس بگیره‌باور نمیکردم روز دادگاه با پای خودم رفتم و وقتی بابک منو سرپا دید خواهش کرد برگردم‌منم با سیلی که به صورتش زدم حرصمو خالی کردم قراره آخر هفته جاوید با خانواده بیان در کمال احترام خواستگاریم.حالا میفهمم برای هرکس چقدر ارزش دارم‌کسی که بخاطرش دین و دنیامو کنار گذاشتم کمترین ارزشی برام قائل نبود. خدا‌ رو شکربخاطر این پدرومادر فهیم بخاطر جاوید هم که خدا سر راه من قرار داد هزار بار شکر میکنم پایان @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
❤به بچه‌ها اجازه بدهید خودشون بپوشند. 🧚‍♂️این اجازه رو به تأخیر نیندازید. 👈اگه بچه به سنی رسیده که می‌تونه پاش کنه، ولی نمی‌تونه لباسشو بپوشه بذارید شلوارشو بپوشه و تو پوشیدن لباس کنید... 👈اگر می‌تونه خودش پا کنه ولی نمی‌تونه بندهاشو ببنده شما فقط برای بندها کمکش کنید. و... 👈شاید بگید اینطوری وقتی می‌خوایم جایی بریم آماده شدنمون خیلی طول می‌کشه 👈خب راه حلش اینه که یکم آماده بشید. مثلا نیم ساعت قبل از رفتن شروع کنید به آماده شدن، اینم بخشی از دیگه 👈برای بچه ها وقت بگذارید تا در آینده زندگی کنید. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
اگر مرتب دست روی اشتباهات يا اشكالات فرزندتان بگذاريد: 🔹فرزندتان يا خجالتی خواهد شد، يا باعث لجبازی و بدرفتاری فرزندتان خواهيد شد. 🔹اگر كار فرزندتان بد اما بی خطر و بی ضرر است، از روش بی اعتنايي فعال استفاده كنيد. يعنی آگاهانه به آن بی اعتنايی كنيد. 🔹زمانيكه فرزندتان ببيند كارش باعث جلب توجه شما نميشود، بعد از مدت كوتاهی دست از آن برخواهد داشت. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
وقتی اولین مشاجره، اولین اختلاف یا حتی اولین خشم در رابطه‌ شما رخ میدهد، اصلاً نترسید. رشد کردن، یعنی ‌این‌که بتوانید اختلاف‌ها، مشاجره‌ها و هر آنچه را موجب جدایی شما از یکدیگر می‌شود، مدیریت کنید. این مسائل، گاهی هم شما را به یکدیگر نزدیکتر می‌کند. زندگی مشترک جرات میخواهد/ @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
➣ ضرب المثلی هست که میگوید: "قایـــــ⛵️ــــــق را الکی تکان نده! ناگهان دیدی چپ شد!" ‌‌➣ توی زندگی مشترک 👈 اگر بخواهی به هر موضوع کوچکی واکنش نشان بدهی و درگیری ایجاد کنی 👈 ممکن است با همین تکان های کوچک قایق را چپ کنی! 👈اگر می خواهی همسرت عاشقت باشد، ✍ بدان "گذشت" اولین بنیان هر ارتباط سالم است .... @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
❤️🍃 اگر در مهمانی هستید دایم سرتان با دیگران گرم نباشد.❗️ گاهی به همسرتان کنید👀 و بزنید 😉 تا محبت شما را حتی در شرایطی که برو و بیا زیاد است و مهمانی و آمد و شد باعث شده کمی از هم دور شوید حس کند. این کار شما حسابی را خوب می‌کند.😍 ‎‎‌‌‎‌⁣‌⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣‎‌‌‎‌‌‎‌‌@zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
✅ هميشه صادق باشيد صداقت شما هيچوقت از ياد همسرتان نخواهد رفت و بي‌صداقتي نيز به راحتي مي‌تواند اعتماد وی را از شما سلب و او را بدبين و همين باعث از بين رفتن عزت شما شود. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405 ‎‌‌
💙 مردی در زندگی موفق است که احترام همسرش را رعایت کند، زنی که از زندگی اش راضی باشد، خانه را بهشت میکند... @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🍃🌸 خسیـس بـودن 😬یکی از مواردی که زندگی زناشویی را سخت و مشکل می سازد؛ خسیـس بودن و یا خسـّت است. در این مورد سه حالت اتفـاق می افتد: نخست وضعیتی که زن و مرد هر دو خسیس هستند که در این حالت مشکل روانی ندارند؛ ولی زندگی مرفهی نخواهند داشت. دو حالت دیگر آن است که زن یا مرد خسیس باشند. در این دو حالت زندگی هم از نظر روانی و هم از نظر رفاهی برای دو طرف شرایط سختی خواهد داشت. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🔵کودکان با مشاهده چگونگی برخورد ما با دیگران، طرز برخورد با سایرین را می‌آموزند! 🔺آیا وقتی چیزی از دستمان افتاد و کسی آن را برداشت و به ما داد، از او تشکر می‌کنیم؟ 🔺آیا از فرزند خود تشکر می‌کنیم؟ 🔺آیا از کلمات مودبانه‌ای نظیر «لطفا»، «متشکرم» و «قابلی ندارد» استفاده می‌کنیم؟ 🔺آیا وقتی اشتباهی کردیم عذرخواهی می‌کنیم؟ 🔺آیا در خانواده اجازه ابراز احساسات و محبت وجود دارد؟ ✅نحوه رفتار ما نشان‌دهنده ارزش‌ها و فرهنگ ماست. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
