eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
69 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم مطهر حضرت زینب لحظاتی پس از وقوع زلزله ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویری آخرالزمانی از ⚠️ تصاویر تخریب عجیب و باورنکردنی شهرهای اسکندرون و غازیانتپ و شهرهای شمالی سوریه مثل (تحت کنترل دولت سوریه) و ادلب و سرمدا (تحت کنترل تروریستهای تکفیری متحد ترکیه) ❌ حداقل ده بزرگتر از ۶ ریشتر در شهرها و مناطق اطراف زلزله اصلی، به وقوع پیوسته! حجم تخریب در به علت جنگ ۱۲ ساله تحمیلی محور غربی، عربی، عبری و اردوغانی و نبود زیرساخت‌های لازم بیشتر از ترکیه است. متاسفانه امکانات امدادی نیز به شدت محدود است. ظهور بسیار نزدیک است اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
📹 تصاویری آخرالزمانی از #زلزله_ترکیه ⚠️ تصاویر تخریب عجیب و باورنکردنی شهرهای اسکندرون و غازیانتپ
🔘همزمان با زلزله شدید در خاورمیانه، ارتش اسرائیل اعلام کرد به اردوگاه فلسطینی آوارگان اریحا یورش برده است و 11 تن از فلسطینی ها را کشته است. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴نابودی محله كامل در شهر سرمدا در شمال ادلب در پی زلزله https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیار مهم موسسه مصاف 💢 پویش همگانی چلّه قرائت دعای فرج 📢 لطفاً تا میتونید این پیام رو منتشر کنید 📌 بیماری، سیل، جنگ، زلزله... زمین و زمان مضطر شدن. دیگه هیچ چیزی سَرِ جاش نیست. تنها امیدمون واسه رهایی از این اوضاع، ظهورِ منجی از طرف خداست... 🔺 خودِ حضرت بارها فرمودن: «برای تعجیل در فرج دعا کنید، که این دعا، فرج و گشایش برای شماست» (احتجاج، ج ۲) حالا وقتشه دست به دعا برداریم و از خدا بخوایم، باقی مانده ‌ی دوران غیبت رو بر ما ببخشه. قرار ما (همزمان با شام شهادت حضرت زینب) ساعت ۲۲ شب، قرائت همگانی دعای فرج (الهی عظم البلاء) به مدت ۴۰ شب به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مسلمین 📝 امام مهدی فرمود: به دوستان و شیعیانم بگویید خدا را به حق عمه ام زینب قسم دهند که فرج مرا نزدیک گرداند... (شیفتگان حضرت مهدی ج۱ ص۲۵۱) خواهشا تا میتوانید این پیام را کنید. اوضاع جهان از این بدتر میشود، بهتر نه. فقط اوست که مرهم درد دنیاست. برای آمدنش از هیچ اقدامی کوتاهی نکنیم... ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
💚 قحطی به دینمان زده یا ایها العزیز 💜 دارد ظهورتان به خدا دیر می شود به حق ،عمه جانتان ،حضرت ،زینب کبری (سلام الله علیها)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلاهایی که زمینه جذب ثروت را در زندگی ما فراهم می‌کنند‼️ ویژه وفات سلام‌ الله‌ علیها ➖➖➖➖➖➖➖ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ از درس بگیر برو امام زمانت رو معرفی کن... ➖➖➖➖➖➖➖ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
1_1475949021.mp3
4.92M
