فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابوالحسن یا علی ابن موسی الرضا (ع)
نیمه های شب بود صدایی بمن گفت فردا سگی بهت مراجعه میکنه پذیراش باش 🤔🤔🤔🤔
چهارشنبه های امام رضایی
@zoohoornazdike
👌پویش همگانی حدیث کسا
👌 روز هشتم
👌به نیت سلامتی و فرج
👌 کسانیکه شرکت کردن فرمواش نکنند
👌هر روز از اذان صبح تا قبل از اذان مغرب
#امام زمان
@zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢آخرالزمان (قسمت چهارم)
🌹 برای نجات، راهی جز رسیدن به منجی نداریم.
🌸راهکار های اهلبیت برای رسیدن به منجی چیست؟
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
@zoohoornazdike
⭕️ یک روش روحانی و متافیزیکی برای ازدیاد عقل و فهم مسائل خفیه...
👤 نسخه علامه حسن زاده آملی ( رض ) :
1⃣ ذکر شریف ( یا حیّ و یا قیوم یا من لا اله الا أنت) که گفته اند اکثار (تکرار زیاد همراه با توجّه) در آن سبب حیات و زیادت عقل می شود و مجرّب ( تجربه شده و یقینی ) هم است.
2⃣ سوره غنی (سوره واقعه) را بخوانید تا غنی در علم و بعداً هم چیزهای دیگری شوید.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
@zoohoornazdike
خطبه فدکیه قسمت سوم
این ابتدای وادی حیرت بود
این ها مقدمه ای بود برای پاشیدن بذر ولایت در جان ها
هر چند که دل های اهل مدینه آنقدر مسکن شیطان شده بود که حتی سخن دخت نبی در آن اثری نداشت
و شما شروع کردید به سخن گفتن تا حجت را تمام کنید
ایها ناس!
هان ای مردم
اعلمو انی فاطمه و ابی محمد
بدانید که من فاطمه ام و پدرم محمد است.
حرف اول و آخرم یکی ست!
نه غلط در گفتارم جای دارد و نه خطا در کردارم
پدرم محمد است،پیامبری که خود به میان شما آمد تا رنج های شما بر گردن او باشد و به هدایت شما حریص بود و با مومنان رافت و مهربانی داشت!
اگر بخواهید او را بشناسید میبینید که
پدر من بوده است نه پدر شما
و برادر شوی من بوده است نه شوی شما
و چه خوب و مبارک است این نسب!
او راسالت خود را به سرانجام رسانید
آنقدر بت شکست و آنقدر پشت افکار مشرکان را به خاک مالید تا جمعشان از هم پاشید و خار های نفاق روفته گردید و گره های کفر و شقاق گشوده گشت و آنگاه زبان شما به گفتن "لا اله الا الله" باز شد
این در حالی بود که شما هیچ نبودید!
هیچ نبودید و به جرعه ای آب میمانستید و لقمه ای که دمی خورده شود!
زیرپا بودید لگدمال عابران!
آب متفقن مینوشیدید
و ذلیل و درمانده بودید تا خدای متعال با محمد(ص) شما را نجات داد!
و شروع کردید به از علی گفتن...!
هرگاه که آتش جنگ برمی افروختند خدا خاموشش میکرد و پیامبر برادرش علی را به کام اژدها می فرستاد.
و علی تا پشت و پوزه دیو صفتان را به خاک نمیمالید باز نمیگشت!
علی غرق در عشق خدا بود و پرتلاش در مسیر او و نزدیک به رسول خدا!
او مردی است از دوستان خدا
سید اولیا خدا،تلاشگر،مقاوم
ولی شما در آن گیر و دار خوب آسوده زیستید و خوب خوش گذراندید تا کی چرخ روزگار بر علیه ما بگردد
همان شما که از جنگ ها میگریختید و دشمن پشتتان را بیش میدید تا رویتان چشم به راه گردش روزگار بر علیه ما شدید تا پدرم وفات کرد!
#اعلمو_انی_فاطمه
خطبه فدکیه قسمت چهارم
بانو غم دلتان برای ابن گوش ها نامحرم است!
آنان که تا پیامبر بود ادعای مهاجرین و انصار میکردند و تا از قفس دنیا پر کشید شدند مورد لعن کلام حق!
بانو بگویید که حجت را تمام کنید
بگویید که فردا نگویند علی کسی را نداشت از او دفاع کند و ما نفهمیدیم
بگو بانو بگو...
تا پدرم وفات کرد
لباس دین برایتان کهنه شد و ناچیزان که هیچگاه به حساب نیامده سر جنباندند و اظهار وجود کردند
شیطان از مخفی گاه خود سر برآورد و شما را تک به تک خواند
و شما بودید که ندای پلیدش را لبیک گفتید و آماده شدید برای پذیرفتن فریب و نیرنگش
شما را بلند کرد و چه راحت برخاستید
و چه راحت آتش در کینه های انبوهتان انداخت
و چه راحت شما شعله گرفتید
پس به اطاعت شیطان در آمدید در حالی که هنوز چیزی نگذشته بود
زخم مصیبت هنوز تازه بود و پیامبر هنوز بیرون از قبر بود
که بهانه آوردید که از فتنه میترسیم و خلیفه برگزیدیم
وای بر شما که هم الان الان در فتنه افتادید و به راستی که جهنم بر کافران احاطه دارد
وای بر شما
وای بر شما ای مهاجرین و انصار رسول خدا!
چطور تن دادید؟
چطور راضی شدید؟
چه کردید و به کجا میروید؟
آخ ای دخت نبی!
اینها اگر از خدا و رسولش شرم میکردند که غدیرِ به آن آشکاری را انکار نمیکردند!
اینها اگر یاوران شیطان نبودند که شیطان نمیگفت اینان از من پست ترند!