اگر والدین کج خلق باشید، فرزندانتان تـازمـانى اطاعت میکنند که ازشما بترسند و به محض رسیدن به توانایى فکرى وجسمى متوجه میشوند که ترس بی مـورد است، مقابل شما مى ایستند و رابطه معکوس میشود. @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #دهم لبم لرزید و اشکم تا روی زم
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ _فقط سه روز بعد استاندار عوض شد! این یعنی ما با همین احمقهای وحشی می تونیم حکومت بشار اسد رو به زانو دربیاریم! او میگفت و من تازه میفهمیدم تمام شب هایی که خانه نوعروسانه ام را با دنیایی از سلیقه برای عید مهیا میکردم.. و او فقط در شبکه های العریبه و الجزیره میچرخید، چه خوابی برای نوروزمان میدیده.. ! ترسیده بودم،.. 😥 از نگاه مرد وّهابی😈 که تشنه به خونم بود،.. از بوی دود،.. از فریاد اعتراض مردم... و شهری که دیگر شبیه جهنم شده بود.. و مقابل چشمانش به التماس افتادم _بیا برگردیم 🔥سعد!🔥😥من میترسم!😢 در گرمای هوا و در برابر اشک مظلومانه ام صورتش از عرق پُر شده.. و نمیخواست به رخم بکشد به این معرکه آمدم.. که با درماندگی نگاهم کرد.. و شاید اگر آن تماس برقرار نمیشد به هوای عشقش هم که شده برمیگشت، اما نشد! از پشت تلفن برایش پیچیدند که چمدان را از روی زمین بلند کرد.. و دیگر گریه هایم فراموشش شد..که به سمت خیابان به راه افتاد. قدمهایم را دنبالش می کشیدم.. و هنوز سوالم بی پاسخ مانده بود که معصومانه پرسیدم _چرا نمیریم خونه خودتون؟ به سمتم چرخید و در شلوغی شهر عربده کشید تا را بهتر بشنوم _خونواده من حلب زندگی میکنن! من بهت دروغ گفتم چون باید می اومدیم درعا!😡🗣 باورم نمیشد مردی که عاشقش بودم فریبم دهد😧 و او نمیفهمید چه بلایی سر دلم آورده که برایم خط و نشان کشید _امشب میریم مسجد العُمَری میمونیم تا صبح! دیگر در نگاهش ردّی از محبت نمیدیدم که قلبم یخ زد و لحنم هم... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ قلبم یخ زد و لحنم هم مثل دلم لرزید _من میخوام برگردم!😥😢 چند قدم بینمان فاصله نبود.. و همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به صورتم سیلی بزند😡👋 که تعادلم به هم خورد، با پهلو به زمین افتادم و ظاهراً سیلی زمین محکمتر بود که لبم از تیزی دندانم پاره شد. طعم گرم خون را در دهانم حس میکردم😣 و سردی نگاه سعد سختتر بود که از هر دو چشم پشیمانم اشک فواره زد.😭😭 صدای تیراندازی را میشنیدم،.. در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله میکشید و از پشت شیشه گریه میدیدم جمعیت به داخل کوچه میدوند.. و مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم... 🔥سعد🔥 دستم را کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده،.. شانه ام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم.😨😱 حجم خون از بدنم روی زمین میرفت.. 👈و گلوله طوری شانه ام را شکافته بود که از شدت درد ضجه میزدم...😩😭 هیاهوی مردم در گوشم میکوبید،. در تنگنایی از درد به خودم میپیچیدم و تنها نگاه نگران سعد را میدیدم و دیگر نمیشنیدم چه می گوید... بازوی دیگرم را گرفته و میخواست در میان جمعیتی که به هر سو میدویدند جنازه ام را از زمین بلند کند.. و دیگر نفسی برای ناله نمانده بود که روی دستش از حال رفتم. از شدت ضعف و ترس و خونریزی باحالت تهوع به هوش آمدم.. و هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانه‌ام از درد نعره کشید.. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی قرمز و قدیمی افتاده بودم،.. زخم شانه‌ام پانسمان شده به دستم سِرُم وصل بود... بدنم سُست و سنگین... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @zojkosdakt ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g سفارش تبلیغات https://eitaa.com/hosyn405