شهادت اُم المصائب بانوی فداکار حضرت زینب (س) تسلیت" https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #پارت_هدیه #راهنمای_سعادت💖 پارت31 همینطور که نشسته بودم از خستگی خوابم برد‌. با برخورد دستی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 # راهنمای_سعادت💖 پارت34 گوشی رو قطع کردم و با سرعت به سمت بیمارستان رفتم. بعداز چند دقیقه رسیدیم و من به سرعت پیاده شدم و در رو برای مامان باز کردم اونم با تمام قدرتش زیر بغل نیلا خانوم رو گرفته بود و به زور راه می‌رفت من زودتر از مامان وارد بیمارستان شدم و سریع از یه پرستار خواستم دکتر رو خبر کنه! منتظر بودم تا پرستار بیاد…! وقتی اومد گفت: - خانم دکتر داخل اتاقشون منتظرن میتونید بیمار رو داخل ببرید. گفتم: - خیلی ممنون فقط میشه به مادرم کمک کنید اون خانم رو به سمت اتاق خانم دکتر ببرن؟ پرستار گفت: - بله حتماً نیلا خانوم با کمک پرستار و مامان فرشته رفتن توی اتاق، منم پشت سرشون داخل رفتم. نیلا خانوم رو روی تخت بیمارستان‌ گذاشتن و مامان هم روی صندلی کنار تخت نشست. خانم دکتر گوشی پزشکی رو روی قلبش گذاشت و گفت: - این دختر چند سالشه؟ مامان با نگرانی گفت: - هفده سالشه، خانم دکتر اتفاقی افتاده؟ دکتر سری تکون داد و گفت: - اوضاع قلبشون خیلی وخیمه اگه همینطور پیش بره ممکنه سکته یا ایست قلبی کنن! باورم نمیشد حالش انقدر بد باشه! راستش پاهام از شنیدن این حرفا شل شد، خیلی نگران شدم! مامان با دست به صورتش زد و گفت: - خانم دکتر لطفا یه کاری براش بکنید الان هیچ راهی وجود ندارد که بهتر بشه؟ خانم دکتر گفت: - نگران نباشید هنوز امید هست! دفترچه بیمار رو بدید براشون دارو هایی که الان نیاز هست رو بنویسم برید تهیه کنید، بعدش میتونیم باهم صحبت کنیم. مامان با ناراحتی گفت: - دفترچه اش رو نیاوردیم الان چکار کنیم؟ خانم دکتر گفت: - ایرادی نداره، با من بیاید تا راهنماییتون کنم! مامان و خانم دکتر رفتن بیرون و منو نیلا خانوم تنها شدیم! نویسنده: فاطمه سادات
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖 پارت35 مامان و خانم دکتر رفتن بیرون منو نیلا خانوم تنها شدیم! کاملا بیهوش بود، اما یکدفعه دیدم که انگشتش تکون خورد! خواستم برم دکتر رو صدا بزنم که با چشای بسته چیزی رو زمزمه کرد: - مامان لطفا کمکم کن بیا منم با خودت ببر پیش خدا..! خواهش میکنم بیا منم با خودت ببر بابا لطفاً تو کمکم کن. با تعجب داشتم نگاهش می‌کردم آخه این دختر چی داشت میگفت؟! سری تکون دادم و از اتاق اومدم بیرون تا دکتر رو خبر کنم فکر کنم داشت هزیون می‌گفت! سریع رفتم دکتر رو خبر کردم اونم با عجله به سمت اتاقی که نیلا اونجا بود رفت. مامان فرشته هم با استرس و نگرانی به نیلا و چیزایی که می‌گفت نگاه می‌کرد! گمونم این دختر خیلی سختی کشیده خیلی دلم براش سوخت! دکتر گفت: - من پرستار رو فرستادم دارو های لازم رو که اینجا داریم واسش بیاره اما شما سر فرصت وقتی برگشتید به بهترین داروخانه برید و این دارو رو براش تهیه کنید قیمش کمی زیاده اما خیلی به بهبودش کمک می‌کنه. مامان سری تکون داد و گفت: - چشم حتما، خیلی ممنونم خانم دکتر دکتر از اتاق رفت بیرون و مامان روی صندلی کنار تخت نیلا نشست. مامان این چندروزی که با نیلا آشنا شده بود خیلی خوشحال بود چون نیلا اونو یاد خواهرم میندازه که چند سال پیش فوت شد. اما این چند روزی هم که این دختر مریض شده مامان هم حال خوشی نداره! میخواستم وقتی از شلمچه برمیگردیم ایندفعه دیگه رضایتش رو برای رفتن به جبهه بگیرم اما با این وضعی که داره نمیشه اگرم نرم جا میمونم فقط امیدوارم این دختر زود خوب بشه که مامان باهاش سرگرم باشه و راحت اجازه بده من به جبهه برم. البته می‌دونم به همین راحتی ها هم نبوده و نیست اما من باید راضیش می‌کردم. (از زبان نیلا) با درد چشام رو باز کردم و رو به روم فرشته خانوم رو دیدم. سرمی که رو دستم بود نشون می‌داد که بیمارستانیم! فرشته خانوم با غمی که در چهرش معلوم بود گفت: - بالاخره بهوش اومدی! مگه نگفتم زیاد از محل اقامتمون دور نشو؟ اصلا چرا باید تنها باشی که قلبت درد بگیره! الان بهتری؟ قلبت هنوز درد می‌کنه؟! نویسنده: فاطمه سادات
