🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت186
همین که در مغازه را باز کردم ساره خودش را داخل مغازه انداخت. کیف دستی نسبتا بزرگی با خودش آورده بود، اجناسی که روی پیشخوان چیده بود را جمع کرد و داخل ساکش ریخت و نگاه غضبآلودی خرجم کرد.
به بیرون مغازه اشاره کردم.
–اینو واسه چی آوردی اینجا؟
نگاهی به هلما انداخت.
–داریم با هم میریم کلاس، گفتم اول من رو برسونه اینجا وسایلم رو زودتر جمع کنم یه وقت جای شما بیشتر از این تنگ نشه.
کوله پشتی که قبلا به او داده بودم را از زیر پیشخوان برداشت و به طرفم پرت کرد.
–بیا اینم مال خودت.
کوله پشتی را به طرفش گرفتم:
–ولی من اینو به خودت دادم.
–دیگه لازمش ندارم.
–ساره تو چت شده؟ میخوای از امیرزاده اجازه بگیرم دوباره...
–اتفاقا دیگه التماسمم کنی نمیمونم. تو کلاسی که میرم بهم یاد میدن خودم همه چی رو به دست بیارم.
–مگه چند جلسه رفتی؟ اگه خوبه، خب بگو منم بیام. تغییر رویه داد و با آرامش گفت:
–اتفاقا میخواستم بهت بگم بیای، ولی چون دیروز ناراحتم کردی دیگه نگفتم.
–شهریهاش چقدره؟ اصلا چه جور کلاسی هست؟
بدون جواب دادن به سوالهایم هلما را صدا کرد.
–هلما بیا، تلما میگه میخواد تو اون کلاسها ثبت نام کنه. هلما وارد مغازه شد. احساس کردم هلما جور خاصی راه میرود انگار کنترل روی پاهایش نداشت.
همینطور که دست ساره را گرفته بود گفت:
–نه نمیشه،
ساره متعجب نگاهش کرد.
–تو که گفتی هر طور شده باید تلاش کنیم آدمهای بیشتری جذب کنیم.
هلما چپ چپ نگاهش کرد.
–مگه من بهت دلیل طلاقمون رو نگفتم، عمرا اون بزاره که دوستت حتی از یه کیلومتری این کلاسها رد بشه،
ساره نگاهم کرد و حق به جانب گفت:
–غلط کرده، مگه چیکارشه که اجازه نده، اصلا به اون چه مربوطه، هلما شانهایی بالا انداخت.
–مگه این که یواشکی بیاد. حالا بیا زودتر بریم نمیتونم سرپا وایسم. همان لحظه انگار زانوهایش خالی شد و تابی خورد. چیزی نمانده بود بیفتد.
ساره فریاد زد.
–چی شد؟
هلما با کمک ساره سرپا ایستاد.
–هیچی بیا بریم اینجا پر از آلودگیه حالم رو بد میکنه.
من شگفت زده به ساره نگاه کردم. ساره هم با تعجب نگاهش را در اطراف چرخاند و از هلما پرسید:
–از کجا میفهمی؟
–از حال خودم.
بعد از رفتن آنها امیرزاده وارد مغازه شد.
سلام کردم و گفتم:
–ببخشید اینجا به هم ریختس، الان جمع میکنم.
بی تفاوت به حرفم با گرهایی که به ابروهایش داده بود پرسید:
–اونا اینجا بودن؟
–بله، ساره امده بود وسایلش رو ببره، کمی فکر کرد و گفت:
–به این رفیقتون بگید با اونا نپرهها، خودش رو بدبخت میکنه.
–اونا؟
–آره، منظورم همون پسره که من رو با چاقو زد و خود هلما،
–مگه اون پسره هم بود؟
–آره تو ماشین بود تا من رو دید پاش رو گذاشت رو گاز و با سرعت رفتن.
هینی کشیدم.
–وای ساره میدونه؟
–اهوم، اونم تو ماشین بود.
احتمالا میخواد دوستتم با حرفهاش وسوسه کنه که مثل خودش این راه رو ادامه بده، شک نکن اونقدر از کارای خودش و استادش تعریف کرده که این دوستت الان فکر میکنه تا حالا چقدر عمرش هدر شده و از بقیه عقب افتاده.
مطمئنم تو رو هم به رفتن به اون کلاسها تشویق میکنن.
نگاهم را زیر انداختم.
دیگر نگفتم به من هم پیشنهاد داده شده.
–مگه زوریه؟ ساره خودش میفهمه، اگر جای بدی باشه خب نمیره.
لیلافتحیپور
1_1306299352.mp3
685.8K
بیایید در این ساعات پربرکت شب جمعه،
جز ظهور امام زمان (عج الله) و پیروزی مردم غزه و نابودی اسراییل و دشمنان اسلام چیزیی نخواهیم.
التماس دعا
یا علی🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شکرگزاری
انتظاراتتان را با شکرگزاری تعویض کنید...
کل زندگی تان در آن لحظه تغییر می کند...
این گونه است که به رنج پایان میدهید...
شما به رنج بردن با هر کدام از این ۳ روش پایان میدهید...
با قدردانی
با شکرگزاری
با عشق
هنگامی که در حال رنج بردن هستید؛چیزی را برای شکرگزاری پیدا کنید...👇👇👇
خانواده ؛ دوستانتان...
قلبی که در سینه تان می تپد که شما آن را با تلاش به دست نیاوردید
قلبتان به شما بخشیده شده است....😍😍
برای بدست آوردن آن لازم نبود کاری را انجام دهید....
خداوند آنقدر شما را دوست داشت که هدیه زندگی را به شما بخشید و این موهبت تا زمانی که قلبتان می تپد؛ اداامه دارد.....
بیشتر ما حتی به آن توجه هم نمیکنیم...
همین الان قلبتان را لمس و تپش های آن را حس کنید 👌👌
برای قلبتان دست بزنید♥️
و شکرگزار خداوند مهربان باشید 😉🙏
✨خـــــــــدایا شکرت خــــــــدایا شکرت✨
♦️آنتونی رابینز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیداد کرده در جهان😭
#مولای من ظلم و ستم
#پس کی میای؟؟ یوسف زهرا؟
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بیحضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد!
اللّهم عجل لولیک الفرج 💔
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_قاسم
شهید به این مدار مغناطیسی
رسولاللّه و آلُاللّه اتصال دارد ...
یادشهداباصلوات