آخ دخت نبی!
ای کوثر خدا!
بگو و شکوه کن از امت پدرت!
بیرون بریز این جگر داغ دیده را....
#اعلمو_انی_فاطمه
🔴 زیباییهای ظهور (۵)
🔵 امام باقر علیه السلام فرمودند :
🌕 هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان میگذارد و عقول آنها را با آن به کمال میرساند و بلوغ فکری آنان رشد یافته و تکمیل میشود.
📚 اصول کافی ج ۱ ص ۲۵
#حکومت_مهدوی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
@zoohoornazdike
توبه رضا
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا
سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم
از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد
همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، ورفت
اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و حالم خوب نبودداشتم حرفهای خانومه روکه مثل پتک توسرم میخوردتوذهنم مرورمیکردم
تو راه که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه
اما داشت به من ميگفت
ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش ازدست ما ميگيره، اينارو ميگفت
منم رانندگي ميکردم.... واردخونه شدم
ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت
تو خانواده مون فقط لات من بودم
تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده
صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند
من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم
پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم یازهرای مظلومه دست منو بگير
یازهرا يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير
من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم.
کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم توسروصورت خودم میزدم
گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم چون کسي نبودیه حس عجیبی بهم دست داده بودکه توی همه عمرم تجربه نکرده بودم احساس میکردم سبک شدم احساس میکردم تازه متولدشدم....
نیمه شب بود، باصدای بازشدن قفل در ازخواب بیدارشدم همون پای تلویزیون خوابم برده بودپدر و مادرم از حسينيه آمدند
تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت: رضا جان حالت خوبه؟چراچشمات قرمزه چراصورتت قرمزشده گفتم چیزی نیست گفت صدات چراگرفته همه نگران بودن دورموگرفته بودن
گفتم چیزی نیست امشب براامام حسین عزاداری کردم همه ازتعجب مات مونده بودن مادرم گریه میکرد وخداروشکرمیکردمیگفت ممنونم خداکه دعاهای منومستجاب کردی و.....
افتادم به پای پدر و مادرم، گريه.... تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخشید
من اشتبا
ه کردم
بابام گريه میکردمادرم گريه میکرد خواهروبرادرام....
صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم سمت حسینیه محلمون.
تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم
همه یه جوری نگام میکردن
سرپرست هيئت آدم مسنیه
آمد و پيشونيمو بوسيد و بغلم کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي منم خجالت میکشیدم آخه یه عمرباعث اذیت وآزارمردم اون محله بودم...رفتم تودسته و
هي زنجير ميزدم وبه ياد اون سيلي هايي که به مهدي زده بودم گريه ميکردم
هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به امام زمان زدم گريه ميکردم
جلسه که تمام شد، نهارو که خورديم، سرپرست هيئت منو صدا زد
گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان من یه عمرزیربارگناه مرده بودم توزنده ام کردی؟
اومدم ضریح آقا رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره نذاردوباره راهموگم کنم.....
سرپرست هیئت کاروان زیارتی داره داره، مکه مدینه میبره. یه روزتومسجدمنودیدصدام زدرضاجان میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم حاجی!!!
خلاصه دیگه شغل پیداکردمو اهل کاروزحمت شده بودم رفیقای اون چنینی را گذاشته بودم کنار و آبرو پیدا کردم
یه مدتی، دو سالی گذشت
همه ماجرا یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم هرچی نظرشماست مادر،من روحرف شماحرف نمیزنم
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه خلاصه رفتیم خواستگاری
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین پسر من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.
گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادرمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی باسینی چای وارد شدیه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:
یا زهرا!!!!!
سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق
من دیدم فقط صدای شیون از اتاق بلنده
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که....
دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده....
به خاطر من ردش نکن
مادر دیشب حضرت زهرا سفارشتو کرده....
به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، اهل بیت آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده
ای آبرودار آبرویم را بخر٬ جان زهرا از گناهم درگذر... یازهرا...
🌀🌀🌀🌀🌀
*نشرهمراه باذکر صلوات*
#نماز_شب
✍امامصادق(ع)فرمودند:
گاهى مؤمنى در روز تصميم میگيرد
كه درشب #نمازشب بخواند ولى خوابش میبرد، و موفق به خواندن نماز شب نميشود ؛خداوند به دليل همان نيت و قصدش اجرِ نماز شب را ثبت میفرمايد و براى نفس هايش ثواب تسبيح براى خوابش ثواب صدقه را میدهد
📚ميزانالحكمة؛ج10،ص280
هرشب به عشق امام_زمان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج نمازشب بخوانیم.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
@zoohoornazdike
1_65372123.mp3
962.6K
بخوان دعای فرج، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
@zoohoornazdike
#سلام امام زمانم
السلام علیک ایها الامام المامون
السلام علیک ایها المقدم المامول
السلام علیک بجوامع......
#زیارت آل یس، مفاتیح الجنان
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@zoohoornazdike
به دخترش میگفت : 🕊
وقتی گرههای بزرگ بہ ڪارتون افتاد ،
از خانوم فاطمه زهرا (س) ڪمڪ بخواید .
گره های ڪوچیڪ رو هم ،
از شهدا بخواید براتون باز ڪنند .
سردار شهید ...
#شهید_حاج_حسین_همدانی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
@zoohoornazdike
khabbazian.mp3
8.21M
#دعای_برای_امام_زمان ارواحنا فداه🥀
👈ماجرای دعای مستجاب اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله
▪️مرحوم شیخ مصطفی خبازیان رضوان الله علیه
#پیشنهاد_دانلود✔
#فاطمیه
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام زمان
@zoohoornazdike