نام رمان: فرشته خانوم با غمی که در چهرش معلوم بود گفت: - بالاخره بهوش اومدی! مگه نگفتم زیاد از محل اقامتمون دور نشو؟ اصلا چرا باید تنها باشی که قلبت درد بگیره! الان بهتری؟ قلبت هنوز درد می‌کنه؟! دستم رو بلند کردم و به سمتش بردم و دستای مهربونش رو در دست گرفتم و بوسه ای روی دستش نشوندم و گفتم: - شرمنده که نگرانتون کردم، الان خیلی بهترم با مهربونی دستی به سرم کشید و گفت: - دشمنت شرمنده دخترم، خداروشکر مطمئن باش بهترم میشی فقط باید رعایت کنی و استرس و نگرانی به خودت وارد نکنی. الانم بیا بریم که امیرعلی منتظره! چشمی گفتم و با کمکش از تخت بلند شدم و باهم از بیمارستان صحرایی بیرون رفتیم. امیرعلی رو توی ماشین دیدم که سرش روی فرمون بود و اون وقتی متوجه حضور ما شد که در ماشین رو باز کردم و خواستیم سوار بشیم. وقتی منو دید نمی‌دونم توی نگاهش چی دیدم که احساس کردم خیالش راحت شده! سری به افکار مسخرم تکون دادم و سوار شدم فرشته خانوم هم سوار شد و امیرعلی حرکت کرد. توی راه فقط به دردهایی که این چند روز کشیدم فکر می‌کردم آخه یه دختر مثل من اونم به این سن، چرا باید انقدر توی زندگیش زجر و درد بکشه! از طرفی دلم به اون شهید خوش بود اما مثل اینکه دیگه اونم ولم کرده و دیگه پیشم نمیاد! وقتی رسیدیم مثل همیشه با کمک خانم حقی از ماشین پیاده شدم و به طرف محل اقامتمون رفتیم. امیرعلی هم رفت که ماشین رو تحویل بده. وارد که شدیم فاطمه رو دیدم که یه گوشه نشسته و خیلی ناراحته! هنوز ازش ناراحت بود اما من واقعاً دوست نداشتم ناراحتی کسی رو ببینم اونم کسی که خیلی کمکم کرد و بهم محبت کرد. راستش الان که فکر می‌کنم می‌بینم من خیلی اون ماجرا رو بزرگ کردم اگه انقدر بزرگش نمی‌کردم این بلا هم سر پاهام نمیومد! فرشته خانم گفت: - من میرم پیش فاطمه ببینم چشه انقدر ناراحت نشسته، نیلا جان توهم اگه می‌خوای همینجا بشین اومدم کارت دارم. خواست بره که دستش رو گرفتم و گفتم: - میشه من برم پیشش ببینم چرا انقدر ناراحته؟ یجورایی خودم رو مقصر می‌دونم! لبخند دلنشینی بهم زد و گفت: - برو عزیزم من همینجا منتظرم! رفتم جلو و آروم آروم به فاطمه نزدیک شدم. صداش زدم که سرش رو برگردوند و با دیدن من از جا بلند شد و ... ادامه دارد..♥️ نویسنده: فاطمه سادات
🚨زلزله‌هایی امروز که در دنیا رخ داده است https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
🔺️"اگر روزی بالا رفتید هنر این است که به آنهایی که پایین هستند خدمت کنید" 🔻اینکه چطور بز رفته بالای درخت مهم نیست، این مهم است که با رفتنش آن بالا باعث رسیدن درخت به دهان بز پایینی شده است! این استراتژی در بین حیوانات بسیار رایج است اما بین انسان ها زیاد پر رنگ نیست! "اگر روزی بالا رفتید هنر این است که به آنهایی که پایین هستند خدمت کنید". ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا